سردار سلیمانی: وقتی تو را واجبالقتل میدانند دیپلماسی راهکار نیست
رکنا سیاسی : شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در بخشی از خاطرات خود، مقابله با جنایات و نسلکشی داعش در سوریه و عراق را روایت کرده است.
فارس در ادامه آورده است ، با سقوط دولت سوریه به دست ابومحمد الجولانی ، سرکرده هیئت تحریرالشام و حامیانش، سؤالات و ابهامات زیادی در ذهن افکار عمومی ایجاد شد. دشمنان محور مقاومت که از سالها پیش، به طور مستمر و سنگین، درباره حضور ایران در سوریه مشغول عملیات روانی و رسانهای بودند، فضای جدید را برای ورود به مرحلهی تازهای از این عملیات روانی و رسانهای مهیّا دیدند و انواع و اقسام شبهات و اکاذیب ریز و درشت را به طور گسترده درباره حضور ایران در سوریه مطرح کردند.
اما در این خصوص سردار شهید حاجقاسم سلیمانی در بخشی از خاطرات خود اینگونه روایت میکند: «پدیده تکفیر به شکل عام و خاص آن داعش در تاریخ جهان یک پدیده کم نظیری از نوع جنایت بوده است.
جنایتهای عجیبی که من فکر نمیکنم هیچ یک از تلویزیونها و رسانههای دنیا بتوانند آن چیزی که خود داعش تصاویری که از نوع جنایت خود انجام داده است منتشر کنند.هیچ قلبی تحمل دیدن آن را ندارد هیچ چشمی نمیتواند آن را ببیند و متاثر شدید نشود.
گوشههایی را در تلویزیونها نشان میدهند اینکه ۱۲۰۰ ۳۰۰ نفر جوان بیگناه از پادگانی فارغ التحصیل شدند در این شهر «تکریت» و داعش سر آنها را برید آنها را تیر خلاصی زد و داخل رودخانه انداخت.
بیش از ۲۰۰۰ نفر زن جوان ایزدی را دست به دست بین خودشان به فروش رساندند از دخترهای نوجوان تا زنهای جوان بدون اینکه حدود شرعی را بدانند. جنایتهای عجیبی بود کشتارهای ۱۰۰ نفره، ۲۰۰ نفره و ۵۰۰ نفره.
شما یک نمونه را دیدید که یک طفل را در شرق حلب سر بریدند این سر بریدن دیدن عجیبی داشت. با خنده، مثل تفریح، از طفل سوال میکردند سرت را ببریم یا با تیر تو را بکشیم؟ و سر این طفل را بریدند. من دیدم در همین «دیاله» کودکی را از سینه مادرش گرفتند، او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پتو گذاشتند، برای مادر فرستادند.
این جنایت وحشتناک در سابقه تاریخ بشریت نایاب است.اگر این موج که در عراق ۴ هزار انتحاری داشت و با تکبیر و اللهاکبر انتحار میکرد، به نزدیکی مرزهای ما رسید، اگر قدرت دین و اسلام نبود آیا با قدرت دیگری میشد با آن مواجه شد؟
در هیچ تصمیمگیری در نظام و در سطح عالی نظام، امکان ندارد تصمیمی به نقطه تصمیم و اجرا برسد که در صدر آن منافع ایران نباشد، زیرا ایران و اسلام از هم تفکیک شدنی نیستند.اما چرا ما در بعد حکومتی تصمیم گرفتیم در مقابل چنین حوادثی بایستیم؟ چرا در سوریه وارد شدیم؟ چرا در عراق وارد شدیم و کمک کردیم؟ چند مسئله وجود دارد که اینها حلش از راه دیپلماتیک و دیپلماسی غیر ممکن است یعنی میخ دیپلماسی با هر چکشی به این سنگ سخته این موضوع فرو نمیرود.
بعضیها ندانسته سخن پراکنی میکنند، اگر بعضی از کارها با دیپلماسی قابل حل بود هیچکس مصلحتر از امیرالمؤمنین (ع) نبوده است. هیچکس مصلحتر از امام حسین (ع) نبوده است اما چرا امام حسین (ع) و چرا امیرالمؤمنین (ع) در بعضی جاها دست به شمشیر بردند.وقتی که منطق طرف مقابل این است که شما از نظر دینی واجبالقتل هستی و کشتن تو و هرچه میزان بیشتر کشتن تو بهشت را بر او واجب میکند، برای کسی که تو را واجبالقتل میداند، آیا امکانی برای دیپلماسی وجود دارد؟ اینجا جهاد میخواهد.
چرا ولی فقیه و امام ما، امام امروز جامعه ما اصرار به ایستادگی و حمایت از این جبهه برای خشکاندن ریشه این خبیث خطرناک کرد؟ این مسئله ساده نیست. من نمونههایی دیدم و میشنیدم از شنود.بین چند جوان وهابی دعوا بود، تعدادیشان قهر کرده بودند و فرماندهشان میخواست مشکل اینها را حل کند. میخواستند از این جبهه به جبهه و فرمانده دیگر بروند. حرفشان چه بود؟ حرف بر سر این بود که نوبت من بوده که عمل انتحاری انجام بدهم اما این نوبت من را به دیگری واگذار کرده! منطقی که ۱۵۰۰ انتحاری در طول ۷ ماه در عملیات موصل عمل بکند، این منطق، منطق جهاد میخواهد.وقتی شما را واجبالقتل میداند و نوامیس شما را غارت خود میداند. همان کاری که در سنجار شد و در جاهای دیگر و در سوریه اتفاق افتاد.
اینجا منطقش این است که باید ایستادگی کرد.یک وقت انسان میگوید این خطر مربوط به جای دیگری است به ما چه! یک وقت نه، همه تلاش او این است که این را از سر راه بردارد به ما برسد. آن خبیثی که اعلام دولت اسلامی عراق و شام را کرد، آن پل اول بود برای رسیدن به ما، آن کسی که همه جمعیت و مردمش واجب القتل بودند اینجا بود، ایران اسلامی بود.ما میتوانستیم بنشینیم نگاه کنیم ببینیم سوریه کی سقوط میکند، عراق کی سقوط میکند، او تجهیز بشود و با قدرتی ۱۰ برابر و صد برابر بیاید به مرزهای ما و وارد کشور بشود، صف آرایی کند و شروع به کشتار کند.
هیچ انسان هوشمندی، هیچ مدیر مدبری، هیچ انسان مسئولی این را قبول نمیکند و میگوید باید رفت به سمت این شجره خبیثه و آن را در ریشه خشکاند. »
ارسال نظر