بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه؛
با قحط الرجال مواجهایم / فضای انتخاباتی بسیار پوپولیستی است / به شدت نگران ایران هستم / هیچ کدام از نامزدها برنامه مشخصی ندارند
رکنا سیاسی: یک استاد فلسفه دانشگاه بیان کرد: نیازمند رجل سیاسی هستیم که قدرت خلق گفتمان جدید داشته باشد و بتواند فضای اجتماعی ما را تغییر دهد. ما با قحط الرجال مواجه بوده و بیشتر افرادی داریم که خود را با ساختار هماهنگ می کنند؛ البته این هماهنگی مهم است و در ساختار نمی تواند فردی قرار گیرد که با دیگر اجزای ساختار هماهنگ نباشد.
به گزارش رکنا، بیژن عبدالکریمی نویسنده و استاد دانشگاه دارای مدرک دکترای فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی است. او که مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه تهران و دکترای خود را از دانشگاه علیگر هندوستان گرفته است، کتاب هایی چون «دنکیشوتهای ایرانی»، «آیندهٔ روحانیت و جهان معاصر»، «پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر»، « شریعتی و تفکر آینده ما»، «هایدگر در ایران»، «ما و جهان نیچهای»، «شریعتی و سیاستزدگی» و ... را به رشته تحریر درآورده است.
وی در گفت و گو با ایسنا ضمن تشریح فضای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، با بیان اینکه «متاسفانه فضای انتخاباتی بسیار پوپولیستی است» گفت: متاسفم از اینکه می گویم که چهرهها و جریانهای سیاسی به تبع تودهها، فضای جامعه را احساساتی میکنند. مهمترین محور سخنان او به این شرح است:
خواهان مقاومت هستم
با قحط الرجال مواجه ایم
مهمترین مسئله ما «ایران شدن، ایران» است
جامعه نیازمند گفتمان جدیدی است
در کشور یک حزب واقعی بیشتر نداریم
سرنوشت انتخابات را رایهای خاموش تعیین می کند
از آرای خاموش می خواهم به صحنه بیایند
هیچ کدام از نامزدها برنامه مشخصی ندارند
به شدت نگران ایران هستم
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
با توجه به برگزاری زودتر از موعد انتخابات ریاست جمهوری، ارزیابی شما از فضای سیاسی کشور چیست؟
وقتی ما درباره مسائل اجتماعی و سیاسی صحبت میکنیم، نمی توانیم از زمان اکنون شروع کنیم. پدیدههای سیاسی از جمله انتخابات با یک ریشه دیرینه، به تاریخ انقلاب و حتی پیش از انقلاب بازمیگردد. ما با یک وضعیت بسیار بسیار پیچیده روبرو هستیم و عوامل بسیار زیادی در هم تنیده شده و موقعیت کنونی ما را می سازند. عوامل تاریخی، ساختارهای اجتماعی، مسائل معرفتی و مسائل حاد سیاسی و اجتماعی وجود دارند. ما همچنین در بنیانهای نظری دچار تعارضاتی هستیم که خود را در عنوان جمهوری اسلامی نشان می دهد؛ اینکه تا چه حدی برای مردم نقش قائل هستیم یک مساله است، اینکه آیا مردم همواره درست میاندیشند یک بحث دیگر است.
از سویی فضای کشور تحت فشار نظام بینالملل سلطه، آمریکا و اسرائیل و کشورهایی است که در نظام هابزی می کوشند منافع خود را به بهای قربانی کردن منافع ملی ما بدست بیاورند. اینها شرایط پیچیدهای ایجاد کرده و مساله را نمی توان خطی نگاه کرد.
مسائل کشور اینگونه نیست که دکمه روشن و خاموش داشته باشد و بگوییم به سهولت می توانیم مسائل را حل کنیم. گاهی انتظارات جامعه بیش از شرایطی است که در آن قرار داریم. ممکن است جامعه از نامزدها انتظاراتی داشته باشد که در عمل به هیچ وجه عملیاتی نباشد اما مساله اصلی این است که تغییر به خواست ملی تبدیل شده است و نه قدرت سیاسی در کشور ما و هیچ نامزدی نمیتواند این خواست ملی و مجموعه مطالبات ارضانشده از زمان مشروطه تاکنون را نادیده بگیرد. نظام به خاطر منافع خود و منافع ملی باید به این خواست توجه کند و نامزدها هم باید به این خواست توجه داشته باشند، اما از آن سو همه مسائل هم در اختیار نظام و نامزدها نیست.
در این بین به نظر من مهمترین مساله عبارت است از رابطه ما با نظام جهانی. ما نمی توانیم همواره با جهان سر ستیز داشته باشیم و بالاخره برکه ایران باید به نظام اقتصاد جهانی بپیوندد اما آمریکا اجازه رابطه منطقی نمیدهد بلکه دنبال اعمال قدرت است، پس با یک رابطه دیالکتیک دشوار روبرو هستیم و مهم است بتوانیم به زورگویی نظام سلطه تن ندهیم تا ارزشهای ملی را حفظ کنیم و از آن سو وارد رابطه منطقی شویم. من اعتقاد ندارم که با سازش با آمریکا همه مسائل ما حل می شود بلکه مسائل ما از شکلی به شکل دیگر درمیآید. من خواهان مقاومت هستم و اخیرا گفتهام که نامزدها اگر میخواهند موفق باشند باید مقاومت کنند یعنی که پایگاه خود را در بین نیروهای انقلاب از دست ندهند چون آنها به درستی خواهان مقاومت هستند اما نیروهای مقاومت در برابر نظام سلطه هم باید بدانند که این مقاومت بدون حمایت مردم ممکن نیست و مردم هم تا حدود زیادی خسته اند و به دلایل گوناگون بخشی از جامعه دیگر همراهی نمی کنند، همه این عوامل شرایط ما را پیچیده می کند.
این روزها دوگانههایی مطرح شده مبنی بر اینکه اگر فلان شخصیت رای بیاورد، جنگ می شود و دیگری بیاید صلح و سازش میشود. گفتید نامزدها باید از دیدگاه مقاومت حمایت کنند، این موضوع را بیشتر تشریح کنید و اینکه که اگر ما سمت آمریکا برویم، مسائل ما حل می شود یا نه؟
بسیاری از مسائل ما از جنس نرم و ذهنی است. گزینه جنگ همواره ما را تهدید می کند، اما بیشتر از اینکه مساله عینی باشد یک امر ذهنی است؛ یعنی تصور می شود اگر فلان کاندیدا بیاید جنگ می شود و اگر فلان کاندیدا بیاید جنگ نمی شود. بخشی از جامعه این چنین فکر می کند. نکته اینجاست که ما از طریق تن دادن به خواستههای نامعقول آمریکا نمیتوانیم مشکلات خود را حل کنیم. آمریکا اجازه نخواهد داد ما به یک کشور توسعه یافته تبدیل شویم و مشکلات خود را حل کرده و مطالبات جامعه را برآورده کنیم، اما مردم مطالبات دیگری هم دارند و نمی شود هم خدا را خواست و هم خرما را.
با گفتمانهای رایج و متداول در این چند دهه نیازمند رجل سیاسی هستیم که قدرت خلق گفتمان جدید داشته باشد و بتواند فضای اجتماعی ما را تغییر دهد.
از یک سو نمی توان خواهان این باشید که مردم از مقاومت شما حمایت کنند و از دیگر سو برخی مطالبات مردم را ارضا نکرده و یک سویه حرکت کنید؛ به همین دلیل از نیروهای انقلاب و جریانهای سیاسی و قدرت سیاسی کشور می خواهم یک مقدار در برابر مطالبات فرهنگی و اجتماعی مردم از خودش نرمش نشان دهد؛ زیرا اینجا صحنه جنگ نیست که بگوییم اگر یک قدم عقب برویم باید قدمهای دیگر را هم عقب برویم. اینجا مردم هستند و در برابر نظام سلطه قرار نداریم. معتقدم با گفتمانهای رایج و متداول در این چند دهه نیازمند رجل سیاسی هستیم که قدرت خلق گفتمان جدید داشته باشد و بتواند فضای اجتماعی ما را تغییر دهد. ما با قحط الرجال مواجه بوده و بیشتر افرادی داریم که خود را با ساختار هماهنگ می کنند؛ البته این هماهنگی مهم است و در ساختار نمی تواند فردی قرار گیرد که با دیگر اجزای ساختار هماهنگ نباشد؛ بنابراین من به همین دلیل گفتم هر نامزد باید گفتمان مقاومت را جدی بگیرد تا تجربه تلخ برخی دولتهای گذشته تکرار نشود و نیروهای انقلاب با دولت جدید هماهنگ باشند نه اینکه چوب لای چرخ آن دولت بگذارند و به خاطر اختلاف نظر در مبارزه آمریکا، تعارضاتی شکل گیرد که شرایط سیاسی کشور را بدتر کند، اما در عین حال ما باید به این مطالبات هم توجه داشته باشیم.
دولت آتی چه اولویتهایی را باید مدنظر داشته باشد؟
مسائل ما ساختاری و تاریخی است و ریشه بسیاری از مسائل ما به ۴۰ یا ۵۰ سال اخیر برنمیگردد. توسعهنایافتگی بحث دو سه قرن است که ما در مسیر توسعهیافتگی قرار نگرفتهایم. برخی افراد پوپولیستی و عوامانه می گویند که اگر ما سر کار بیابیم مشکل تورم دو رقمی و فقر مطلق را حل می کنیم. این حرفها برای بهرهبرداری انتخاباتی است و نشان میدهد این افراد درکی از سنخ مسائل تاریخی ما ندارند. نباید این توهم را در جامعه ایجاد کرد که دولتها و حکومتها «همهتوان» هستند و صرفا باید اراده کنند تا مسائل حل شود. دادن وعدههای بزرگی که محقق نمی شود، مردم را سرخورده میکند.
فکر می کنم مهمترین مسئله ما «ایران شدن، ایران» است، یعنی ما دچار شکاف اجتماعی- تاریخی هستیم و ملت ما در دو زیستجهان متفاوت زندگی میکند و ماشین به گِل نشسته توسعهنایافته ما را نه نیروی انقلاب، بسیج و سپاه و نه نیروهای اپوزیسیون، اصلاحطلب و روشنفکر به تنهایی نمیتوانند بیرون بکشند و نیازمند توافق و آشتی ملی هستیم و ضروری ترین کار رئیس جمهور آینده این است که روح مسیحایی در جامعه بدمد تا یک مقداری فضای اجتماعی ما دگرگون شود و به وحدت ملی برسیم و ایده های ملی را مطرح کنیم و تمام ملت را حول آن جمع کنیم تا یک حرکت تاریخی عظیمی شکل گیرد. در این شرایط می توانیم از پس خیلی از مشکلات بربیاییم.
اشاره داشتید مسائل ما سیاسی نیست در حالیکه برخی معتقدند در انتخابات پیشرو نامزدها باید رویکرد سیاسی داشته باشند تا از سوی مردم پذیرفته شوند. این دوگانهای ایجاد نمیکند؟
من گفتم مسائل ما صرفا سیاسی نیست بلکه نمی توان همه مسائل را در سطح سیاسی دنبال کرد؛ یعنی اینکه ما فکر کنیم همه مسائل را در سطح سیاست می توان دنبال کرد یک نوعی سیاستزدگی، پوپولیسم و عوامگرایی است اما از طرفی هم نهاد سیاسی یکی از مهمترین نهادهاست اما همه چیز به نهاد سیاست بازنمی گردد. متاسفانه فضای انتخاباتی بسیار پوپولیستی است و متاسفم از اینکه می گویم که چهرهها و جریانهای سیاسی به تبع تودهها، فضای جامعه را احساساتی میکنند. از یک طرف جامعه مطالبات زیادی دارد واز یک طرف نامزدها ادعاهای بسیار بزرگی میکنند و هر دو غیرواقعی است. نامزدها باید درک کنند هرکاری نمیتوانند بکنند. نامزدها بدون توجه به مقدمات کارها فقط وعده نتایج آن کارها را می دهند تا رای جمع کنند.
احساس میکنم این حرفها اصیل نیست، بلکه اراده معطوف به قدرت است و این افراد ملیترین و اصیلترین نیروهای تاریخ ما نیستند و شاید اگر شرایط به شکل دیگری بود، افراد بلندقامتتری می توانستند در حیات سیاسی واجتماعی ما حضور پیدا کنند. از آن سو هم مطالبات مردم بیشتر از اینکه تابع عقلانیت باشد، تابع احساسات، خشم، قهر و عصبانیتهاست چون کسانی نیستند که با مردم حرف بزنند. تشکل های اصیلی نداریم. افسار بخشی از مردم به دست رسانههای آن طرف آب افتاده است و آنها جامعه را به شکل نامعقول درمیآورند پس به عنوان یک دوست توصیه میکنم اگر می خواهید به جنگ رسانه ای بپردازید و پیروز باشید، باید فضای رسانه ای حقیقی شکل گیرد که نیروهایی مثل من بتوانم با جامعه مستقیم حرف بزنیم. من اگر حرفهای تندی هم داشته باشم و اگر گوشت جمهوری اسلامی را به دور بیندازم، استخوانش را دور نمی اندازم و حاضر نیستم به خاطر جنگ سیاسی، منافع کشورم را نادیده بگیرم و اگر احساس کنم منافع ملی کشورم در برابر نظام سلطه به خطر افتاده است، در طرف نظام سیاسی کشورم خواهم بود اما به عنوان یک نیروی ملی انتقاداتی هم دارم.
فضای سیاسی ما هنوز به این پختگی نرسیده است که ارزش نیروهای واسطه ای که می توانند در شرایط انتخابات مردم را به صحنه بکشانند، بداند. در نتیجه کنترل بخشی از جامعه در اختیار رسانههای آن طرف آب می افتد که در جهت منافع نظام سلطه عمل می کنند.
به نظر شما این شش نامزد توان احیای جامعه را دارند و چه مسیری باید طی شود؟
یک مشکل بسیار جدی در مدرنیته این است که در دوران مدرن جوامع بسیار ساختارمند شده و به قدری نیرومند می شوند که جامعه از امکان ظهور سوپرمن منع می شود. در تمام نظامهای اجتماعی جهان استثنا سرکوب می شود و ساختار دنبال افرادی است که خود را با آن سیستم کاملا هماهنگ میکنند و با آن سازگار میشوند. با این حال افرادی که از سطح هوشمندی متوسط به بالا برخوردار هستند به سهولت خود را با آن سیستم هماهنگ نمیکنند و می توانند با تازیانه انتقاد، سیستم را به جلو ببرند؛ بنابراین با یک تعارض مواجه هستیم از یک طرف با افرادی مواجه هستیم که نیاز است با سیستم کاملا هماهنگ باشند که اینها نمی توانند سیستم را جلو ببرند و افرادی میتوانند سیستم را جلو ببرند که با سیستم در جایی دچار ناسازگای هستند.
در چنین پارادوکسی نیازمند دیالکتیک ظریفی هستیم یعنی افرادی باید باشند که تا حدودی با سیستم هماهنگ باشند و از طرفی از سیستم انتقاد داشته باشند و بتوانند با انتقادات خود سیستم را اصلاح کنند بی آنکه موجب فروپاشی سیستم شوند. حرف من این است که وقتی شورای نگهبان می خواهد همه افراد با سیستم کاملا هماهنگ باشند این افراد دیگر خیلی خودمختاری ندارند که یک جاهایی ایدههایی مطرح کنند که مقداری از سیستم فاصله بگیرد و نگاه منتقدان را به خود جلب کند و شور جدیدی در انتخابات بدمد. امیدوارم حرفهای من به گوش نامزدها برسد و آنها احساس کنند جامعه نیازمند یک گفتمان جدیدی است و نامزدی که بخواهد همان گفتمانهای چهل پنجاه سال گذشته را تکرار کند، کاملا محکوم به شکست است و نامزدی که در جهت خلق گفتمان جدید گام بردارد، رای بخش بزرگی از جامعه را که رایهای خاموش هستند می تواند به خود جلب کند.
معمولا در انتخاباتها شاهد بروز گفتمان جدید و ایجاد دوقطبی هستیم، فکر میکنید چه گفتمانی در این انتخابات باید شکل بگیرد؟
دوقطبی جامعه ما تاریخ ۱۵۰ ساله دارد و از زمان مدرنیته ایجاد شده است و این دوقطبی همواره در برابر هم قرار گرفته است. در نهضت مشروطه ما مشروطهخواهان در برابر مشروعهخواهان داشتیم. در نهضت ملی مصدق در برابر کاشانی داشتیم. در دوره پهلوی نوگرایان دیده شده و سنت گرایان و جمهوری اسلامی سنتگرایان را دید و نوگرایان را ندید. این تعارضات انتخابات ریشه عمیق تاریخی دارد و بخشی از جامعه که در قدرت سیاسی نماینده ندارد خود را به در و دیوار می زند تا حدی شرایط را تغییر دهد و برخی نیروهای واسطه تلاش می کنند رایهای خاموش جامعه را حول نامزدهایی جمع کنند چون راهی برای تغییر جز این وجود ندارد و می خواهند بگویند روزنه برای تغییرات است.
در انتخابات مجلس برخی شخصیتها و جریانها، به نوعی انتخابات را تحریم کردند، ولی اکنون فعال شدهاند، آیا پارادوکسی در رفتار آنها وجود دارد و اینکه آنها چگونه می توانند آرای خاموش را جلب کنند؟
در کشورمان یک حزب واقعی بیشتر نداریم و آن نیروهای انقلاب هستند که قدرت، رسانه، ایدئولوژی، تشیع و حوزههای علمیه، رهبر، سپاه، نفت، تاریخ، آرمانهای بزرگ و قهرمانی مثل شهید سلیمانی دارند و سایر جریانها خیلی اصیل و ریشهدار نیستند، ولی بخشی از نیروهای این جامعه هستند و برای جامعه دل نگرانی دارند. در این عدم توازن، آن بخشی از جامعه که نماینده ای در حاکمیت ندارند، تکاپو می کنند تا مقداری شرایط اجتماعی و تاریخی را بر اساس آرمانهای خود تغییر دهند و نباید این را بدبینانه دید.
صحبتی از بدبینی نیست، آیا رفتار آنها برای جامعه مخاطب خود پارادوکس ایجاد می کند؟
این یک پارادوکس است؛ خود من هم دچار پارادوکس هستم. من از یک طرف خطر نظام سلطه را می بینم و فکر می کنم همانطور که آقای خامنهای در صحبتهای ۱۴ خرداد خود فرمودند، حضور مردم در این انتخابات میتواند موجب شود بچههای ما در گفت وگوهایی که زمینه آن فراهم شده است، موفق شود. بایدن در انتخابات از ترامپ عقب است و نیاز به مذاکره و رابطه با ایران دارد و موقعیت تاریخی خوبی ایجاد شده است. از این منظر در انتخابات فعال خواهم بود و مردم را به مشارکت دعوت می کنم نه اینکه کشور در کوتاه مدت به توسعه سیاسی برسد یا تورم دو رقمی حل شود ولی مهم است که رابطه منطقی با نظام بینالملل داشته باشیم.
با این حال بخشی از مردم به ویژه طبقات نوگرا ناامید و سرخورده هستند. من میفهمم قدرت سیاسی صرفا نمیتواند با فروش نفت و در شرایط اعمال و فشار تحریمها مطالبات جامعه را برآورده کند ولی میشد با چند سیگنال عاطفی و نرم جامعه را به سمت خود کشاند. وقتی ما شاهکار خلق کرده و اسرائیل را زدیم، خیلی اشتباه بود که ونها به خیابانها برگشت. این یک جهل و نادانی است اگر نگویم نیروهای نفوذی پشت آن بودند. یا گرفتن چند خبرنگار نشان می دهد قضات یا نیروهای اطلاعاتی در لایههای پایینی درک نمی کنند که مسائل را در صحنه کوچک نباید دید. نظام سیاسی باید به این درک برسد. ما خیلی دیر به یاد انتخابات می افتیم و صحنه اجتماعی را رها می کنیم و انتخابات که شروع می شود از مردم میخواهیم به صحنه بیایند و ما را در عرصه بینالمللی تنها نگذارید. مردم از من میپرسند که حضور ما در انتخابات چه تغییراتی ایجاد کرده و من پاسخی ندارم.
پیشبینی شما از میزان مشارکت در انتخابات چیست؟
سوال سهمگینی است و متاسفم که باید بگویم سرنوشت انتخابات را رایهای خاموش تعیین می کند. در هیچ کدام از نامزدها این قدرت را نمیبینم که آرای خاموش را به صحنه بیاورند. آنها زبان و مقولاتی ندارند که با این بخش ارتباط برقرار کنند. دامنه نفوذ کلام افرادی مثل من زیاد نیست ولی تلاش می کنند آرای خاموش را به صحنه بیاورند که البته یک نوع خودکشی سیاسی هم هست و بخشی از مردم خشم و کینه خود را معطوف افرادی مثل من خواهند کرد، ولی به خاطر ایران و سرنوشت مردم حاضرم آبروی خود را به خطر بیندازم و از آرای خاموش بخواهم به صحنه بیایید تا در برابر نظام سلطه بتوانیم به شکل قدرتمندتری ظاهر شویم نه اینکه من به نامزدی امید داشته باشم.
تعریف مشترکی از هر شش نامزد دارم. هیچ کدام درک ساختاری از مسائل ما ندارند، شاید آقایان جلیلی و قالیباف به دلیل اینکه چند دروه در انتخابات شرکت کردهاند، تیمهایی داشته باشند و برنامه هایی تهیه کنند ولی هیچ کدام از نامزدها برنامه مشخصی ندارند. این دو نامزدی که اشاره کردهام سالهاست قصد تسخیر میز ریاستجمهوری را دارند و تیم دارند و کار می کنند ولی مطمئن نیستم با برنامه آنها هم تحول جدی در زندگی مردم شرایط معیشتی مردم ایجاد شده و تورم کنترل و مبارزه با مافیای بانکها شود.
اسم دیگران را نیاوریم؟
استدعا میکنم نام دیگران را نیاورید، چون تحلیلم نسبت به شش نفر واحد است و می توانید برنامه های آنها را مطرح کنید.
نظرتان درباره این شعارها چیست؟
برای ایران: برای ایران شعار خوبی است یعنی باید به امر ملی توجه داشته باشیم. یکی از پاشنه آشیل قدرت سیاسی و گفتمان انقلاب این است که جانهای زیادی برای حفظ امر ملی داده است، اما در گفتمانش کمتر به امر ملی توجه کرد یعنی دهه هاست برای امر ملی بچههای ما کشته می شوند اما چون در گفتمان به این امر ملی کمتر توجه شده است، مردم فکر میکنند حکومت، یک حکومت امتگرای اسلامی است و به امر ملی توجه ندارد. این نقطه ضعف بزرگی است. باید در آینده برای حفظ انسجام ملی بیش از گذشته به امر ملی توجه کرد. البته این ایران باید تعریف شود، در غیر این صورت لفظ تو خالی است.
دولت قرار، عدالت، ثروت و قدرت: چند تا حدیث آرزومندی است که مثل انشای بچههای مدرسه است که وقتی بزرگ شوند میخواهند دکتر و مهندس شوند و پدر خوبی باشند، اما در عمل مسیر زندگی اینگونه پیش نمیرود.
یک جهان فرصت، یک ایران جهش، هر ایرانی یک نقش باشکوه: این هم جزو همین کلمات زیبایی است که کم می تواند با واقعیت ارتباط برقرار کند.
دولت خدمت: کدام یک از دولتهای ما دولت خدمت نبودهاند؟ همه دولتها دولت خدمت بودهاند، اما همواره نرخ تورم، ارز و قیمت مسکن بالا رفته است. احتمالا دولت خدمت بعدی هم در همان روند گذشته خواهد بود.
دولت مردم و خانواده: کاملا نشان می دهد شب انتخابات کلمات انتخاب شده و از طریق خانواده و پسر و دختر و زن خواسته اند برنامه ای ارائه دهند. اینها بیشتر شعار کاندیداهای پوششی است که خیلی هم به حرف هایشان اعتقاد ندارند.
خدمت و پیشرفت: این هم شعار است.
خیلی از این شعارها حاصل بازی با کلمات است و با ایده و فهم تاریخی و ساختاری پیوند نخورده است؛ زیرا این دوستان ما تربیت نشدهاند. ما برای امر سیاسی نیازمند تربیت هستیم و هر کسی از خانه خود نمیتواند وارد امر سیاسی بشود و بر سرنوشت ملت تاثیر بگذارد. ما در کشور ساختارهای مناسبی نداریم و افراد جایی تربیت نشده اند و بر اساس قریحه و تجربیات شخصی برخی مفاهیم را عرضه می کنند که این مفاهیم پرداخته نشده است و پشت آنها تئوری وجود ندارد. در گفتمان انقلاب و گفتمان همه نامزدها در همه دورهها فقدان سنت تئوری و فکری وجود دارد و البته حل آن در حوزه امر سیاسی نیست و باید در بخش دیگری به آن پرداخت و دانشگاهیان، روشنفکران و حوزویان نتوانستد این خلاء فکری را پر کنند. بعد از اینکه فارابی کتاب فلسفه سیاسی را نوشت، دیگر سنت فلسفه سیاسی ادامه پیدا نکرد و رجزخوانی سیاسی جای تفکر فلسفه سیاسی را گرفت. سیاستمداران و نامزدهای ما محصول همین شرایط تاریخی هستند و نمیشود خیلی از آنها انتظار داشت.
با توجه به شعارهای نامزدها، آیا این انتخابات پدیدهای ندارد؟ برخی میگویند کف و سقفی برای آراء این ۶ نامزد در نظر گرفتهاند و نیز می گویند افرادی که پوششی یاد می شوند شاید پدیده انتخابات باشند؟
یک اتفاقی که در سراسر جهان افتاده و جامعه ما به نحوی تحت تاثیر فضای جامعه جهانی است، شما با رسانه ها و فضای رسانهای مواجه هستید و رسانهها تولید حقیقت میکنند، معلوم نیست اینها چقدر تحلیل یک تحلیلگر است یا بازی رسانه ای که در واقع هم نیروهای امنیتی یا اطلاعاتی یا اپوزیسیون و وابسته به موساد و ... همه بازیگر هستند.
پدیدههای سیاسی - اجتماعی پیشبینی ناپذیر هستند. یک واکنش، یک اکشن یا یک موضعگیری میتواند جای افراد را خیلی تغییر دهد ولی من می دانم به میزانی که کاندیداها بازتاب بخش معترض جامعه باشند، آرای بیشتری را جلب خواهند کرد. چون نیروهای انقلاب که همیشه پای صندوق ها هستند یک محدوده مشخصی دارند که حد خودش را در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری گذشته نشان داده لذا بخش تعیین کننده یا خاموش یا معترض هستند؛ هر کدام از کاندیداها که بتواند پژواک صدای این بخش از جامعه باشند فکر می کنم شانس بیشتری خواهد داشت. اگر جایی در واقع بین خطوط اصلی گفتمان انقلاب که مساله اصلی مقاومت است با کاندیدایی که بتواند پژواک صدای مردم باشد در واقع یک نوع وحدتی ایجاد شود و این دو همسو شوند کاندیدای مورد نظر موفق خواهد بود. اما هر کدام از کاندیداها که یک طرف را بگیرند، فکر میکنم رأی چندانی را نخواهند آورد و انتخابات به مرحله دوم کشیده خواهد شد.
این گفته شما در مورد افرادی که شما از آنها پوششی یاد می کنید، صدق می کند؟
نه فکر می کنم نهایتا انتخابات بین دو یا سه نفر باشد. برخی از این کاندیداها مثل همیشه در روزهای آخر کنار خواهند رفت و برخی کاندیداها تا آخر بایستند و منتظرند طرف مقابل صحنه را خالی کند. به هر حال امیدوارم که ما به یک نوع وحدت برسیم. آنچه برای من اهمیت دارد وحدت ملی و انسجام اجتماعی ایران است و برایم خیلی اهمیت ندارد کدام کاندیدا روی کار آیند چون فکر نمی کنم بینشان تفاوتهای خیلی اساسی وجود داشته باشد.
این امکان وجود دارد یک نفر کنارهگیری کند و آرا آن در سبد رأی دیگری برود؟
قاعدتا چنین خواهد بود. توجه داشته باشید ما ۵ کاندیدای اصولگرا داریم و یک کاندیدای اصلاح طلب. اینها را به زبان رایج به کار میبرم، اصول چیست یا اصلاح من دیدگاه خودم را دارم. لذا خیلی تفاوتهای سیاسی را برایشان ارزش قائل نیستم ولی یک مساله اساسی فکر می کنم مناسبات ما با نظام جهانی است و فکر می کنم هماهنگیهایی صورت گرفته که بتوانیم دوباره به صحنه مذاکرات برگردیم. به این اعتبار فکر می کنم برخی از کاندیداها معتدلتر هستند و در صحنه مذاکرات ما شاید با انعطاف بیشتری برخورد کنیم البته فکر می کنم رهبری اجازه ندهند این انعطاف به قدری باشد که در واقع منافع ملی کشور قربانی شود.
یعنی نرمش قهرمانانه ای که پیش از این هم گفته شد؟
فکر می کنم بعضی از تندوریها صحنه مذاکرات را یک مقدار تیره کند. از همان اول گفتم شرایط تاریخی ما بسیار پیچیده است و ما به یک نرمش قهرمانانه نیاز داریم و این که منافع ملی مان هم حفظ شود. جمع این دو تا خیلی دشوار است و چنین نیست همه چیز به اراده مردم ما و دولتمردان و حکومت ما بستگی داشته باشد ما با یک نظام جهانی رو به رو هستیم که در واقع قدرتهای بزرگی در آن هستند و عناصر بسیار قدرتمندی برای اعمال فشار دارند. هیچکس هم در کنار ما نخواهد بود؛ نه چینیها، نه روسها و نه اروپاییها؛ لذا ما گریزی نداریم جز اینکه روی پای خودمان بایستیم. به همین دلیل من از همه نیروهای اجتماعی می خواهم امر ملی را درک کنند.
نسبت به قدرت سیاسی کشورم انتقادات بسیار رادیکال و زیادی دارم، نسبت به سیاست های فرهنگی اش انتقادات زیاد دارم و اصلا هم امید ندارم این کاندیداها بتوانند صحنه را تغییر دهند. روند کشور در بالابودن نرخ بهره، سقوط پول ملی و تورم دو رقمی ادامه خواهد داشت، اما اگر بتوانیم مناسبت مان را در صحنه جهانی تغییر دهیم، سرنوشت ملت تغییر خواهد کرد.
از همه آحاد ملت می خواهم فقط و فقط به این اعتبار و با درک امر ملی در این انتخابات شرکت کنند. بحث های دیگر قابل قبول است و حرف های درستی است، اما حرف حقیقی نیست. اگر قدرتها ببینند در جامعه ما شکاف عظیم وجود دارد، فشار را بیشتر میکنند و خواهند گفت تحریمها اثر کرده است. برای اینکه نشان دهیم تحریمها اثر نکرده فکر می کنم باید به خاطر امر ملی در این انتخابات شرکت کنیم گرچه با هیچ کدام از این کاندیداها مطالبات دیگر ما ارضا نخواهد شد، اما اگر برکه ایران به اقیانوس عظیم جهانی بپیوندد، خود به خود این اتفاق بسیاری از انتظارات و مطالبات ارضا نشده را ارضا خواهد کرد، از آحاد ملت می خواهم در انتخابات شرکت کنند بی آنکه بخواهم عوام فریبی کنم و شعارهایی بدهم که خودم هم به تحقق شان اعتقادی ندارم.
من هیچ چیز ندارم جز این که بگویم بغض دارم. من به شدت نگران ایران هستم. راه این کشور مسیر ساده ای نیست. از همه ملت، از همه کنشگران و از همه سیاستمداران می خواهم با جدیت بیشتری به این ایران عزیز بیاندیشیم که همه چیز ماست. اینجا بستری است که در آن زندگی میکنیم و اگر عدالت می خواهیم، اگر اسلام می خواهیم، اگر آزادیهای فردی لیبرالی میخواهیم هر چه می خواهیم این کشور را باید حفظ کنیم. این کشور به شدت تحت خطر است. به خاطر این کشور از همه می خواهم بر احساس، عواطف، فرصتطلبی و منفعتطلبی گروهی و جناحی غلبه پیدا کنند. به امر ایرانی بیاندیشیم به خصوص بچههای گفتمان انقلاب میخواهم که تغییر خواست ملی است در برابر این خواست نباید و نمیتوان مقاومت کرد باید همه ما به این هم اندیشی برسیم که چگونه تغییر را در کشور امکانپذیر کنیم.
منبع: ایسنا
ارسال نظر