به گزارش رکنا، جوان 21 ساله ای که هنگام بریدن میله های انبار لوازم خانگی توسط نیروهای انتظامی دستگیر شده بود، درباره زندگی تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) گفت: از روزی که به دنیا آمدم با دود غلیظ موادمخدر زندگی کردم و نفس کشیدم چرا که پدر و مادرم اعتیاد داشتند و من همواره پای بساط آن ها می نشستم به طوری که مانند آن ها لحظات خماری و نشئگی را تجربه می کردم.

پنج سال بیشتر نداشتم که پدرم به دلیل ابتلا به سرطان فوت کرد و مادرم من و خواهر کوچکم را زیر بال و پرش گرفت. این در حالی بود که دیگر همان درآمد اندک پدرم را نیز نداشتیم که از راه کارگری به دست می آورد. مادرم ناچار شد با پاک کردن سبزی و زعفران مخارج ما را تامین کند.

من هم که درس و مدرسه را در همان دوران ابتدایی رها کرده بودم، پارچه هایی را برداشتم و در سر چهارراه ها به پاک کردن شیشه خودروها مشغول شدم و همان درآمد اندکم را به مادرم می دادم. در همین حال مصرف موادمخدر را نیز پای بساط مادرم تجربه کردم چرا که او همیشه سیخ و سنجاقش را کنار بخاری می گذاشت و به منزل همسایه می رفت.

من هم از این فرصت استفاده می کردم و به تقلید از او به استعمال موادمخدر می پرداختم. آن زمان 11 سال بیشتر نداشتم و بیشتر اوقات نیز مادرم برای درمان سرماخوردگی یا خستگی مرا ترغیب به مصرف چند دود شیره تریاک می کرد. خلاصه در 15 سالگی یک معتاد حرفه ای بودم و آشکارا مواد مخدر مصرف می کردم اما این موضوع برای کسی اهمیت نداشت و هیچ گاه سرزنش نمی شدم.

حالا دیگر به دلیل اعتیادم توان کار کردن را هم از دست داده بودم و به ناچار برای تامین هزینه های اعتیاد به زباله گردی و جمع آوری ضایعات می  پرداختم اما درآمدم کفاف هزینه های اعتیادم را نمی داد چرا که مقدار مصرفم بالا رفته بود، به همین دلیل در 17 سالگی سرقت از مغازه ها را شروع کردم و با ترفندهای مختلف به اموال فروشگاه ها دستبرد می زدم.

بالاخره پس از آن که بارها مرتکب سرقت شدم، مالک یکی از مغازه ها متوجه ماجرا شد و مرا با اموالی که سرقت کرده بودم، تحویل پلیس داد. این گونه بود که به مدت شش ماه روانه زندان شدم و مهر سابقه دار بر پیشانی ام خورد. در 18 سالگی زمانی از زندان آزاد شدم که دیگر برای تامین هزینه های زندگی ام هر نوع خلافی را انجام می دادم چرا که بهای مواد مخدر سنتی به طرز چشمگیری افزایش یافته بود و من به ناچار به مصرف شیشه و کریستال رو آوردم.

اگر چه تلاش می کردم با جمع آوری ضایعات هزینه های اعتیادم را تامین کنم اما روزی 100 هزار تومان شیشه و کریستال می کشیدم و درتامین مخارج آن عاجز ماندم. در این شرایط دوباره به سرقت اموال مردم ادامه دادم و باز هم چندین بار دستگیر و روانه زندان شدم. آخرین بار تصمیم گرفتم به یک انبار بزرگ لوازم منزل دستبرد بزنم تا برای مدت زیادی مخارج اعتیادم تامین شود. این بود که به همراه یکی از دوستان سابقه دارم در نیمه های شب به راه افتادیم. او نگهبانی می داد و من مشغول بریدن میله های آهنی انبار بودم که ناگهان ماموران گشت کلانتری امام رضا(ع) ما را دستگیر کردند و به همراه ابزار سرقت به کلانتری انتقال دادند. حالا هم پشیمانم اما...

با صدور دستوری از سوی سرهنگ سیدعباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا(ع)) تحقیقات افسران دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر این سارق جوان ادامه یافت.