در گفتگو با رکنا مطرح شد؛
ناگفته های دردناک از حادثه اتوبوس خبرنگاران ! / مرتضی از 5 ماه دوندگی برای پای شکسته گفت ! + عکس
رکنا: عصر روز چهارشنبه دوم تیر ماه 1400 خبری تلخ مبنی بر واژگونی اتوبوس خبرنگاران منتشر شد. اتوبوس خبرنگارها در نقده واژگون و ریحانه یاسینی و مهشاد کریمی جان خود را از دست دادند و تعدادی هم مصدوم شدند. حادثه ای که هنوز فراموش نشده و آثار روحی و مالی آن ادامه دارد.
اتوبوس خبرنگاران واژگون شد. خبر کوتاه بود و تلخ. با شنیدن خبر واژگونی اتوبوس خبرنگاران تحریریه های رسانه ها در شوک فرو رفت. باور نمی کردیم همکارانمان بی نفس شده اند. اتوبوس خبرنگاران محیط زیست که برای بازدید از تونل «کانی سیب» عازم منطقه بودند، ساعت 6 بعد از ظهر روز چهارشنبه، دوم تیر ماه 1400، در محور ارومیه- نقده واژگون شد و در پی آن دو خبرنگار مهشید کریمی و ریحانه یاسینی کشته و 18 نفر مصدوم شدند. تا امروز دلایل متعددی برای بروز حادثه اتوبوس خبرنگاران گفته شد.
تاکنون برای این حادثه دلایلی چون نقص فنی و ترمز تا سرعت غیرمجاز در مسیر جاده کوهستانی و مناسب نبودن شرایط جاده عنوان شده است. بر اساس اظهارات خبرنگاران مصدوم، در زمان وقوع حادثه، راننده اتوبوس و کمک راننده اعلام کردهاند که اتوبوس ترمز ندارد و از خبرنگاران خواسته بودند که کمربندهای خود را ببندند.
محمدمهدی شهریاری، استاندار آذربایجان غربی، چند ساعت پس از حادثه عنوان کرد که «به طور طبیعی» زیاد از این اتفاقات داریم، اتوبوس خبرنگاران شرایط فنی لازم را داشته و این حادثه فقط یک «اتفاق غیرمترقبه» بوده است.
به گزارش اختصاصی خبرنگار اجتماعی رکنا، پس از واژگونی اتوبوس خبرنگاران بسیاری از مقامات و مسئولان در پیام هایی خواستار بررسی دلایل بروز این حادثه شدند. اما هنوز پرونده به سرانجام نرسیده است و تصادفات جادهای در ایران همچنان قربانی می گیرد. هنوز اتوبوس های فرسوده در جاده های ناایمن کشور جان هموطنانمان را می گیرد. ما بایستی این اتفاق و اتفاقات نظیر آن را در وجدان جمعی خود ثبت کنیم، تا دیگر شاهد تکرار این حوادث تلخ نباشیم.
در این میان و از این اتفاق، بازمانده مصدومی وجود دارد. او اهل خوی است. یکی از بازماندگان اتوبوس خبرنگاران مرتضی محمدصادقی، خبرنگار تسنیم در ارومیه است که پس از این حادثه یک پای او بی حس و پای دیگر نقص عضو پیدا کرده است و نیاز به رسیدگی سریع دارد.
مرتضی اینگونه از حادثه و آنچه در روزهای پس از حادثه بر او گذشت به خبرنگار رکنا گفت که در ادامه می خوانید:
" پیش از حادثه یک اتفاق خطرناکی رخ داد، که باید از آن سخن بگویم. تونلی که از آنجا بازدید کردیم یک شیب منفی داشت. همانجا صحبت شد که ما برگردیم و به مسیر ادامه ندهیم. ای کاش برگشته بودیم. نهایتا این بود که نهار را دیر می خوردیم. اما برنگشتیم و گفتند دیر شده و مسیر تغییر کرده است.
قرار شد از یک جاده فرعی برویم. تونل دو دهانه داشت. یک دهانه سر تونل بود که از روی زمین با شیب منفی شروع می شد و یک دهانه تونل با ارتفاع 80 متر زیر زمین قرار داشت."
محمدصادقی با این جملات توضیحات خود را آغاز کرد و افزود: برای این که به اتوبوس برسیم، مجبور شدیم از پله هایی خطرناک بالا برویم. من ریحانه یاسینی را هم به یاد دارم.
چون تقریبا نزدیک به هم از پله ها بالا می رفتیم. از نزدیک به 450 پله اگر اشتباه نکنم، بالا رفتیم. پله ها بسیار ناامن بود. به طوری که من که از ارتفاع ترسی ندارم، جرات نداشتم گوشی موبایل خود را از جیبم بیرون بیاورم. می ترسیدم از دستم رها شود.
حتی نمی توانستم به زمین نگاه کنم. تعدادی از خانم ها را که نمی توانستند از پله ها بالا بیایند را با بالابر بالا بردند. کار بسیار خطرناکی که هنوز به آن فکر می کنم که چطور توانستیم از آن بالابر و پله های خطرناک بالا برویم.
فریاد زدم پای من کجاست؟
وی درخصوص لحظه حادثه گفت: در اتوبوس خوابیده بودیم. مشخص بود که در جاده ای حرکت می کنیم که سیلابی آمده و آب آن خشک شده است. از یک روستا گذشتیم و عکس هم گرفتم و دوباره خوابیدم.
یک لحظه به خودم آمدم و دیدم که بچه ها می گویند یا اباالفضل یا اباالفضل.یک تکان شدید خوردم و کف راهرو اتوبوس افتادم و چند لحظه پس از آن به شیشه ها برخورد کردم. وقتی به خود آمدم، خود را زیر اتوبوس دیدم. خانم ریحانه هم آنجا افتاده بود.
همه شوکه شده بودیم. من یک لحظه به نظرم آمد که پایم قطع شده است. چون قد بلندی دارم، کفش و پایم رو دیدم که کنار صندلی اتوبوس افتاده است. فریاد زدم پای من کو؟ اما چند دقیقه بعد که پایم را تکان دادم، دیدم که پای من تکان می خورد. اما همچنان زیر اتوبوس بودم.
یک لحظه دیدم که خانم ریحانه به پهلو افتاده اند و چند باری صدایشان کردم. گفتم خانم خانم . چون اسمشان را نمی دانستم اما صدایی از ایشان نشنیدم. همانجا گفتم خدایا اتفاقی برایشان رخ نداده باشد. اما حدس زدم که فوت شده باشند. با خودم می گفتم ای کاش اشتباه کنم و ایشان زنده باشند. اما نشد.
اگر در نقده می ماندیم وضعیت فاجعه می شد
محمدصادقی درباره آسیب هایی که در این حادثه متحمل شده است، گفت: سمت راست سرم که با شیشه برخورد کرد باعث شد گوشم را عمل کنند. در بیمارستان امام خمینی ارومیه از پایی که زیر اتوبوس مانده بود، عکس گرفتند.
گفتند ظاهرا چیزی در عکس مشخص نیست. گفتند فقط رباط پایتان کشیده شده است. پیش از این ما را به بیمارستان نقده بردند. آنجا خود را گم کرده بودند. من از مسئولین استانداری تشکر می کنم که با آمدنشان حداقل به آنجا یک نظمی دادند. بعد ما را به ارومیه منتقل کردند. اگر در نقده می ماندیم وضعیت فاجعه می شد.
زانوی پایم شکسته است
وی ادامه داد: در بیمارستان امام خمینی گوشم را به خوبی عمل کردند. اما درخصوص پایم، من پزشک ارتوپد بیمارستان را یک ماه بعد از تصادف دیدم .فقط رزیدنت بیمارستان یک بار به من سر زد و هیچ حرف خاصی نزدند.
یک آتل به پای من بستند و بعد از آن دیگر هیچ پزشکی به من سر نزد. زمان مرخص شدن گفتند پای شما مشکلی ندارد و می توانید مرخص شوید. زمان مرخص شدن دکتر ارتوپد معاینات لازم را انجام داد و گفت مشکل رباط پایت است و باید فعالیت داشته باشید.
به پزشک دیگری که مراجعه کردم گفتند زانوی پایت شکسته است و همان زمان باید گچ گرفته می شد. ضربه ای هم به شکمم خورده است که قرار بود عمل کنند، که گفتند زنگ می زنیم و هنوز تماسی نگرفتند.
بعد از حادثه از اتوبوس وحشت دارم
خبرنگار تسنیم در ارومیه در پاسخ به این سوال که آیا در این مدت خسارت مالی دریافت کرده اید یا نه، گفت: سازمان محیط زیست هزینه ای برای من واریز کردند. اما من بسیار بیش از این مقدار هزینه کرده ام. در این مدت هزینه های جانبی زیادی پرداخت کردم. پدر من یک راننده تاکسی است و اگر یک روز کار نکند، درآمدی ندارد.
یک ماه اول این حادثه برای این که مجبور بود من را همراهی کند، کار نکرد. من از بعد از حادثه از اتوبوس وحشت دارم. در این مدت با ماشین پدرم به ارومیه یا تبریز رفته ام. هزینه هایی که صرف شده بیش از چیزی است که برای من واریز کردند.
می خواهم به زودی سلامتی خود را به دست بیاورم. به فکر گرفتن پول نیستم. می خواهم سالم باشم. الان مشکل من زانو و شکمم است. می خواهم یک پزشک خوب و متخصص مشکلات من را برطرف کند. به خصوص که از مشکلی که برای شکمم ایجاد شده خیلی می ترسم. الان نگرانی من این است که در یک بیمارستان باکیفیت و زیر نظر یک دکتر متخصص عمل کنم، که دیگر بعد از مدتی مشکلی نداشته باشم.
برای 500 هزار تومان اتوبوس واژگون شد
محمدصادقی در پاسخ به این سوال که دوست دارید این صحبت ها به گوش چه کسی برسد، گفت: ما دیگر تصادف کردیم و گذشت. می خواهم بعد از این قانونی تصویب شود و همه اتوبوس های فرسوده را از جاده ها خارج کنند.
چرا باید بدترین اتوبوس برای این که ارزان تمام شود برای حمل و نقل انسان ها انتخاب کنند؟ شاید اگر اتوبوس باکیفیت تری برای ما اجاره کرده بودند، این اتفاق رخ نداده بود. 500 هزار تومان تفاوت اجاره یک اتوبوس بهتر بود. فقط 500 هزار تومان.
پس از کرونا دوباره اردوها و سفرها با همین اتوبوس های فرسوده آغاز می شود
ما این اتفاقات را زیاد شاهد هستیم. اگر یک نفر جانش را از دست بدهد چندین خانواده داغدار و از هم پاشیده می شود. مسئولین تلاش کنند این اتفاقات رخ ندهد و اتوبوس های از کارافتاده و فرسوده را از جاده ها خارج کنند.
دستگاه های اجرایی از اتوبوس های باکیفیت استفاده کنند. این اتوبوس ها در شهرهایی مثل ارومیه بسیار دیده می شود. برای یک هزینه ناچیز، جان انسان ها را به خطر نیاندازند. بعد از کرونا اردوها و سفرها آغاز می شود و از اتوبوس های باکیفیت استفاده کنند.
خبرنگار تسنیم در ارومیه ضمن بیان این که من ساکن خوی هستم و چون دانشگاهم در ارومیه بود آنجا به کار خبری می پرداختم، گفت: من جز این که از بروز این اتفاقات جلوگیری کنند، انتظاری ندارم.
حتی در خبرنگاری هیچ هزینه ای دریافت نکردم و کارت های هدیه را تا به امروز یا دریافت نکردم و یا به خیریه ها هدیه داده ام. من خبرنگاری را برای علاقه انجام می دهم. من سال آخر دکتری شیمی فیزیک هستم. برای پول تا به حال خبرنگاری نکرده ام. الان هم به دنبال چیزی به غیر از به دست آوردن سلامتی خود نیستم.
همان زمان باید زانوی من را عمل می کردند
وی افزود: الان حس می کنم یک وزنه دو کیلویی را به زانوام بسته اند. اگر زودتر عمل زانوام انجام می شد، بهتر بود. اگر دکتر ارتوپد خودش من را معاینه می کرد شاید همان موقع تشخیص درستی می دادند و بهتر بود. الان فقط می خواهم سلامتی ام را زودتر به دست آورم. الان فقط دغدغه من سلامتی ام است و به چیز دیگری فکر نمی کنم.
خبرنگار تسنیم در ارومیه درباره علت حادثه اتوبوس خبرنگاران، گفت: این حادثه چرا رخ داد؟ ما در پایان دولت برای تهیه گزارش عملکرد ستاد احیا به آنجا رفتیم. اما فقط مسئولین به این قسمت تهیه گزارش عملکرد فکر می کردند. همین.
آنها به ما فکر نمی کردند. برای این موضوع باید برنامه ریزی خوبی انجام می شد و همه جوانب را بررسی می کردند. باید زمانبندی و برنامه ریزی می شد. ای کاش از ابتدا برنامه ریزی می کردند که این مسیر برای اتوبوس مناسب است یا نه؟ تمام کسانی که آن منطقه را می شناسند معتقدند آن مسیر برای مینی بوس هم مناسب نبوده است، چه رسد به اتوبوس.
من هنوز خواب لحظه ای را می بینم که زیر اتوبوس افتاده ام
وی در آخر گفت: استانداری گفته است در جریان این انتخاب مسیر نبوده است. چرا؟ راننده هم نمی خواست از این جاده برود و یک مسئول گفته است از این مسیر برود.آیا ارزش داشت که ما به هر نحو ممکن به مقصد برسیم.
شاید اگر به فکر هزینه ها نبودند، شاید اگر 500 هزار تومان بیشتر هزینه کرده بودند، این حادثه رخ نمی داد. برای 500 هزار تومان دو نفر از خبرنگاران را از دست دادیم و چندین نفر مصدوم شدند و از همه مهمتر صدمات روحی و روانی جبران ناپذیری متحمل شدیم.شاید باور نکنید من هنوز خواب لحظه ای را می بینم که زیر اتوبوس افتاده ام. آنجا خانم ریحانه هم افتاده بود.
این طرح شماتیک خیلی ساده از مسیر رفت ما به تونل است
*ما از نقطه 1رفتیم به نقطه 2 که انتهای تونل بود و قرار بود دوباره به نقطه1 برگردیم که نشد و مسیر رو عوض کردند و به نقطه 3 رفتیم که فاصله نقطه 2 با نقطه 3 یعنی کف زمین که به ارتفاع 84 متر بود.
الان تازه داریم وارد واگن می شویم تا داخل تونل برویم
این هم داخل تونل است
اینجا آخر سفر است و لباس های خیلی سنگین خود را تحویل می دهیم
این روستا در مسیر برگشت است که چند دقیقه بعد از آن تصادف می کنیم
تقریبا یک ربع بعد از گرفتن این عکس که از روستا رد شدیم، تصادف کردیم
ارسال نظر