به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از سال 99 به‌دنبال ناپدید شدن مرد جوانی به‌نام حسن آغاز شد. پدر وی با مراجعه به اداره آگاهی به مأموران گفت: چند روزی از پسرم خبری نداشتم تا اینکه به خانه‌شان رفتم اما عروسم مدعی شد او هم از حسن بی‌خبر است ولی می‌داند آخرین بار با 20 کیلو طلا به ترکیه رفته است. پس‌از اظهارات پدر حسن مأموران تحقیقات‌شان را آغاز کردند تا اینکه چند روز بعد جسد حسن در حاشیه باقرشهر پیدا شد. شواهد نشان می‌داد که او با ضربه‌های متعدد چاقو کشته شده است. پس از کشف جسد مقتول، مأموران به سراغ همسر حسن رفتند و او را مورد بازجویی قرار دادند که زن جوان به‌نام سحر با ضد و نقیض گویی‌هایش موجب شد تا پلیس او را بازداشت کند. چند روز بعد سحر که چاره‌ای جز اعتراف نداشت بالاخره مدعی شد که شوهرش را با همدستی مستأجر پدرش به‌نام ناصر به قتل رسانده‌اند.

به‌دنبال اظهارات زن جوان، ناصر هم بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. بنابراین برای ناصر به اتهام قتل عمد و برای سحر به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده‌شان به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در جلسه دادگاه پدر مقتول از طرف خود و نوه

7 ساله‌اش برای قاتل درخواست قصاص کرد. در ادامه ناصر به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل عمد گفت: سحر به من ابراز علاقه می‌کرد و از شوهرش بد می‌گفت من هم فکر می‌کردم او عاشقم است به همین خاطر وقتی گفت شوهرش را بکشیم قبول کردم من به خاطر علاقه‌ای که به سحر داشتم اتهامم را پذیرفتم چون به من قول داده بود اگر قتل را گردن بگیرم از پدر حسن رضایت می‌گیرد اما حالا که فهمیدم او به من علاقه‌ای ندارد تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. من هیچ نقشی در قتل حسن نداشتم و او خودش شوهرش را کشته بود. من فقط به او در دفن شوهرش کمک کردم.

سپس سحر به جایگاه رفت و گفت: من معاونت در قتل را قبول دارم. اما شوهرم را نکشتم و من فقط در انتقال جسد به داخل گودال به او کمک کردم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک‌های موجود ناصر را به قصاص و سحر را به 15سال زندان محکوم کردند.