تهران یک شهر کاملا حاشیه نشین/ به ازای هر 98 مرد، 100 زن در تهران وجود دارد/ 5 سال آینده، نمی توان افغانستانی ها را مدیریت کرد

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مهاجرت داخلی، عمدتا یا به دلیل نیاز به پیشرفت در زندگی صورت می گیرد یا به دلیل عقب گردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. هرچه که باشد، از نظر جامعه شناسان مخرب است.

دکتر اردشیر گراوند

مهاجرت به هر شکلی که باشد مخرب است

اردشیر گراوند، جامعه شناس ، در گفت و گو با رکنا می گوید: «مهاجرت در ایران چند مرحله دارد. موج اول، با مهاجرت، از کل کشور به چند شهر برخوردار صورت می گیرد. در موج دوم، مردم از شهرستان های کوچک به مراکز استان ها می روند و در موج سوم، مردم از روستاها و شهرستان های کوچک به شهرستان های بزرگ مهاجرت می کنند. اما در این میان، در موج چهارمی وجود دارد که افراد از تهران به شهرستان های حاشیه ای سرریز می شوند. اینجا مهاجرت اول به دلیل توسعه یافتگی و موج چهارم، به دلیل تنش اقتصادی رخ می دهد.»

50 درصد از مهاجران کل کشور در تهران زندگی می کنند

این جامعه شناس در ادامه با اشاره به اینکه تهران مقام اول در مهاجرپذیری در کشور را دارد، می گوید: «حدود 50 درصد از مهاجران کل کشور در تهران زندگی می کنند. این نوع مهاجرت ها، به خاطر فقر نیست؛ بلکه به علت عدم تعادل منطقه ای رخ می دهد. در حال حاضر، بیشتر مناطق کشور محروم تعداد محدودی از استان های کشور تقریبا برخوردار هستند؛ بنابراین مردم مجبور اند از کل کشور به این استان ها مراجعه کنند. با این وجود، ضرورتا کسانی که مهاجرت می کنند، محروم نیستند و امکان دارد نخبگانی باشند.»

گراوند در ادامه به اینکه تمام انواع مهاجرت مخرب است اشاره می کند و می افزاید: «نمی توان گفت چون مراحل اولیه مهاجرت به دلیل حرکت به سمت توسعه یافتگی است، پس مخرب نیست. خیلی ها فکر می کنند مرحله چهارم مهاجرت خیلی مخرب است چون برای آن طبقه افت دارد که از یک شهر بزرگ به حاشیه آن مراجعه کنند.»

این جامعه شناس با اشاره به اینکه گاهی رفتارهای سلبی و گاهی ایجابی می تواند در عدم حرکت مردم به سمت مهاجرت کمک کننده باشد می گوید: «لازم است در این خصوص نظام برنامه ریزی کشور، 80 درصد ایجابی و 20 درصد سلبی برخورد کند. اینگونه از ورود افراد از سایر شهرها به شهرهای بزرگ نمی روند.»

گراوند معتقد است که همه ما حاشیه نشین هستیم. فرقی ندارد که در کدام بخش از شهرها زندگی می کنیم. او در تبیین گفته هایش می افزاید: «حاشیه نشین یعنی کسی که در سرزمین خودش نباشد. یعنی افراد در ساختار فرهنگی-اجتماعی خودشان زندگی نکنند و رفتار دیگران برایشان قابل پیش بینی نباشد. اینجا تفاوتی ایجاد نمی کند که مهاجران یقه سفید باشند یا کارگر. تهران یک شهر کاملا حاشیه نشین است. عدم تعادل منطقه ای، حاشیه نشینی ایجاد می کند. حاشیه نشینی صرفا این نیست که افراد در بافت ناکارآمد شهر زندگی کنند؛ بلکه آن است که افراد تعلق به این نظام شهری ندارد و تلاشی نیز برای بهبودی آن نمی کند.»

 به ازای هر 98 مرد، 100 زن در تهران وجود دارد که خود موجب آسیب و فساد است

وی در این خصوص می گوید: «یکی از عواقب بد مهاجرت، به هم ریختن نسبت جنسی است. در حال حاضر در تهران، به ازای هر 98 مرد، 100 زن وجود دارد که این موجب فساد اخلاقی، تاخیر در ازدواج و به وجود آمدن خانواده های یک نفره می شود. در این نسبت جنسی باید به ازای هر 103 مرد، 100 زن وجود داشته باشد. این نسبت آنقدر اثرگذار است که به محض اینکه به هم بخورد، به سلول سرطانی در جامعه تبدیل می شود. این عدم تناسب، مهم ترین نهاد زندگی بشر که خانواده است را به خطر می اندازد.»

اردشیر گراوند در تبیین گفته هایش می گوید: «از آنجایی که خانم ها از ساز و کار فرهنگی خودشان جدا می شوند، درصد زیادی از امکان ازدواج را از دست می دهند. اگر با دیگری ازدواج کنند، امکان طلاق زیاد می شود. اگر با دیگری ازدواج کنند، ممکن است بچه دار نشوند. اساسا نسبت جنسی آنقدر مهم است که در کل ساز و کارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اثر می گذارد. در این راستا باید ترمز شهر تهران کشیده شود. دولت باید کاری کند که شهرها و شهرستان ها آنقدر آباد شوند که کسی نیاز نداشته باشد به تهران بیاید. عاقلانه این است که همه استان های کشور را به صورت یکسان توسعه دهیم.»

این جامعه شناس معتقد است در وهله اول، مسئولان کشور، باید برای مهاجرت های داخلی برنامه ریزی درستی داشته باشند و بعد، خود مردم باید همت کنند، بمانند و شهرشان را آباد کنند.

اگر ایرانی ها گرسنه باشند و کارگران افغانی در ایران کار داشته باشند،خطرناک است

وی در خصوص  مهاجران افغان نیز می گوید: «آن ها ارباب فعالیت های ایران هستند. مهاجران افغان حاشیه نشین نیستند؛ بلکه در متن هستند. روزگاری، این افراد فقط کارگری بلد بودند؛ اما الان کار با ابزار بلد هستند. 5 سال آینده، نمی توان افغانی های تهران را مدیریت کرد.»

اردشیر گراوند در پایان می افزاید: «اگر شرایط به گونه ای پیش برود که ایرانی در رسته های شغلی پر در آمد کار کنند، خیلی هم خوب است که افغانستانی ها نیز در ایران باشند و کار کنند؛ ولی اگر قرار باشد ایرانی ها گرسنه باشند و آن ها کارگری را هم به عهده بگیرند خطرناک است و روزی به یک مسئله امنیتی تبدیل می شود. اگر امروز کارگران ساختمانی افغانستانی تحصن کنند، صنعت ساختمان ایران می خوابد، چراکه ما مهارت را از دست داده ایم.»