جوراب های لنگه به لنگه !
رکنا: همه چیز شنیده بودیم و این جوراب لنگه به لنگه دیگر نوبرش است ... .
به گزارش رکنا، توی اتوبوس شهری با جوانی هم صحبت شدم. از هوای سرد میگفت و این که ویروس جدیدی هم انگار آمده و خیلیها را بیمار کرده است و... .
حرف مان گل انداخت. با جسارت پرسیدم در هوای سرد جوراب نپوشیدهاید سرما نمیخورید؟
خندید و گفت: این هم مد است، کفش بدون جوراب.
گفتم یادش بخیر ما بچه بودیم جوراب پشمی و چکمه های پلاستیکی برای مان میخریدند و میگفتند آدم از کف پا سرما نخورد. لبخندی زد و جواب داد : اون مال قدیم بوده، تازه الان جوراب لنگه به لنگه و حتی جوراب پاره مد شده است.
گفتم عجب، نمیدانستم ! نگاهش کردم، سرم را تکانی دادم و لبخند زدم ، نگاهش سرد بود. گفت نکند چشم های من هم لنگه به لنگه است اینطوری برانداز میکنید؟ گفتم نه، اما سردی نگاهت را حس کردم.
میگفت دنبال کار میگردد، از مشکلات و سختیهایی که پیش رو دارد برایم حرف می زد. اتوبوس در ایستگاه توقف کرد و او پیاده شد.
با خودم میگفتم خدا کند جای آن نگران لنگه به لنگه شدن جورابهای مان باشیم مراقبت کنیم نیتهای مان برای تکالیف فردی و احترام به حقوق اجتماعی لنگه به لنگه نشود.
خدا کند از بوق زدنهای هنگام رانندگی گرفته تا وزنه ترازویی که می خواهیم عیار و معیار کالا و کارمان باشد و اما و اگر قدمی که برای هم باید برداریم و هرچه و هر چه داریم و هست و باید باشد لنگه به لنگه نشود .
دلخوری یک جوان از این که کاری پیدا نکرده و حال و هوای دلش که شاید حاضر نباشد تن به کار دهد یا هر کاری در شآن و جایگاه خود نداند یعنی لنگه به لنگه شدن یک بام و دو هوا.
چه طور می شود یک نفر از کشوری دیگر بیاید و اینجا نان در بیاورد و ما اهل این خاک باشیم و اینجا ، جا بمانیم؟
نداشتن امید به آینده و اعتماد نداشتن به خدایی که دست مان را می گیرد و خیر و صلاح، نخواستن از او یعنی لنگه به لنگه بودن هوای خواسته های مان در زندگی.
این که اندازه مورچه ای فکر زمستان مان نباشیم و از سوز سرما بگوییم یعنی یک جای کارمان می لنگد .ترس از ویروس سرماخوردگی شدید و افتادن در بستر و دوا و درمان و آمپول بدتر ازویروس ندانمکاری برای استفاده از داشته هایی که قدرش را نمی دانیم و بیمارمان می کند و از جوراب های لنگه به لنگه ، بدتر نیست که بماند ، بیشتر است .
اهمیت موضوع تا بدانجاست که حتی دو ابروی یک صورت ، لنگه به لنگه شوند آدم از ریخت و قیافه می افتد. خلاصه این که هرچه از قاعده در آید و در قواره نگنجد لنگه به لنگه می شود و شاید زشت به نظر برسد .
اگر مشکلی می بینیم ، از کنار معتاد کارتن خوابی می گذریم ، بدخلقی می بینیم و هر مسأله و موضوعی که می تواند ذهنمان را به ناراحتی و نگرانی منحرف کند باید جستجو کنیم کجای کارمان لنگه به لنگه شده که ناخواسته و ندانسته به اندازه خودمان، زده ایم سرمه اش کنیم، چشم مسأله را کور کرده ایم .
همه ی ما در برابر همه ی مسائل و مشکلات وآسیب های اجتماعی و فرهنگی و زیستی مسئولیت داریم و باید بهترین و شیک ترین و جفت ترین تفکر و ایده و اراده و رفتار و عمل را داشته باشیم.
غلامرضا تدینی راد
ارسال نظر