آخرین وضعیت دریاچه ارومیه/  فاجعه ای که ادامه دارد!

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، دریاچه ارومیه، زمانی بزرگ‌ترین دریاچه‌ی شور خاورمیانه و زیستگاه گونه‌های متنوعی از حیات وحش، امروز تنها یک سایه از گذشته‌ی پرافتخار خود است. در مواجهه با واقعیت تلخ بحران خشکی و شور شدن این نگین آبی، پرسشی اساسی به میان می‌آید و اینکه چگونه ترکیب نامیمون سوءمدیریت انسانی و بحران‌های جهانی اقلیمی، به انهدام یکی از زیباترین اکوسیستم‌های طبیعی ایران منجر شد؟

روایت یک زوال تدریجی

اگر چه خشکی دریاچه ارومیه در نگاه اول یک فاجعه‌ اقلیمی به نظر می‌رسد، اما تحلیل دقیق‌تر آن آشکار می‌سازد که این بحران ریشه در مجموعه‌ای پیچیده از سوءتصمیمات مدیریتی، رویکردهای ناکارآمد توسعه‌ای، و تغافل مستمر درباره اهمیت زیست‌محیطی این دریاچه دارد.

 افزایش دمای زمین و تغییرات الگوهای بارش، بحران اقلیمی جهانی را به عوامل بحران دریاچه ارومیه اضافه کرده است. اما آیا این تنها دلیل است؟ نه. شواهد حاکی از آن است که اگر مدیریت صحیح و پایدار بر منابع آبی و زمین‌های اطراف دریاچه اعمال می‌شد، تغییرات اقلیمی نمی‌توانست در این حد تعیین‌کننده باشد.

یکی از برجسته‌ترین مثال‌های سوءمدیریت، پروژه پل میانگذر است که در ابتدا به‌عنوان دستاوردی در مهندسی معرفی شد اما در عمل گردش آب طبیعی دریاچه را مختل کرده و سبب تسریع شور شدن آن شد. این مثال تنها یکی از ده‌ها پروژه‌ای است که بدون انجام ارزیابی دقیق تأثیرات زیست‌محیطی به مرحله اجرا رسیدند.

انحراف رودخانه‌ها برای مصارف کشاورزی و حفر چاه‌های غیرمجاز به وضوح نقش محوری در خشکی دریاچه داشته‌اند. علیرغم هشدارهای مکرر زیست‌محیطی، این رویه‌ها با هدف افزایش تولیدات کوتاه‌مدت اقتصادی ادامه یافتند.

پیامدهای فاجعه‌بار

این بحران نه تنها دریاچه را به آستانه مرگ رسانده، بلکه پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی عمیقی نیز به همراه داشته است.

خشکی بستر دریاچه منجر به ایجاد طوفان‌های نمکی شده که سلامت ساکنان منطقه را تهدید کرده و مهاجرت اجباری بسیاری را رقم زده است.

زیستگاه طبیعی پرندگان مهاجر و سایر گونه‌های جانوری از دست رفته است. این امر بر چرخه زیست‌محیطی محلی تأثیر منفی بلندمدتی خواهد داشت.

 کاهش زمین‌های کشاورزی حاصلخیز و مهاجرت نیروی کار، زمینه‌ساز فقر و بیکاری در منطقه شده است.

آیا هنوز امیدی هست؟

بحران دریاچه ارومیه به نقطه‌ای بحرانی رسیده است، اما اقداماتی هوشمندانه و فوری می‌تواند از ادامه این فاجعه جلوگیری کند.

 اجرای سیاست‌های سفت و سخت درباره بهره‌برداری از رودخانه‌ها و چاه‌های آب، استفاده از سیستم‌های نوین آبیاری و کاهش وابستگی کشاورزی به منابع آبی محلی می‌تواند گامی مؤثر باشد. تصویب برنامه‌های جامع برای مانیتورینگ منابع، بازچرخانی آب و تکنولوژی‌های جدید می‌تواند به بازسازی تدریجی بستر دریاچه کمک کند.

جذب منابع مالی و دانش فنی از سازمان‌های جهانی، به خصوص در حوزه مدیریت اقلیمی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مردم منطقه باید اهمیت و فوریت بحران را درک کرده و الگوهای مصرف و معیشت خود را تغییر دهند.

آیا آینده‌ای برای دریاچه ارومیه هست؟

دریاچه ارومیه امروز آینه‌ای از وضعیت مدیریت و سیاست‌گذاری محیط‌زیست در ایران است. این بحران اثبات می‌کند که توسعه‌ی ناپایدار و بی‌توجهی به محیط زیست، بهایی سنگین و جبران‌ناپذیر دارد. امید به آینده تنها زمانی زنده می‌ماند که تصمیم‌گیرندگان، با تعهدی واقعی و علمی، مسیر احیای این دریاچه را انتخاب کنند. این مسیری دشوار اما ضروری است تا دریاچه ارومیه نه به‌عنوان عبرتی تلخ، بلکه به‌عنوان نمونه‌ای موفق از احیای طبیعت در تاریخ ثبت شود.