خویشاوند سالاری به جای شایسته سالاری بلای توسعه اقتصادی است!

 به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، نقش و تاثیر عوامل روانی در توسعه یافتگی یک جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است. ایران در میان پنج کشور اول جهان از نظر میزان افسردگی قرار گرفته است و میزان افسردگی در بین زنان ایران سه برابر بیشتر از مردان است. از نتایج نبود امنیت روانی و توقف توسعه، روند افزایشی آمار افسردگی، اضطراب، ناامیدی و در سال های اخیر مهاجرت توده ای است. در بازی های المپیک امسال تعداد افرادی که بدون پرچم بازی می کنند به شکل قابل توجهی نسبت به سال های قبل افزایش پیدا کرده است. در صورت عدم چاره اندیشی برای بهبود وضعیت  پیش بینی می شود فراگیری ناامیدی در جامعه بیشتر از قبل شده و توسعه به کندی پیش رود.

دکتر علیرضا عابدین جامعه شناس و روانشناس بالینی، در گفت و گو با رکنا، در خصوص ارتباط عوامل روانی با توسعه یافتگی یک جامعه گفت: عدالت و امنیت از ارکان اصلی  استواری و پایداری نظام سیاسی هر جامعه است. هنگامی که اقلیتی از افراد در جامعه به صورت غیر قانونی و غیراخلاقی از سهم بیشتری از کالا و خدمات برخوردار هستند  و عده دیگری از طریق رانت خواری، پارتی بازی و خویشاوند سالاری به جای شایسته سالاری به جایی می رسند، احساس عدم امنیت مالی، جانی و اضطراب فراگیر می شود. اضطراب ایجاد شده در جامعه منجر به بروز یاس و نا امیدی می شود، به شکلی که امید و انگیزه برای حرکت از دست رفته و جامعه حالتی درمانده به خود پیدا می کند. سرمایه گذاری عاطفی، جذب علاقه اجتماعی به کار و حرکت، جنبه روانی بیشتری دارد تا اقتصادی و مالی، هنگامی که سرمایه گذاری در جهت پرورش و رشد یک جامعه نیست نمی توانیم انتظار توسعه در آن جامعه داشته باشیم.

او با اشاره به نیاز جامعه به آزادی و حق انتخاب، گفت: از ابتدای انقلاب که توانستیم استقلال خود را از استکبار بیرونی به دست آوریم. آزادی مسئله ای است که  نیاز جامعه به آن بارها مورد بررسی قرار گرفته است.  وقتی قدرت در دست اقلیتی که گفته شد باقی مانده و توسط همین افراد اعمال می شود (در تمام سطوح جامعه اعم از خانواده و نهاد های دولتی) فضای اقتدارگرا و دموکراتیک در جامعه از بین می رود. جامعه ما برای خروج از بحران های توسعه ای نیاز به بازبینی روانی افراد جامعه دارد. یکی از اقدامات مهمی که می توان در این راستا انجام داد، راه اندازی یک انقلاب فرهنگی اقتدارگرا است. ایجاد یک انقلاب فرهنگی می تواند جامعه را در سمت و سوی توسعه ، رشد و پیشرفت جمعی قرار دهد. انقلاب فرهنگی می بایست در کوتاه مدت و بلند مدت برنامه ریزی شده و شامل سطوح مختلفی باشد بر این اساس باید برای مردم یک فضای نسبتا آزادی خواه و دارای امکانات در سطوح مختلف ایجاد کرد تا بتوانند در روابط فردی و میان فردی خود رشد کنند. می بایست روابط در قشرهای مختلف اعم از رئیس و مرئوس، دولت و ملت، و والدین و فرزندان تغییر کرده و از نوع با دموکراسی کم به اقتدار گرایی و آزادی های بیشتر برسد. در روابط استبدادی قدرت با استفاده از سلطه، زور، خشم، قدرت طلبی و... پیاده می شود در حالی که در روابط اقتدارگرا فضایی در کوتاه مدت و بلند مدت ایجاد می شود که بر این اساس در عین حال که قوانین وجود دارد، همه  افراد می توانند از آزادی و حق انتخاب های خود بهره برده و انتخاب کنند. با تغییر نوع روابط به اقتدار گرایی می توان امیدواری را در جامعه تزریق کرد.