زندگی پر ابهام مردی با 20 فرزند در حاشیه تهران / کلاهبرداری با نمایش فقر ؟! + فیلم
حجم ویدیو: 73.16M | مدت زمان ویدیو: 00:09:59

 پنج اتاق 10، 15 متری، یک سرویس بهداشتی کثیف، حمامی کوچک، آشپزخانه ای ناقص و 2 انباری محقر کل زندگی شیخ محمود و خانواده اش را تشکیل می دهد؛ این البته ظاهر زندگی این مرد است که آن را جلوی چشم مردم می گذارد، آن طور که اهالی شهرک علایین شهر ری می گویند، باطن زندگی اش با این ظاهر ساده متفاوت است و سیل کمک های مردمی به خانواده شیخ محمود آن قدر زیاد است که او بخش زیادی از آنها را می فروشد.

بلوچستان کوچک در جنوب شهر ری

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، اینجا بلوچستان نیست، اما هزاران بلوچ در آن زندگی می کنند؛ 40 سال است که در بیابان های جنوب شهر ری در حاشیه جاده نظامی آواره اند؛ بلوچ هایی که خودشان را اهل بلوچستان ایران می دادند، اما اهالی شهرک علایین شهرری می گویند که آنها اهل بلوچستان پاکستان هستند.

آنها اما هیچ شناسنامه و مدرک هویتی ندارند و به همین دلیل، از یارانه ، بیمه و سایر حقوق شهروندی محرومند، با این حال، انجمن های خیریه بسیاری به آنها کمک می کنند، بخصوص به خانواده شیخ محمود که 20 فرزند دارد و برخلاف بسیاری از حاشیه نشینان این منطقه که هیچ گونه امکانات صوتی و تصویری در اختیار ندارند، در خانه اش دو تلویزیون یافت می شود که یکی از آنها LCD است!

شیخ محمود 3

مردی که 20 فرزند دارد

در حاشیه جاده نظامی در جنوب شهرری ، مردی زندگی می کند که 20 فرزند دارد. او بلوچ است اما کمی دورتر از روستایی زندگی می کند که سایر بلوچ های مهاجر این منطقه ساکن آن هستند؛ خودش می گوید که ایرانی است و اهل سراوان ، اما اهالی محل معتقدند که او و خانواده اش پاکستانی هستند. البته برخی فامیل های شیخ محمود در پاکستان زندگی می کنند. اما او و خانواده اش هیچ مدرک هویتی ندارند که تابعیتشان را ثابت کند.

محل زندگی شیخ محمود و خانواده اش چند صد متری با روستای بلوچ ها فاصله دارد. کار این خانواده کشاورزی است، البته دامداری هم می کنند، اما هم زمین های کشاورزی و هم گوسفندانی که در اختیار این خانواده است، متعلق به خودشان نیست و همگی جزو اموال یک صاحب کار است که بابت نگهداری و پرورش آنها به اهل خانواده محمود دستمزد می پردازد. البته آنها در بخشی از این زمین ها هم بامیه کاشته اند و درآمدش را با صاحب کارشان نصف می کنند.

شیخ محمود 9

شیخ محمود خودش 20 فرزند دارد؛ 8 پسر و 12 دختر؛ از نوزاد یک ساله تا پسر بزرگ 25 ساله. برادرش هم 8 فرزند دارد. او هم مثل شیخ محمود دو همسر دارد. خواهر شیخ محمود هم با فرزندانش در کنار آنها زندگی می کند. پسر بزرگ محمود زن گرفته است و یک فرزند دارد، او هم نزد پدر زندگی می کند، دو تا از دخترهای او البته در 14، 15 سالگی شوهر کرده و از پدر جدا شده اند؛ سر جمع اهالی خانه شیخ محمود 40 نفر می شوند که همگی در یک آلونک کوچک شامل 5 اتاق 10، 15 متری زندگی می کنند؛ آلونکی که فقط یک سرویس بهداشتی، یک حمام و یک آشپزخانه محقر دارد.

بچه هایی که از تحصیل دور شده اند

نزدیک خانه شیخ محمود که می رسیم، از همان فاصله دور خشت و گلی بودن خانه بیش از همه به چشم می آید ، بعد هم لباس های بلوچی اهل خانه جلب و توجه می کند و مرد میانسالی که روی یک تخت لم داده و در کنار یک زن نشسته که بعدا می فهمیم خواهرش است. او گل محمد است، بردار 40 ساله شیخ محمود که می گوید خودش 2 همسر و 8 فرزند دارد و 40 سال است که با برادر، خواهر و خانواده اش به شهر ری آمده است. گل محمد تعریف می کند که چون هیچ کدام شناسنامه ندارند، نمی توانند بگویند که ایرانی هستند یا پاکستانی.

در سال های 96 تا 99 که جمعیت امام علی (ع) فعال بود، بچه های خانواده محمود پیش آنها درس می خواندند و بازی می کردند؛ اما از تیر پارسال که این جمعیت تعطیل شده است، بچه ها کاملا از تحصیل دور شده اند.

قوت غالب؛ آب و سیب زمینی یا گوشت و مرغ؟!

برادر شیح محمود برایمان تعریف می کند که چون هیچ هویتی ندارند، نه یارانه دارند و نه بیمه؛ پس وقتی بچه ها بیمار می شوند و آنها را به بیمارستان می برند، ناچارند که هزینه بیمارستان را آزاد بپردازند و البته بعضا مددکاری بیمارستان بخشی از هزینه را برایشان کم می کند.

به همین دلیل، گل محمد تاکید دارد که مهمترین نیاز او و خانواده اش شناسنامه‌ است تا بتوانند خودشان و بچه هایشان را بیمه کنند و هزینه کمتری برای درمان بپردازند. البته آنها با کمک گروه های خیریه، واکسیناسیون کودکان خود را به رایگان انجام داده و از این لحاظ مشکلی نداشته اند.

قوت غالب خانواده شیخ محمود از کمک های خیران تامین می شود؛ تا تیر 99 که جمعیت امام علی (ع) سر پا بود، این جمعیت ماهی یک بار به محمود و خانواده اش برنج، روغن، گوشت، مرغ و ... می رساند، اما بعد از تعطیلی این جمعیت نیز این کمک ها تعطیل نشده و سایر انجمن های خیریه خانواده شیخ محمود را تحت پوشش قرار داده اند. این را هم سیامک به ما می گوید و اگر این صحبت او درست باشد، می توان گفت که این حرف گل محمد که گفت «ما جز آب و سیب زمینی چیز دیگری برای خوردن نداریم»، چندان با واقعیت تطبیق ندارند.

خانه ای پر از تابلوفرش‌های شمایل ائمه

خانه شیخ محمود شامل سه آلونک کوچک است که در هر کدام از آنها یک یا دو اتاق 10، 15 متری قرار گرفته است که دیوارهای خشت و گلی آنها را از هم جدا می کند. ورودی هرکدام از این سه آلونک نیز یک درب فلزی قرار گرفته است که روی آن را یک قفل زده اند. داخل دیوارهای خانه گچ کاری شده و روی دیوارها پر است از تابلو فرش های شمایل حضرت علی (ع) و سایر ائمه.

شیخ محمود 1

یاسر تعریف می کند که در اتاق اول که مساحت آن به 10 متر هم نمی رسد، شب ها 5، 6 نوجوان از بچه های شیخ محمود می خوابند و به دلیل کوچک بودن فضا، بچه های کم سن و سال تر می ترسند که شب ها در این اتاق بخوابند. البته در این اتاق یک کولر آبی هم وجود دارد و این خانواده با برقی که از سر تیر چراغ کشیده اند، هم روشنایی اتاق هایشان را تامین می کنند و هم برق مورد نیاز کولرهایشان را.

نوزادان خانواده محمود

از اتاق دوم صدای گریه یک بچه به گوش می رسد که داخل یک گهواره خوابیده و ظاهرا مادرش از ترس حضور ما به اتاق دیگری پناه برده است. این دختربچه 6 ماهه فرزند خود یاسر است و البته خود شیخ محمود هم یک دختربچه یک ساله دارد که در اتاق سوم آلونک او داخل یک ننو خوابیده است. ننویی آب رنگ و زیبا که در کنار دیوارهای ترک خورده این اتاق جلوه ای خاص از فقر را به نمایش گذاشته است.

شیخ محمود 4

تمام فضای آلونک محمود را بوی نم برداشته؛ یاسر تعریف می کند که این بو به خاطر کولرهای دست دومی است که خیران به آنها داده اند؛ خیرانی که به جز کولر، یخچال، ساعت دیواری، تابلو فرش، اسباب بازی، تلویزیون معمولی، تلویزیون LCD و گیرنده دیجیتال هم در اختیار این خانواده گذاشته اند و آنها به لحاظ امکانات اولیه زندگی تقریبا چیزی کم ندارند. البته این خانواده ماشین لباسشویی ندارند، اما یک تابلو مزین به نام امام حسین (ع) روی دیوار اتاق سوم آلونکشان نصب کرده اند که یاسر می گوید آن را از دست همراهان احمدی نژاد در یکی از سفرهای رئیس جمهور سابق به این منطقه گرفته اند.

آشپزخانه محقر خانه شیخ محمود

آنچه در خانه محمود به آن آشپرخانه گفته می شود، یک فضای کوچک 2 متری در یکی از راهروهای این آلونک است که روبه‌روی اتاق چهارم این خانه و کنار در حمام قرار گرفته است. آشپرخانه ای که جز یک گازپیکنیکی، یک سبد برای نگهداری از ظرف و ظروف و چند تکه بشقاب، قابلمه و ماهیتابه چیز دیگری در آن وجود ندارد و حتی یک سینک در این آشپزخانه نیست که بشود در آن ظرف ها را در آن شست.

شیخ محمود 6

روبه‌روی آشپزخانه اتاق چهارم خانه محمود قرار گرفته است و برای رسیدن به اتاق پنجم باید وارد یکی دیگر از آلونک های خانه شیخ محمود بشویم. دیوار این اتاق هم مثل سایر اتاق ها خشت و گلی و ترک خورده است. روی دیوار آن هم تابلویی از تصویر حضرت علی (ع) به چشم می خورد به همراه عکس حیدر و خانواده اش در مشهد که فامیل دور شیخ محمود است و همسرش فوت کرده و به همراه خانواده شیخ محمود در همین آلونک زندگی می کند.

لباس های حیدر و خانواده اش داخل این اتاق پخش و پلاست و گوشه ای از آن روی یک تاقچه، یک کلمن، یک سماور و چند بقچه گذاشته اند. گوشه دیگری از اتاق هم یک تلویزیون معمولی گذاشته اند که به همراه یک تلویزیون LCD که در اتاق اول خانه شیخ محمود قرار گرفته است، در مجموع می شود دو تلوزیون که این جماعت 40 نفری از آن استفاده می کنند؛ جماعتی که با وجود داشتن یک تلوزیون، فقط یک سرویس بهداشتی دارند که در فضایی بیرون از آلونک قرار گرفته که نه تنها هیچ چراغی ندارد، بلکه حتی یک شیر آب هم داخل آن وجود ندارد و اهال خانه ناچارند که با آب موجود در یک سطل نظافت خودشان را انجام دهند.

خیران نبودند، نان و سبزی می خوردیم!

محمود و خانواده اش به همراه برادر، خواهر، برادرزاده ها، نوه ها و البته حیدر و فرزندش مجموعا 40 نفر هستند که در این پنج اتاق زندگی می کنند؛ یعنی شب ها در هر کدام از این 5 اتاق 10، 15 متری 7 تا 8 نفر ناچار هستند که در کنار یکدیگر بخوابند. آن طور که پسر ارشد او تعریف می کند، بیشتر مواد غذایی آنها از طرف خیران تامین می شود و اگر آنها نباشند، چیزی جز نان و سبزی برای خوردن ندارند. البته صاحبان زمین های کشاورزی اطراف خانه محمود هم که اهل این خانه در اختیارشان گذاشته اند، چند گوسفند هم به آنها داده اند که از شیر آنها استفاده می کنند.

صاحب کاران محمود هم سه برادر تهرانی هستند که تمام زمین های اطراف خانواده او متعلق به آنهاست و در کنار خانه محمود یک آلونک برای خودشان درست کرده اند که وقتی برای سر زدن به زمین هایشان می آیند، در آنجا استراحت کنند. البته خانواده محمود تنها بلوچ هایی نیستند که در این منطقه زندگی می کنند و چند صد متر آن‌ورتر از محل زندگی آنها خانواده های بلوچ زیادی هستند که وضعیت کلی زندگی شان مشابه خانواده محمود است؛ بیشتر بلوچ های این منطقه نیز کشاورزی و دامداری می کنند که البته چون هیچ مدرک هویتی ندارند، نه زمین متعلق به خودشان است و نه دام برای آنهاست.

20 فرزندم را خدا داده است!

از محمود و زندگی اش گفتیم، اما صحبت های خودش را نشنیدیم؛ بعد از تصویربرداری از خانه او، دقایقی صبر کردیم تا محمود که برای کاری شخصی به شهر ری رفته بود، به خانه اش برگردد تا نظرش درباره شرایط زندگی اش را هم بپرسیم. او می گوید به همراه فرزندانش در زمین های اطراف سبزی می کارد و خرج روزمره اش را درمی‌آورد، اما بازهم درآمدش آن قدر نیست که بتواند هزینه های درمانی یکی از همسرهایش را تامین کند. وقتی از محمود می پرسیم که چرا 20 فرزند آورده است، می گوید این بچه ها را خدا داده است و کار دیگری از دست ما برنمی‌آمد.

محمود و خانواده اش هیچ کدام شناسنامه ندارند و به همین خاطر هم حضورشان در ایران غیرقانونی است و هم وقتی می خواهند به پاکستان بروند، آنها را به این کشور راه نمی دهند. او البته می گوید که اهل بلوچستان ایران است و دولت باید به او و خانواده اش شناسنامه ایرانی بدهد. محمود به همراه والدین و خواهر و بردارهایش 40 سال است که به حوالی شهر ری آمده و خودش را بچه اینجا می داند. او همچنین می گوید که مادرش هم در همینجا زندگی می کرد و چند سالی است که بر اثر بیماری زردی فوت کرده است.

دخترهایم را بیشتر دوست دارم

محمود که 12 دختر و 8 پسر دارد، می گوید دخترهایش را از پسرهایش بیشتر دوست دارد، چون از نظر او، وقتی پسرها بزرگ می شوند، به دنبال زندگی خودشان می روند، اما این دخترها هستند که تا آخر دست پدر را می گیرند. این مرد بلوچ البته تعریف می کند که چهار تا از دخترهایش ازدواج کرده اند، اما دو پسرش که ازدواج کرده اند، هنوز پیش او زندگی می کنند.

محمود تعریف می کند که در سراوان به دنیا آمده و تاکید دارد که ایرانی است؛ او اما این را هم می گوید که برخی فامیل هایش در پاکستان هستند و دورادور با آنها ارتباط دارد. این مرد بلوچ همچنین می گوید که این رسم بلوچ های مرزنشین است که به خانواده های پاکستانی دختر می دهند و از آنها دختر می گیرند و به خاطر همین خیلی از بلوچ های ایرانی، حتما فامیل زیادی نیز در پاکستان دارند.

مهمترین درخواست محمود شناسنامه است و می گوید اگر بچه هایش مدارک هویتی داشتند، می توانستند درس بخوانند و آینده خودشان را بسازند. بچه هایی که اکنون  به طور کامل از تحصیل محروم شده اند و به گفته این مرد بلوچ، به کار کشاورزی می پردازند و روزی 50 تا 60 هزار تومان بیشتر درآمد ندارند. او هم البته مثل همه ساکنان ایران از گرانی می نالد و می گوید وقتی برنج و روغن و لباس و هزینه بیمارستان انقدر بالا رفته است، با وجود این که در خانه او حداقل 8 نفر کار می کنند، اما بازهم خرجشان در نمی آید و روزگار بر آنها سخت می گذرد.

اهالی شهرری: محمود کمک های خیران را می فروشد

این ها اما ظاهر زندگی محمود و اهل خانه اش است. این نکته ای است که البته اهالی شهرک علایین شهر ری می گویند و تاکید دارند که هر سال خیریه های زیادی برای این خانواده یخچال، کولر و سایر لوازم خانگی را می آورند و این خود شیخ محمود است که به جای استفاده از این وسایل، آنها را می فروشد و پولش را خرج می کند.

پسر او البته می گوید که از دو سال پیش که خیران یک یخچال به او داده اند، دیگر هیچ یخچالی از خیرین نگرفته است. اما اهل محل می گویند که از این خبرها نیست و بارها دیده اند که کامیون هایی بزرگ لوازم خانگی مختلف را برای خانواده محمود و سایر خانواده های بلوچ ساکن این منطقه آورده اند، اما در بسیاری از موارد، بلوچ ها این وسایل را به سمسارها و دلال های منطقه می فروشند.

این صحبتی است که سیامک، یکی از کارگران اهل شهر ری و ساکن شهرک علایین برایمان تعریف می کند و می گوید: خیلی از این بلوچ ها از محمود گرفته تا سایرین، جنس هایی را که خیران برایشان می آورند، به مغازه دارهای اطراف می فروشند و شب ها با پول آن قمار می کنند. این در حالی است که ماهی دو بار برای این افراد کامیون کامیون لوازم خانگی آورده می شود، ولی ما که اینجا ایرانی هستیم و با بدبختی زندگی می کنیم، حتی یک ماشین لباس شویی نداریم.

دوست نداریم به ایرانی ها کمک کنیم!

به گفته سیامک، این موضوع که برخی بلوچ ها به جای این که از لوازم خانگی استفاده کنند، آنها را می فروشند، توسط اهالی منطقه به گوش مسئولان انجمن های خیریه ای که به محمود و سایر بلوچ های این منطقه کمک می کنند نیز رسیده است و آنها به جای این که این کمک ها را قطع کنند، به اهل محل گفته اند که اصلا به شما چه ربطی دارد، ما دوست داریم به پاکستانی ها کمک کنیم، اما به ایرانی ها کمک نمی کنیم.

او که ظاهرا دل خوشی از بلوچ های این منطقه بخصوص شیخ محمود ندارد، می گوید: همین آقایی که 20 بچه دارد، صبح به صبح زن و بچه هایش را برای گدایی به تهران می فرستد. چند سال پیش هم یک خبرنگاری از وضعیت زندگی آنها گزارش گرفته بود، آنها زندگی شان را خیلی اسفناک نشان داده بودند و بعد از آن، سیل کمک های خیران است که روانه خانه محمود می شود. این در حالی است که شما مطمئن باشید جنس هایی که به خانه این آدم می رسد، به سه ساعت نمی رسد که تبدیل به پول می شود و به درد قماربازی شب او می خورد.

برخی از این ها از فقر کلاهبرداری می کنند

ناصر، یک راننده وانت ساکن شهرک علایین است که حرف های مشابه سیامک را بیان می کند. او می گوید اساسا قمار برای محمود و بسیاری از دیگر بلوچ های این منطقه یک تفریح محسوب می شود. ناصر البته می گوید بلوچ های زیادی هم هستند که در وضعیت اسفناکی زندگی می کنند و کمک هایی که به آنها می رسد نیز آن قدر زیاد نیست که بتوانند بخشی از آن را بفروشند، اما برخی افراد مثل محمود که به خاطر تعداد زیاد بچه هایش در منطقه شهره شده است، آن قدر کمک های مردمی دریافت می کند که بخش زیادی از آنها را می فروشد.

او ضمن اشاره به این کارهای محمود می گوید: البته من نمی خواهم تر و خشک بازهم بسوزند، چون قطعا تعداد زیادی از بلوچ های این منطقه در وضعیت بسیار وخیمی زندگی می کنند و قطعا نیاز به کمک های مردمی دارند، اما شخصی مثل همین محمود به نوعی کمک هایی را که حق این افراد است برای خود غصب می کند. این در حالی است که برخی از همین بلوچ ها، فرزندان معلولی دارند که کمترین رسیدگی از طرف خیران به آنها می شود.

جان کلام ناصر، سیامک و سایر اهل محل، این است که در محله شهرک علایین و قلعه گبری شهر ری، ایرانی ها، افغانستانی ها و پاکستانی های بسیاری زندگی می کنند که بخش زیادی از آنها در شرایط بسیار دشوار و در خانه های کاه گلی روزگار خود را می گذرانند و همیشه به نان شب خودشان محتاجند. اما به گفته آنها، برخی افراد مثل محمود و البته بعضی از دیگر بلوچ های این منطقه، طوری وضعیت زندگی خود را به انجمن های خیریه وخیم نشان داده اند که عمده کمک های مردمی به آنها می رسد و این کمک ها کمتر نصیب افراد مستحق تر می شود.

اگر این صحبت های اهالی جنوب شهرری درست باشد، خیرانی که به امثال این افراد کمک می کنند، اگر واقعا قصدشان خیر است، باید پیش از توزیع کمک بین این افراد، باید به درستی درباره خانواده های نیازمند هر منطقه تحقیق کنند تا افرادی مانند آن شخص ایرانی که از فقر برخی بلوچ ها سوءاستفاده می کند، پیدا نشوند که به کمک امثال محمود از کمک های خیران برای خودشان کاسبی به راه بیندازند؛ چراکه در همین حوالی شهرری محله های حاشیه نشین دیگری هستند که اوضاع زندگی اهالی آنها قطعا از محمود و برخی دیگر از ساکنان روستای بلوچ ها وخیم تر است. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی