صدای یک بیمار مبتلا به کرونا از روز ابتلا تا مرگ
اجتماعی رکنا: هیچ کس رفتنش را هنوز هم باور ندارد. رفتنی بدون بدرقه. بدون آن که پدرش او را در بغل بگیرد. در حسرت یک آغوش مادر در دل خاک سرد خفت.
کرونا / به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، همیشه نگران پدر و مادرش بود. فکر می کرد جوان است و خودش مشکلی پیدا نمی کند. خیلی رعایت می کرد اما در چند روز آب شد و تمام. اوایل که کرونا بدنش را به جای مادر در آغوش کشید علائمی نداشت و روزهای اول سخت نبود برایش. امیر مجبور بود در یک اتاق 12متری و عذاب وجدان این که اگر مادر و پدرش را مبتلا کرده باشد. خانواده اش تست داده اند و در طول آمدن جواب شان جان به لب شد.
هفته اول حالش خوب بود و می نوشت اما... اما هفته دوم سرفه شدید شد و شعله های تب زباله می کشید و نفسش به شماره افتاده است. آرام آرام زیر دستگاه رفت و چشمهایش دیگر باز نشد.
کافی بود ماسک بزند... کافی بود فاصله اش را با همان دوست های همیشگی رعایت کند... کافی بود تردد مراوداتش را کمتر کند... کافی بود... کافی بود... کافی بود کمی فقط کمی مراعات می کرد تا دل و مادرش را داغدار نکند. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
ارسال نظر