آه سیاست زدگی از نهاد کودکان زباله گرد!
رکنا: کودکان زباله گرد بیشتر توسط پیمانکاران مدیریت پسماند شهرداری استخدام میشوند و از آنجاییکه بهرهکشی از کودکان منفعت بیشتری برای پیمانکار دارد و احتمالاً میتواند بودجه درخواستی شهرداری را هم تأمین کند، هر دو چشم بر روی زباله گردی کودکان بستهاند
_به این تصور نگاه کن. چه میبینی؟
_کودکی در جستجوی چیزی در میان مخزن زبالهها
_من اما چیز دیگری میبینم.
_چه چیزی؟
_من از زاویهای نگاه میکنم که در عکس نیفتاده است؛ من از داخل سطل زباله نگاه میکنم! من کف آن مخزن خاکستریرنگ نشستهام و چشمهایم را دوختهام به چشم کودک زباله گرد. نه من حرفی میزنم و نه او. من شرم دارم، او هم! من از اینکه چطور شد به اینجا رسیدیم و او از اینکه به دنبال لقمه نانی سرش را در سطل بزرگ زباله فروکرده و با دستهای نحیفش آنها را زیرورو میکند.
من هنوز کف سطل زبالهام و میاندیشم به ما و آرمانهایمان؛ قرار ما این نبود، قرار نبود در سطل زباله در جستجوی نان باشیم. جستجوی کوتاهی در اینترنت کافی است تا انبوهی از بخشنامه و طرحهای مختلف برای ساماندهی کودکان کار و بهخصوص کودکان زباله گرد را ببینید اما واقعیت چیز دیگری است. واقعیت در هیچ طرح و بخشنامه و ابلاغیهای قید نمیشود؛ واقعیت این است که شهرداری به منافع خود میاندیشد پیمانکارانش هم؛ و کسی به فکر این کودکان که بیماری با خود حمل میکنند و به لقمه نانی که از این راه به دست میآورند دلخوشند، نیست. راستش ما هم به فکر نیستیم؛ ما کی برای حمایت از این کودکان کمپین به راه انداختیم و هشتگ بازی کردیم؟ ما کی جلوی مجلس و شهرداری تحصن کردیم و فریاد زدیم به داد این کودکان برسید؟ ما کی گفتیم پول نفت را سر سفرههایمان نخواستیم کودکان فقیر را دریابید؟ پاسخ این سؤالها را بگذاریم برای خلوتمان.
در این وانفسای بیداد سازمان و ارگان و چه و چه 13 دستگاه از بهزیستی گرفته تا شهرداری وظیفه نگهداری، آموزش و تأمین خوراک کودکان کار را بر عهدهدارند، اما کودکان زباله گرد بیشتر توسط پیمانکاران مدیریت پسماند شهرداری استخدام میشوند و از آنجاییکه بهرهکشی از کودکان منفعت بیشتری برای پیمانکار دارد و احتمالاً میتواند بودجه درخواستی شهرداری را هم تأمین کند، هر دو چشم بر روی زباله گردی کودکان بستهاند. به نظر میرسد تا زمانی که شهر از مدیریت بهتر و اولویتبندی درستتری بهره نبرد و سیاسی بازی همچنان در جایگاه تخصص گرایی بتازد، دیدن صحنههایی ازایندست سریال هرروزه خواهد بود. واقعیت این است که من بهتنهایی کف سطل زباله نیستم، همه ما نظارهگرها کف سطل زباله نشستهایم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
سهیلا طائی / روزنامه نگار و فعال حوزه شهری
ارسال نظر