موشکافی دیدگاههای سنتی در روابط زن و شوهر،
پایان خانوادههای پادگانی / مردان خود را به روز رسانی کنند !
رکنا: امروزه زنان به طور گستردهای در انواع فعالیتهای اجتماعی از شغل معلمی گرفته تا فروشندگی و کار در کارخانههای صنعتی شرکت میکنند و آنگونه که بررسیها نشان میدهد در برخی از این فعالیتها عملکرد به مراتب بهتری نیز از مردان نشان میدهند. اما گاهی بعد از ازدواج شرکت زنان در فعالیتهای اجتماعی با محدودیتهایی روبهرو میشود زیرا برخی از مردان به خاطر نوع نگرشی که دارند اجازه نمیدهند همسرشان در اجتماع ظاهر شده و به عنوان الگوی کارآمد شغل و درآمدی داشته باشد.
خانواده پادگانی / به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا ، اگر نگاهی به برخی از طلاقهایی که اتفاق میافتد بیندازیم میبینیم محدود شدن زنان از سوی شوهرانشان به منظور داشتن شغل و استقلال مالی اختلافات زناشویی زیادی را رقم میزند.
نگار که زنی دارای لیسانس شیمی است در دادگاه خانواده دلیلش را برای درخواست طلاق اینگونه بیان کرد: همیشه آرزو داشتم لیسانس بگیرم و در کارخانهای مشغول به کار شوم. بعد از اینکه با مجید ازدواج کردم نمیدانستم او بعد از تمام شدن تحصیلاتم اجازه نخواهد داد سر کار بروم. هر چند وضعیت مالی شوهرم بد نبود اما نمیتوانستم بعد از این همه تلاش در خانه بمانم. درست از روزی که این مساله را با مجید در میان گذاشتم اختلافمان شروع شد مجبور شدم به خاطر خواسته نامعقول و اصرار و لجاجتهای او در خانه بمانم و سرکار نروم اما هر چه زمان بیشتر سپری میشد و موفقیت دوستان دوران تحصیلم را میدیدم یک چیزی درونم میگفت که نباید بیکار بنشینم و باید از تخصصی که دارم استفاده کنم. این مساله سنگبنای دعواهای من و مجید را بنیان نهاد. او به هیچ عنوان حاضر نمیشد با این درخواست من موافقت کند و کار کردن زن را ننگی برای خود و خانوادهاش میدانست. هنوز آتشبس میانمان اعلام نشده بود که شوهرم معرکه دیگری راه انداخت و گفت باید هرگونه ارتباطم را با دوستان و بستگانم قطع کنم. نگار ادامه داد: وقتی دیدم اصرارهایم به نتیجه نمیرسد تصمیم گرفتم از مجید به خاطر افکاری که دارد جدا شوم...
نمی توان با تفکر
دکتر علیرضا قاسمی، جامعهشناس و مدرس دانشگاه درباره ایجاد محدودیت برای زنان به منظور شرکت در فعالیتهای اجتماعی میگوید: دیدگاه سنتی حاکم بر روابط زن و شوهر نقش زن را خانهداری در نظر گرفته است، یعنی پیشفرض فرهنگ سنتی بدین شکل است که زن خانهدار و مرد نانآور خانه است. این دیدگاه نقش زن را در چاردیواری خانه محدود میکند. در خانوادههای سنتی خانهداری، بچهداری، شوهرداری و آشپزی تنها نقش زن در عرصه روابط اجتماعی است، پس به تبع آن وقتی این تصور حاکم باشد یا مرد بخواهد با این تصور همگام شود حقوق و فعالیتهای زن محدود میشود همچنین در این خانوادهها کسی که نان میدهد دستور هم میدهد و همه تصمیمگیریهای مهم را او میگیرد، یعنی در شکل تیپیک آن این مساله نوعی تصور مردسالارانه و پدر سالارانه در یک روابط زناشویی است. این تفکر مردسالارانه شاید در زمانی که زنها از نظر تحصیلی، شغلی و استقلال اقتصادی در سطح پایینی بودند جواب میداد یا به خاطر عوامل جانبی در جامعه زنان این مساله را میپذیرفتند یا حداقل مخالفتی جهت شرکت در فعالیتهای اجتماعی نشان نمیدادند و در برابر محدود کردن مردها از شرکت در فعالیتهای اجتماعی زبان باز نمیکردند. ولی امروزه در شرایط جدید برخی عوامل به وجود آمده که باعث شده زن شغل و استقلال اقتصادی داشته باشد، پس در چنین شرایطی که ساختارها عوض شده قاعدتا انتظار میرود نگرش و تفکر و برخورد مرد و دیدگاه او عوض شود، زیرا نمیتوان با تفکر گذشته یک روابط خانوادگی سالم، بانشاط، محکم و بادوامی را انتظار داشت و در عین حالی که زندگی جاری است فرزندان موفقی را تربیت کرد.
مردان مریخی، زنان ونوسی
وی ادامه میدهد: در اینجا عملا دو دیدگاه مختلف به وجود میآید که همان موضوع مردان مریخی و زنان ونوسی است که هیچ نقطه اشتراکی در زندگی مشترک ندارند. به همین خاطر لازم است مردها مقداری رسوبات فکری خود را کنار بگذارند و قبول کنند که تفکر مردسالارانه به شکل غلیظ آن ترک برداشته و نمیتوان در این فضا یک روابط ایدهآل، مطلوب و پذیرفته شده ایجاد کرد و چارچوب خانواده را بنیان نهاد تا اعضای خانواده در این فضا احساس رضایت و آرامش کنند. اینجاست که مساله محدودیت و محرومیت زن در محیطهای اجتماعی باعث تنش در روابط زناشویی میشود و به دنبال آن فرزندان چنین خانوادههایی آسیب شدیدی میبینند و در صورت تداوم و کوتاه نیامدن طرفین به راحتی سرنوشت چنین روابطی به طلاق و جدایی میانجامد و در بهترین حالت آن طلاق عاطفی صورت میگیرد.
باید گفت: زنانی که دارای تحصیلات و تخصص هستند میتوانند در روابط اجتماعی و در چارچوب ارزشهای جامعه و متناسب با فرهنگ خویش شاغل شوند و استقلال اقتصادی داشته باشند. چهبسا که نمونههای موفقی از این زنان را میتوان در جامعه دیدکه الگوهای مناسبی هم هستند. به همین خاطر است که امروزه شرکت زنان در فعالیتهای اجتماعی و محافل رسمی و پذیرفته شده اجتماعی مانعی ندارد. در واقع به لحاظ شرعی، عرفی، قانونی و اجتماعی منطقی نیست تا آنان از شرکت در فعالیتهای اجتماعی محروم شوند. محدودیت و محروم کردن در زندگی زناشویی با دوست داشتن پارادوکس دارد. شاید در یک فضای فرهنگی خاص برخی محدودیتها و محرومیتها علیه زنان پذیرفته شده باشد ولی در جامعهای که زنان شاغل زیادی وجود دارند و زنان از آزادی مشروع برخوردارند اگر مانند جزیرهای آنها را محدود کنیم و جدا از فضایی که بر جامعه حاکم است برخی از ایدهها را به آنان تحمیل کنیم عملا پایههای اساسی زندگی متلاشی میشود.
ایجاد دوگانگی
زمانی که مرد بر ادعای برتری خود اصرار و پافشاری دارد و زن برای حقوق از دست رفتهاش فریاد میزند حاصل آن جز گفتوگوی بد نیست. در این نوع خانوادهها نوعی دوگانگی در زیر یک سقف و به دنبال آن در فضای بزرگتر اجتماعی را شاهد هستیم. حداقل توصیهای که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی وجود دارد حرکت در فضای میانه و مدلهای پذیرفته شده اجتماعی است.
دکتر قاسمی با بیان اینکه این مساله از بعد دیگر هم قابل بررسی است، اظهار داشت: جدا از دیدگاه سنتی حاکم در برخی خانوادهها و تفکر مردسالاری یا حتی ژست و ادعای آن محدودیت به گونه دیگری هم گاهی از سوی مردان در خانواده اعمال میشود، مانند محروم کردن زن از روابط با خانواده و بستگانش. این قبیل مردان از ارتباطات همسرشان نگران هستند در حالی که پیشفرض روابط زناشویی این است که زن و مرد نهتنها به عنوان شریک زندگی مشترک همدیگر ر انتخاب میکنند بلکه با بستگان همدیگر هم وصلت اجتماعی برقرار میکنند. پس محدود کردن اصلا درست نیست و چنانچه در این بین سوءظن هم چاشنی آن شود باز هم مساله دیگری ایجاد میشود زیرا هر محدودیتی محدودیتهای دیگری را هم به دنبال خواهد داشت، یعنی اگر تفکر مردسالاری در یک زمینهای غالب شود پای برخی محدودیتهای دیگر به روابط خانوادگی هم کشیده میشود. پس این محدودیتها نهتنها پایه و اساس یک زندگی مشترک را محکم نمیکند و دستاورد مثبتی ندارد بلکه آسیبزا بوده و اعتمادی را که شایسته زندگی زناشویی است خدشهدار میکند. مردهایی که دارای این نوع تفکر هستند یکشبه و با پند و نصیحت رفتارشان اصلاح نمیشود. آنها باید بدانند خانواده پادگان نیست و نمیتوان نظام پادگانی را بر آن حاکم ساخت تا دستورات مافوق مو به مو اجرا شود. خانواده روابط نخستین و دوستانه و چهره به چهره است و هر نوع عملکردی که به این روابط عمیق خدشه بزند آن روابط کارکرد منفی خواهد داشت، یعنی نهتنها موجب ثبات و دوام خانواده نخواهد بود بلکه مانع و مزاحم روابط خانوادگی خواهد شد. واقعیت این است که جامعه ما به لحاظ ساختار کلی ساختار دوگانهای دارد یعنی از یکسو از جامعه سنتی بریدهایم و وارد جامعه صنعتی شدهایم و از یکسو در این جامعه صنعتی مقررات تثبیت و حاکم نشده است، در نتیجه روابط سنتی تضعیف شده و به حاشیه رفته است. در اینگونه خانوادهها مرد سنتی و زن مدرن فکر میکند و از تغییر و نوآوری استقبال میکند و چون مرد همان روابط سنتی و محافظهکارانه را میپسندد این مساله باعث میشود تفکر آن دو در تقابل با هم قرار بگیرد. این تفاوت در نگرش در بین نسل جوان هم دیده میشود طوری که دختران آینده را مدنظر قرار میدهند ولی پسران بیشتر الگوهای گذشته را جستوجو میکنند. این دوساختگی شدن جوانان پیامدهایی به دنبال خواهد داشت که به نوعی در طلاقهای رسمی و در شکل ملایمتر آن در طلاقهای عاطفی گریبانگیر خانوادهها شده است. لازم است در هر دو شرایط زن و شوهر از موضع هم کوتاه بیایند یعنی نه زنان حقوق خارج از عرف جامعه در حال گذر را در پیش بگیرند نه مردها از حداقلهایی که به لحاظ فرهنگی در جامعه نهادینه شده، زنان را محدود کنند زیرا تاریخ انقضای این رفتارها به پایان رسیده و نتیجهای جز ایجاد تناقض نخواهد داشت.
ارسال نظر