سردترین فاصله ها در خانه تنهاترین انسان ها! / سرنوشت هایی از ترانه 15 ساله تا مسافری  از شیکاگو + فیلم
حجم ویدیو: 23.20M | مدت زمان ویدیو: 00:03:15

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، اسکیزوفرنی یکی از بیش از 200 نوع اختلال روانی مزمن به شمار می‌رود که اغلب مردم این دسته از بیماران را با مبتلایان به اختلال شخصیتی اشتباه می‌گیرند، این در حالیست که افراد یاد شده می‌توانند همانند سایر افراد فعالیت اجتماعی داشته و در هیچ مرکز درمانی نگهداری نشوند.

"فاصله را رعایت کن مریم!" ، " فاصله را رعایت کن بابک" و آنها که سال هاست فاصله ها را به اجبار پذیرفته اند باز دورتر می شوند و با لبخند نگاهت می کنند...

440 مددجو درفضای 23 هزارمترمربع با نزدیک ده هزارمتر ساختمان، از دنیا بیرون دورشان کردند، آنهم به اتهام مبتلا بودن به اسکیزوفرنی. بیمارانی که می توانند تنهایی را تجربه نکنند. می توانند در کنار خانواده روزگار بگذرانند ولی به خاطر ناآگاهی جامعه در این گوشه دنیا جامانده اند و بغض دارند در قلب ، درست پشت آن صورت خندانشان ،درست پشت آن چهره های آرام بهت زده به رو به رو...

سرای احسان

از اسارتگاه تا اقامتگاه تنها مانده ها

دکتر فرهاد رمضانی نژاد، مجری طرح خانه احسان در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا با بیان اینکه 330 مددجو آقا و 110 مددجو زن در سرای احسان زندگی می کنند گفت : تمام مددجویانی که در این سرا زندگی می کنند مبتلا به اختلالات روانی مزمن هستند. اکثریت این افراد که بالای 18 سال سن دارند یا فاقد سرپرست هستند و یا سرپرست موثر ندارند. از سال 88 به بعد در این مرکز ، نگهداری ، درمان و بازتوانی بیماران روانی مزمن شروع شد. قبل از سال 88 بحث فقط نگهداری بیماران اعصاب و روان را داشتیم و قبل آن در این مرکز ، کارتن خواب ها بعد از جمع آوری، نگهداری می شدند. پیش تر از آن محلی برای اسکان متکدیان شهر و قبل تر از آن نیز اسرا اینجا ساکن بودند.

رمضانی نژاد با گفتن از اینکه مجموعه سرای احسان شروع دولتی داشت گفت : قبل از سال 76 ، یعنی قبل از کنفرانس سران کشورهای اسلامی، در ایران بحث اصلاح مبلمان شهری و جمع آوری متکدیان از سطح شهر مطرح بود. دلیل آنهم به ورود سران کشورهای اسلامی به پایتخت ایران برمی گشت. قبل از جمع آوری متکدیان اینجا محل نگهداری معاودین عراقی در یک شرایط کاملا ابتدایی بود. یعنی با برزنت و داربست، سوله زده بودند و گروهی از عراقی ها که با ایران همکاری می کردند که بخشی از آنها نیز اسرا بودند در این محل نگهداری می شدند. در حقیقت اینجا ، قبل از سال 74 محلی برای نگهداری اسرای عراقی بود. بعد ازاینکه قرار شد سران کشورهای اسلامی به ایران بیایند. متکدیان را جمع آوری کرده و به این محل آوردند تا کنفرانس آبرومندانه برگزار شود.

سرای احسان

مرگ روزانه 20 بی خانمان در تهران

در همان زمان  گزارشی از سوی  پزشکی قانونی مطرح شد. گزارشی که  اعلام می کرد، تهران وضعیت اسفباری دارد. آن زمان شبی 15 تا 20 بی خانمان در پایتخت از سرما و گرسنگی می میرند. این گزارش باعث شد که تعدادی از مسئولان شهری در آن مقطع زمانی ، تصمیم گرفتند از شخصیت حقیقی خود استفاده کرده تا این  مجموعه که به محل جمع آوری متکدیان تبدیل شده بود به سمت جمع آوری کارتن خواب ها ببرند تا وضعیت بحرانی شبانه تهران را اصلاح کنند . این تصمیم را آن پانزده نفر مدیر شهری وقت ،اجرایی کردند و این مرکز را به عنوان مرکز خیریه جمع آوری کارتن خواب ها تبدیل کردند.از سال77 که رسما مرکز به ثبت رسید تا سال 83 ، بیش از 14 هزار کارتن خواب در آن زمان وارد این مرکز شدند و بعد از مدتی از مجموعه خارج شدند.

سرای احسان

کارتن خواب هایی که ستاره سینما شدند

همان زمان بود که آیدا و فرزین هم وارد مجموعه شدند. همان هایی که بعد از مدتی قصه زندگیشان با دو فیلم " من، ترانه 15 سال را  دارم  " و " شمعی در باد " برپرده سینماها به اکران در آمد.

جالب است که بدانید ترانه آن قصه با نام حقیقی آیدا و فرزین شمعی در باد  نام واقعی اش نیز فرزین بود . آن دو  در رختشور خانه این مرکز که آن زمان ، محلی برای جمع آوری کارتن خواب ها بود همدیگر را دیدند، به هم  دل دادند و عاشق شدند و ازدواج کردند. نوزاد آیدا ، بعد از تولد به بهزیستی انتقال داده شد ، خانواده ای ایران ، مقیم آمریکا، او را  به فرزندی برگزیدند و از ایران به آمریکا بردند. آخرین خبری که از آن کودک داریم در شرایط بسیار خوب  مالی در ایالات متحده آمریکا با والدین جدیدش زندگی می کند .

"ترانه دختری ارمنی بود که ما نیمه زنده و نیمه هوشیار در حالی که  باردار بود او را گوشه خیابان پیدا کردیم. کارتن خواب بود."

دکتر فرهاد رمضانی نژاد در ادامه قصه آیدا که با نام ترانه برروی پرده سینماها به نمایش درآمد گفت :" اسمش آیدا بود. وقتی به اینجا رسید ته خط بود. 19 ساله سال داشت. وقتی عاشق فرزین شد، مسلمان شد."

رمضانی نژاد همزمان از قصه فرزین هم گفت : "  فرزین از یک خانواده  مرفه بود. درحوزه اقتصاد تحصیلات دانشگاهی داشت. مدتی قبل از اینکه معتاد شود در ژاپن و اروپا زندگی کرده بود. ولی وقتی به ایران برگشت و با از دست دادن والدین به تدریح تملک مالی بسیار زیادی را که داشت ازدست داد .دچار سردرگمی شد و در نهایت وسط اعتیاد افتاد. آنقدرغرق مواد شده بود که یک روز وقتی وارد خانه می شود. آب داغ را باز می کند تا وام حمام را پر کند و حمام برود، اما غش می کند و از حال می رود و دستش زیر آب گرم می ماند و می پزد! در فیلم شمعی در باد هم که مشاهده می کنید دست بهرام رادان در نقش این فرزین، بسته بود. دستش در آب پخته شده و شکلی نامناسب پیدا کرده بود ولی آنقدر در آن لحظات تحت تاثیر مواد بود که متوجه نشده بود. فرزین را به واقع در جوب پیدا کردیم."

فرزین و آیدا بعد از اینکه هر کدام جدا از هم وارد این مرکز شدند، مراحل کمک درمانی  دریافت کردند و به سلامت نسبی رسیدند، در رختشور خانه مرکز کار را شروع کردند. فرزین در رفت و آمد به بخش ها و جمع آوری  لباس های کثیف و تحویل لباس های تمیز ، آیدا را دید. هردو عاشق هم شدند. ازدواج کردند . مدتی اینجا زندگی کردند . بعد از سوی یکی از خیران، خانه ای برایشان در منطقه شوش تهیه شد و از اینجا رفتند. متاسفانه بعد از مدتی فرزین به دلیل ابتلا به سیروز کبدی جان باخت و آیدا تنها ماند ، آخرین خبری که داریم افسرده شده و کارتن خواب ...."

سرای احسان

جامانده ها از خانواده

هزینه ۴۵ دقیقه کاردرمانی برای افرادی دچار اختلال روانی آنقدر زیاد است که در توان هر خانواده ایرانی نیست و اینگونه می شود که به جای اتاقی در خانه یا گوشه امن در کنار خانواده ، این بیماران اسکیزوفرنی ، به گوشه سرای احسان می رسند  و هرچقدر احسان مددکاران و مهرشان زیادباشد باز محبت و گرمای خانواده را ندارد ، فقر محبتی، درد قلب این بیماران تنها مانده است.

رمضانی می گوید: "ناتوانی در اندیشیدن، عاطفهٔ ضعیف، انجام رفتارهای نامعقول و ناتوانی در درک واقعیت از ویژگی‌های بارز این بیماران است . نشانه‌های دیگر ممکن است باورهای نادرست، آشفتگی اندیشه، شنیدن صداهایی که وجود ندارند، کاهش تعامل اجتماعی، ابراز نکردن عاطفه و بی‌انگیزگی باشد. کسانی که دچار به اسکیزوفرنی اند اغلب دارای مشکلات بهداشت روان دیگری مانند اضطراب، افسردگی یا اختلالات مصرف مواد هستند. علائم معمولاً به تدریج بروز می‌یابد، در بزرگسالی شروع می‌شود و در بسیاری موارد هرگز برطرف نمی‌شود. "

عوامل محیطی و وراثتی در بروز اسکیزوفرنی دخیل اند . عوامل محیطی احتمالی شامل پرورش یافتن در شهر، استفاده از ماری‌جوآنا در دوران نوجوانی، برخی عفونتها، سن والدین فرد و تغذیه نامناسب در دوران بارداری است.اسکیزوفرنی به معنای «شخصیت شکافته» یا اختلال تجزیه هویت نیست، شرایطی که اغلب با آن در ادراک عامه اشتباه گرفته می‌شود...

اینجا کسانی زندگی می کنند که اغلب فراموش شده اند . فراموش شده هایی دلتنگ آنهایی که فراموششان کرده اند.

"22 سالش بود. فرزند دومش تازه به دنیا آمده بود. یک دختر. بعد از آن پسر دو ساله اش. دختر تازه نوزاد بود که خفه شد  و مرد. جسد بی جان برادرش هم ، چند دقیقه بعد درکنارش افتاد. مادر هر دو را کشته بود. افسردگی بعد از زایمان..."

می خندد. سرزنده. کمی هم شیطنت دارد. تا قصه اش را برایت نگویند ، با خودت فکر می کنی چرا اینجاست؟ حالش که خوب است . ولی وقتی می فهمی دو فرزندش را کشته است ، بهت زده می شوی.

رمضانی گفت: " نامش مینا است. یازده سال است که اینجا است. کسی سراغش را نمی گیرد. همسرش هم دوباره ازدواج کرده ..."

از اتریش آمده است . پدرش که فوت کرد برای خاکسپاری آمد. بعد از مراسم با خانواده بر سر ارث و میراث درگیر شد. خانواده تحقیر کردند و او تحمل و در نهایت روانش از مسیر خارج شد و دیگر راهی نماند جز ساکن سرای احسان شدن.

" ده سالی می شود اینجا است. در اتریش دانشجو بود. وقتی به ایران آمد، در زمان درگیری با خانواده ، افسرده شد، وقتی به مرکز تحویلش دادند یک کلام صحبت نمی کرد. فقط راه می رفت ، تمام روز راه می رفت. ماه ها طول کشید تا ارتباط برقرار کرد. ماندگار اینجا شده است و هیچ کسی سراغش نمی آید."

رمضانی از وضعیت بابک که می گوید یاد خانم حجتی می افتد و می گوید ، او هم از آمریکا آمده بود. تحصیلکرده مهندسی . همسرش رهایش کرد. ماه ها در خانه تنها بود . در اوج افسردگی در خانه مانده بود.

" دیپلم ریاضی را که گرفتم ، رفتم آمریکا. مهندسی مکانیک و مواد خواندم. شیکاگو زندگی می کردم. بعد از جنگ برگشتم. دلم برای خانواده تنگ شده بود. وقتی برگشتم در وزارت نیرو استخدام شدم. همان زمان ها بود که ازدواج کردم. با شوهرم همکار بودیم. با هم شرکت تاسیس کردیم ولی بعدش گفت راضی نیستم که بیرون از خانه کار کنی . خانه دار شدم. افسرده شدم. گفتم باید پیش مشاور برویم. نرفتیم. خلاصه زمانی پیش روانشناس رفتیم که افسردگی ام بحرانی شده بود. گفتند باید دوره درمان روانشناسی را طی کنم . گفت پول ندارم خرج درمان کنم . پول داشت ولی خرج درمان من  نکرد. همه پول هایم هم دست او بود. یک روز برای همیشه از خانه رفت. تنها در خانه ماندم.  زنگ زدم تا بیایند به دادم برسند. داشتم می مردم. مرا آوردند اینجا. خواهرانم به دیدنم می آیند. این روزها کرونایی نمی توانند بیایند . دلم تنگ شده ..."

رمضانی گفت: همسرش با خواهرزاده اش ازدواج کرد و او با شنیدن این خبر، روانش بهم ریخت. 8 سالی می شود که اینجا است. آرام است ولی همچنان افسردگی از شوکی  که همسرش به او وارد کرد همراهش است... "

سرای احسان

 هنرمندانی تنها در انتهایی ترین نقطه پایتخت

در سرای احسان کارگاه هم هست. زنان و مردان ساکن این سرا، قالیبافی می کنند. نقاشی ؛ سفالگری، خیاطی ... آثار دست آنها را که نگاه می کنی در ابتدا باور نمی کنی به تنهایی توانسته اند چنین متبحر بسازند و ببافند و بدوزند ولی وقتی شروع به کار می کنند ، نگاهت به دستان حرفه ای آنها خیره می ماند. در چندین جشنواره هنری شرکت کرده اند و جایزه هم برده اند. آنچه آنان در ساعات کارشان تولید می کنند در بازارهای شهر، فروخته می شود و ما خبر نداریم که کار دستان چه کسانی است . حتی بعضی هایشان که سرپرست دارند ولی اینجا هستند ، پول حاصل از تولیدات کارگاهی خود را برای خانواده هم می فرستند که دراین روزهای کرونایی این دیدارهای اقوام و آشنایان نیز متوقف شده است . توقف برای اینکه مددجویان مبتلا نشوند و برای سلامت ماندن آنان ، حال نزدیک به یکماه است که مددکاران سرای احسان  در قرنطینه هستند و مراقب مددجویان. حتی یک مورد مبتلا به کرونا نداشتند.

داستان زندگی ساکنان این سرا را که می شنوی، روایتی است میان توهمات آنها و واقعیت. داستان روزگار این افراد، که پس از جلب اعتماد و ایجاد ارتباط عاطفی با آنها به دست می‌آید از همه موثق‌تر است. فاصله بین زندگی عادی در شهر و کنار خانواده با اقامت در سرای احسان مثل یک مو باریک است. یک حادثه در زندگی یا یک فشار عصبی کنترل نشده می‌تواند هر یک از ما افراد به ظاهر سالم را مهمان سرای احسان کند.

بسیاری از افرادی که امروز در این مرکز نگهداری می‌شوند پیش از این زندگی سالم و حتی موفقی داشته‌اند، اما امروز ۹۰ درصدشان دچار اسکیزوفرنی و تعداد کمی هم دچار اختلال دوقطبی هستند و انگشت شماری اختلال شخصیت دارند. فاصله بین زندگی عادی در شهر و کنار خانواده با اقامت در سرای احسان خیلی نزدیک تر از آن است که تصور می کنید .

سرای احسان

واما، ساکنان  سرای احسان، هر آنچه یک انسان برای زندگی نیاز دارد احتیاج دارند. از لباس ، غذا، خدمات بهداشتی، خدمات حمایت های اجتماعی ... اینجا آدم زندگی می کند . انسان هایی تنها ، دلتنگ و منتظر. منتظر مهربانی ما. محبت بیشترین نداشته این انسان های مهربان است. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

خبرنگار: آزاده مختاری

عکاس: سید علی صالح