به گزارش رکنا، چشمان آزاد و فرهاد؛ دو برادر نوجوان کولبر، حالا برای همیشه بر طبیعت زیبا و چهره دل آزار فقر دهستان زریبار بسته شده‌اند و خاموشی ابدی این دو برادر پرونده «نی» را بار دیگر باز کرده است. نی در مرز بهشت امکانات و استعدادهای طبیعی و دوزخ ناکارآمدی‌ها و بی‌تدبیری ها و بی‌مهری برخی مسئولان تبدیل به‌ موجودی دوقطبی شده است که حد میانه نمی‌شناسد. از یک سو «کوچر بیرکار»، ریاضیدان مهاجر کرد در آن سوی کوهستان، حد و مرزهای دشوار اما دست یافتنی بودن و برآمدن را به هم‌ولایتی‌های جوان و نوجوان خود نشان می‌دهد و از سوی دیگر دهان باز گردنه رعب انگیز «تته» که حتی در میانه تابستان هم زیبایی دلفریبش را با طعمی از ترس و دلشوره به کام تماشاگر می‌چشاند، سختی زیستن و زنده ماندن در نی را برایت معنا می‌کند؛ برای پول در آوردن و زیستن در اینجا باید باری فراتر از وزنت را در معبری که گاه ۱۲ متر برف برآن می‌نشیند در مسیری 20 کیلومتری حمل کنی؛ باری بر دوش‌داری و جانی برکف؛ مسیر بازگشت به خانه شاید برای همیشه گم شود.

«کاک عثمان» پدر لاغر و تکیده فرهاد و آزاد خسروی در مسجد روستا ایستاده است و با چشمان گریان پذیرای تسلی دهندگانی است که از سراسر اورامانات به «نی» آمده‌اند و در این چند روز با همراهی مردان روستا در گردنه تته در جست‌و‌جوی اجساد فرزندانش بودند. تسلی دهندگان او را در آغوش می‌کشند و او جمله «زحمت‌تان کیشا، به قوربان، خوالیدتان راضی بی» را مدام تکرار می‌کند. «زحمت کشیدید، قربان شما، خدا از شما راضی باشد» عثمان می‌گوید: «پسران من با بقیه پسران روستا فرقی ندارند، همه آنها بیکارند و همه‌شان می‌خواهند که لقمه‌ای نان حلال به‌دست آورند.»

به گفته عثمان، پسر بزرگ‌تر توانایی جسمی ضعیفی داشت، لاغر اندام بوده و اولین بار بوده که برای کولبری راهی کوهستان شده است، اما پسر کوچکتر، «فرهاد» که ۱۴ ساله بوده چند باری بوده است که کار کولبری را در پیش گرفته بود.

دوستان و همراهان این دو برادر می‌گویند پس از گرفتار شدن در کولاک، آزادِ 17 ساله در همان روز سه‌‌شنبه زودتر از برادر کوچک‌ خود یعنی فرهاد که پسر سوم خانواده است، به‌دلیل نداشتن لباس گرم لازم در مسیر گردنه توان حرکت را از دست می‌دهد. فرهاد برای جست‌و‌جوی کمک بر می‌گردد، او یک کلبه کوچک را در 100 متری روستای «کماله» در منطقه اورامان می‌یابد اما تلاشش برای شکستن در کلبه که قفل بود نافرجام می‌ماند؛ همراهانش می‌گویند آثار مشت‌های کوبیده بر در او بعد از یافتن پیکرش نمایان بود.

روستای دو هزار و 500 نفری نی در سه کیلومتری مریوان و همجوار مرز کردستان عراق؛ همچون بسیاری از روستاهای منطقه وسیع اورامان در تنگنای فقر و بیکاری گرفتار است. مرگ دلخراش این دو برادر تصویر سیاه و تلخ محرومیت مردمان این منطقه را در شبکه‌های اجتماعی فریاد زد. فریاد چنان رسا بود که معاون اول رئیس جمهوری در حاشیه خبر مصاحبه یکی از خبرگزاری‌ها با پدر این دو نوجوان کرد با ابلاغ یک دستور نوشت:

«مرگ جانگداز فرهاد و آزاد خسروی دو برادر نوجوان کرد، ذهن همه مسئولان و وجدان عمومی جامعه را سخت متأثر کرده است. این حادثه تلخ را به خانواده زحمتکش و داغدار آنان و مردم شریف مریوان تسلیت می‌گویم و از استاندار محترم کردستان می‌خواهم سریعاً برای رسیدگی به وضعیت معیشتی این خانواده نجیب اقدام کند و نتیجه را به اطلاع افکارعمومی برساند.»

دستور معاون اول رئیس جمهوری شاید مرهمی باشد بر زخم عمیقی که بر دل پدر و مادر و دو برادردیگر آزاد و فرهاد نشسته است اما درمان درد کوله بران نیست. مصوبات پیشین دولت برای ساماندهی معیشتی مرزنشینان که با عنوان کولبری فعالیت می‌کنند هنوز اجرایی نشده است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

محمدرضا عزیزی