اعتیاد به مواد مخدر داغونم کرد و خودم هم از این وضعیت خسته شده بودم. برای ترک اعتیاد به دارو و کپسول های گیاهی روی آوردم اما نتیجه ای نگرفتم. روز به روز حالم بدتر می شد و شده بودم آینه دق پدر و مادرم.

یک روز از خانه بیرون زدم. رفتم مواد بخرم،در بین راه پولم را گم کردم. سرگردان مانده بودم و نمی دانستم کجا بروم. یکی از دوستان قدیمی ام را دیدم. از رنگ و روی پریشانم فهمید چه بلایی سرم آمده اما به روی خودش نیاورد.

از او مقداری پول قرض خواستم. با نگرانی نگاهم می کرد و پرسید کجا می خواهی بروی .

صادقانه گفتم می خواهم بروم مواد بخرم و بعد هم گم و گور بشوم.

یک تاکسی گرفت و مرا به خانه مان برگرداند. او با پدرو مادرم  صحبتی کرد و رفت.

زن جوان مکثی کرد،اشک از چشمانش جاری شده بود ،با حسرت آهی کشید و گفت:حسادت زندگی ام را نابود کرد ،اگر چه خودم هم مقصر بودم.

بدبختی ام از روزی شروع شد که جلوی پدرو مادرم ایستادم و گفتم برادر دوستم را می خواهم ،چه شما دوست داشته باشید و چه دوست نداشته باشید زنش می شوم.

همکلاسی ام واسطه آ شنایی من و برادرش بود و چه رویاهایی در سر می پروراندم.

آنها به خواستگاری ام آمدند و خانواده ام به احترام نظر و خواسته من حرفی نزدند.

ازدواج کردم و خوشحال بودم که دوستم ،هوایم را دارد.

اما او از همان روز اول ،خواهر شوهر بازی در آورد و تا می دید پدر و مادر یا برادرش به من محبت می کنند حسودی می کرد.

گاهی با حرف های نیش دار خودش عذابم می داد و اشکم را در می آورد. اما مادرم می گفت بی تفاوت باش و صبر کن به مرور زمان همه چیز درست  می شود.

زن جوان افزود:

مدتی گذشت. خواهر شوهرم ازدواج کرد . از این بابت خوشحال بودم و فکر می کردم دنبال سرنوشت خودش برود. امابا شوهر معتادش نساخت و بعد از آن که من و شوهرم زندگی مشترک خود را شروع کردیم طلاق گرفت. او بعد از طلاق خیلی شکننده و عصبی شده بود و وقتی می دید من به سرو سامان رسیده ام بیشتر حرص می خورد.

آن قدر روی اعصابم راه می رفت و از آن سوی دیگر در بگومگوهایی که بین ما پیش آ مد مظلوم نمایی می کرد که رابطه من و خانواده اش هم شکر آب شد. البته شوهرم هم مقصر بود ، جلوی خواهر و دیگر اعضای خانواده اش تمام نقشه هایی که برای آینده مان کشیده بودیم و رازهای زندگی مان را می گفت و از محبت و عشق خودش به من تعریف می کرد. همین حرف ها سبب می شد خانواده  شوهرم حساس بشوند.

زن جوان گفت:آخر و عاقبت زندگی ام با دخالت های همان دوستی که می گفت اگر خواهر شوهرم بشود نمی گذارد خم به ابرویم بیاید و دخالت های پدرو مادرش از یک طرف و حساسیت  خانواده خودم به طلاق انجامید.

حالم بعد از طلاق خیلی بد شد. باز هم به حرف های پدر و مادرم گوش ندادم و به پیشنهاد زن یکی از اقوام به سیگار و بعد هم مصرف تریاک روی آوردم. تصور می کردم آرام خواهم شد اما ... .

چندماهی است که تحت نظر مشاور و درمانگر اعتیاد قرار دارم. خوشبختانه حالم خوب شده و به آینده ام امیدوارهستم. می خواهم ازنو شروع کنم.

صالح محمدپور

در گفتگویی با "صالح محمدپور" روانشناس و مدرس مهارت های زندگی، نظر وی را در این باره جویا شدیم:

یکی از عواملی که باعث ایجاد آسیب اجتماعی می شود ازدواج ناصحیح و ناموفق است چرا که یک ازدواج ناموفق باعث ایجاد آسیب های روانی می شود و اگر درمقابل آن ها هوشیار نباشیم خود فرد یک آسیب دیده اجتماعی نیز می شود. حالا ازدواج موفق چه ازدواجی ست؟ ازدواجی که از ابتدا به درستی انجام شده باشد یعنی با اجازه پدر و مادر و بعد از ازدواج هم استقلال، احترام، امنیت طرفین حفظ شود و روابط عاطفی مناسبی حاکم باشد این ازدواج یک ازدواج موفقی ست. مهم ترین فاکتور ازدواج موفق استقلال است؛ منظور از استقلال این است که اولا حریم خصوصی زندگیشان حفظ شود یعنی صحبت هایی که بین یکدیگر دارند حتی خصوصی ترین آنها را بین یکدیگر حفظ کنند به عبارتی رازدار باشند که اگر مرد یا زن رازداری را سرلوحه زندگی قرار ندهند صمیمیت در زندگی مشترکشان کاهش میابد، دوما نظرات و تصمیمات هریک در زندگی مشترک مهم تلقی شود، سوما به دور از اجبار و فشار دیگران تصمیم گیری های مهم زندگی را انجام دهند. پس حفظ استقلال برای مرد و زن باید به یک اندازه باشد.

این عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران ادامه داد:

ازدواجی که در آن رضایت پدر و مادر وجود نداشته باشد و برای آن جنگیدن تا سرحد فرار از خانه باشد هرگز موفقیتی در آن نخواهد بود چرا که خود فرد پس از ازدواج یا درگیر با والدین خود می شود و یا درگیر تنفر همسرخود از والدینش می شود و چه بسا باعث ایجاد بی اعتمادی همسرهم خواهد شد. به عنوان مثال همسرش با خود میگوید نکند در زندگی من هم از خانه فرار کند!.

یکی از بارزترین هیجانات منفی، حسادت است. حسادت از مقایسه کردن نشأت میگیرد، درمان حسادت پرهیز از مقایسه کردن است. مقایسه زندگی خود بازندگی دیگران، مقایسه حال بد خود با حال خوب دیگران باعث می شود جنبه های مثبت زندگی خود را نبینیم و به تخریب زندگی دیگری بپردازیم. حالا این حسادت قبل از اینکه با مقایسه کردن شروع شود با همان عدم حفظ حریم خصوصی شروع می شود. پس تاکید میکنم برای حفظ استقلال در زندگی هایمان تلاش کنیم.

صالح محمدپور درپایان افزود:

مهم ترین واکنش آدمی در موقع بروز مشکل فرار کردن است افرادی که فرارکردن را ترجیح میدهند مهمترین مهارت زندگی یعنی مهارت حل مساله را استفاده نمیکنند و به جای رجوع به فکر و منطق به هیجانات خود رجوع میکنند، متاسفانه افرادی که درگیر اعتیاد میشوند دقیقا در ابتدا درگیرهیجانات منفی خود میشوند پس مهارت حل مساله بهترین کمک برای رویارویی با مشکلات خواهد بود.