به درد لای جرز دیوار هم نمی خوری تو !

عقده دل این پیر مرد هم باز شد ،می گفت بچه من هم ... .

در این لحظه جوان دیگری رخت سیاه به تن داشت رو به پسر جوان گفت:پدرم را به تازگی از دست داده ام و هنوز چهلمش نرسیده است. بعد از مرگ پدرم تازه فهمیدم چه بلایی سرم آمده و چه مصیبتی دیده ام. قدر پیرمرد را بدان و ... .

پسر جوان نمی دانست چه جوابی بدهد.می خواست کارش را توجیه کند و دنبال بهانه ای می گشت تا بتواند شاهدان رفتار زشتش را متقاعد کند. اما کار از کار گذشته بود. دیدن این صحنه دلتنگی مرا هم زیاد کرد. یاد پدر پیرم افتادم که دور از او هستم و چندماهی است همدیگر را ندیده ایم. از مسافران اتوبوس که دوباره در لاک خود فرو رفتند و بعضی ها آنچنان اخم کرده بودند که انگار کشتی های شان غرق شده رو برگرداندم و از پنجره اتوبوس بیرون را نگاه می کردم.

چشمم به درختان قد افراشته کاج افتاد که بی حس ریاست و خود برتربینی ایستاده بودند و برگ های سوزنی شان با آ هنگ هر نسیمی لبخند می زد.

به این موضوع فکر می کردم درختان کاج با این که می دانند شاید زیاد میوه شان به چشم نیاید گل می دهند و بارور می شوند.

کاج های برومند که همیشه سبزو با وقار هستند به وظیفه خود عمل می کنند تا زیباتر شوند و خوش بدرخشند.

این درختان همیشه سبز در سردترین روزهای سال و در برف و بوران ریشه دارند و قامت شان رخ می نماید.

کاج ها در کویر و در خشک ترین مناطق هم سبز و استوار هستند و می درخشند. کاج شدن و سبز ماندن کار دشواری است. باید ریشه داشته باشیم و تنه قدرتمند خود را در برابر مشکلات و سختی ها آبدیده کنیم. آن گاه سایه خود را بی منت به زمین می بخشیم و مایه آرامش و آسایش خواهیم بود. سبزی کاج وجودمان می تواند به دیگران امید بدهد که برای شان تکیه گاه هستیم . پسر جوانی که قد برافراشته و هنگام راه رفتن سینه سپر می کند ریشه اش را نمی شناسد که چنین به پدر پیر خود بی حرمتی می کند. نمی داند تنه قدرتمند بدون اتکا بر ریشه ای قوی به بادی بند است و می تواند خیلی زود سرنگون شود.

روایت شده فردی با عجز و ندامت از گنهکاری خود نزد حضرت رسول اکرم (ص) رفت و راه نجاتی جست. رسول خدا (ص) فرمود:آیا پدر و مادرت زنده هستند؟مرد جوان گفت:مادرم در قید حیات نیست اما پدرم زنده است. حضرت فرمود:برو با پدرت خوش رفتاری کن. مرد جوان رفت و پیامبر (ص) زمزمه می کردند :ای کاش مادرش هم زنده بود.

در روایت دیگری نقل است فردی از امام صادق (ع) پرسید:خداوند در قرآن می فرماید :«وبالوالدین احسانا»،این چه معنایی دارد و چگونه می توان به والدین نیکی کرد؟.امام صادق (ع)فرمودند :احسان این است که با آنان نیک رفتار باشی ،آنان را مجبور نکنی که نیازهای خود را از تو درخواست کنند ،گرچه غنی باشند و از حال و روز مشکلات شان آ گاه باشی و در مواقع لزوم آنان را دریابی.

سپس امام (ع) فرمود:اگر به سن پیری رسیدند ،کمترین اهانت و آ زاری را به آنان روا ندار و بر سر آنان فریاد نزن ،با نگاه مهر آ میز و رافت انگیز ،دل شان را به دست آور . هیچ گاه صدای خود را بالاتر از صدای پدرو مادرت نکن و دست خود را بالای دست آنان قرار مده و گام خود را از قدم های آنان جلوتر نگذار.

حضرت محمد مصطفی (ص) در سخنی نویدبخش چنین می فرمایند: کسی به سیمای پدر و مادرش نگاه محبت آمیز نمی کند مگر آن که خداوند متعال در مقابل هر نگاه او،ثواب یک حج قبول شده به وی عطا کند.

حالا و با این حرف ها باید ببینیم کجای کار هستیم. کاج هستیم و با ریشه های قوی و برگ های همیشه سبز پابرجا می مانیم یا می شکنیم ،خرد می شویم . می توانیم با مطالعه ، تامل و نگاه خوب و درست به زندگی و انجام وظیفه با استفاده از توان و استعدادهایی که خدا به ماداده کاج وار زندگی کنیم و نه از گرمای خشک و تفتیده کویر بهراسیم و نه از سرمای برف و بوران بر خود بلرزیم.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید