تبعات بی‌توجهی به علاقه و استعداد دانش آموزان

انتخاب رشته تحصیلی دانش‌آموزان پایه نهم برای ورود به پایه دهم در سال تحصیلی 96-97 از 18 تیر ماه آغاز شده است.

ماجراهای هدایت تحصیلی سال گذشته هنوز در خاطر دانش‌آموزان و مشاوران مدارس باقی است، تابستان گذشته انتخاب رشته تحصیلی دانش‌آموزان با مشکلات بسیاری همراه شد و دانش‌آموزان نسبت به اجبار برای رفتن به رشته‌ای خاص معترض بودند اما مسئولان آموزش‌وپرورش با رد هرگونه اجبار در انتخاب رشته از توسعه متوازن سخن می‌گفتند، سیاستی که به موجب آن باید توازنی میان رشته‌های مختلف تحصیلی برگزار شود تا از گسترش بیش از حد رشته تجربی جلوگیری به عمل آید.

حواشی ایجاد شده در تابستان گذشته و معترض بودن دانش‌آموزان به اجبار در انتخاب رشته تحصیلی، موجب شد تا رئیس‌جمهور به این ماجرا ورود کند و پرونده اجبار در هدایت تحصیلی دانش‌آموزان با ورود وی و اعلام اینکه نباید دانش‌آموزان را در موضوع انتخاب رشته اجبار کنیم بلکه باید آنها را هدایت کنیم، بسته شد.

پس از حواشی ایجادشده در سال تحصیلی گذشته، وزارت آموزش‌وپرورش امسال نسبت به اعمال تغییراتی در شیوه‌نامه هدایت تحصیلی اقدام کرده است، در همین رابطه وجه تمایز جدی هدایت تحصیلی امسال با سال گذشته جنبه توصیه‌ای بودن آن است و دانش‌آموزان برای ورود به رشته تحصیلی اجبار نمی‌شوند.

عباس فرجی کارشناس مشاوره در آموزش‌وپرورش در رابطه با هدایت تحصیلی دانش‌آموزان یادداشتی را در مورد این موضوع منتشر کرده است.

مشروح این یادداشت بدین شرح است:

هدایت تحصیلی یکی از مهمترین بخش‌های زندگی هر انسانی است، این موضوع از این جهت حائز اهمیت است که دانش‌آموز قرار است با تصمیم مهمی که می‌گیرد مسیر زندگی خودش را بسازد. این مسیر نقش‌های مهم زندگی فردی و اجتماعی او را شکل می‌دهد و همین طور قرار است در توسعه و آبادانی کشور نیز تاثیرگذار باشد بنابراین اشتباه در انتخاب این مسیر هم به ضرر فرد خواهد بود و هم به ضرر جامعه از این رو حساسیت در انتخاب رشته در چنین مقطعی بسیار بالا می‌رود.

به گمانم به همین دلیل است که در اسناد بالادستی که در سال 1394 به تصویب شورای عالی آموزش پرورش رسیده است هدف از هدایت تحصیلی دانش‌آموزان چنین بیان شده است، شناسایی و شناساندن استعداد، علاقه و ویژگی‌های شخصیتی دانش آموزان، کمک به انتخاب آگاهانه رشته تحصیلی و مسیر آینده شغلی و کمک به هدایت متوزان دانش‌آموزان به شاخه و رشته‌های تحصیلی بر اساس سیاست‌های توسعه کشور .

چنانچه در آیین نامه هدایت تحصیلی جدید ملاحظه می‌شود تاکید بر شناسایی و شناساندن علائق و استعدادهای دانش آموزان بوده است و بعد از آن کمک به انتخاب آگاهانه رشته تحصیلی و در نهایت متوزان سازی شاخه‌ها و رشته‌های تحصیلی مدنظر است.

به نظر قانون‌گذاران امر به خوبی واقف هستند، چنانچه علائق و استعداد دانش‌آموزان به خوبی شناسایی نشود نمی‌توان به دو مهم دیگر دست یافت به تعبیری تا علائق فردی مشخص نشود نمی‌توان انتخاب آگاهانه‌ای داشت و اگر انتخاب آگاهانه نباشد حتی اگر توازنی در رشته ایجاد شود ارزشمند نخواهد بود.

چنین توازنی بدون در نظر گرفتن علائق و استعداد دانش‌آموزان اثرات اقتصادی و روانی زیادی بر روی دوش کشور خواهد گذاشت، به همین خاطر در نقشه جامع علمی کشور نیز تاکید زیادی بر روی این دو مقوله شده است. اینکه دانش‌آموزی علائق خود را نشناخته باشد و در مسیر استعداد خود حرکت نکند مثل آن است که ما در مسیری حرکت کنیم که ندانیم آذوقه و توان کافی برای رسیدن به مقصد داریم یا نه.

قطعاً دانش آموزی که به اجبار وارد رشته‌ای می‌شود و در آن انگیزه‌ای ندارد نمی‌تواند از توان حداکثری خود بهره ببرد به همین جهت است که ما شاهد آن هستیم دانش‌آموزان زیادی علی رغم اینکه در رشته‌ای فارغ التحصیل می‌شوند ولی موفقیت چندانی کسب نمی‌کنند. شخصاً ترجیح می‌دهم بین کسب نمره و اخذ مدرک تحصیلی در یک رشته و موفقیت در آن تمایز قائل شوم. در چنین شرایطی آنچه پیش روی دانش‌‌آموزان است سرخوردگی و آنچه پیش روی جامعه و کشور است هزینه‌های هنگفت است.

شما ملاحظه بفرمایید دو سال گذشته دانشجویی در رشته برق دانشگاه شریف انصراف می‌دهد و دوباره در کنکور شرکت می‌کند تا وارد رشته پزشکی شود این یعنی اتلاف زمان و هزینه که هم به فرد تحمیل شده و هم به جامعه تازه این در بهترین شرایط است حال اگر دانش‌آموزان دیگری چنین توانمندی را نداشته باشند مجبور هستند برخلاف میلشان در رشته‌ای ادامه تحصیل بدهند که علاقه‌ای به آن ندارند یعنی با فردی در جامعه مواجه هستیم که از رشته خود رضایت ندارد طبیعی است از شغل خود نیز ناراضی خواهد بود و این یعنی هزینه زیادی که به فرد و جامعه تحمیل شده است.

حالا همه اینها را کنار بگذاریم و فرض کنیم تمام دانش‌آموزانی که برخلاف میلشان انتخاب رشته کرده‌اند فارغ التحصیل شده‌اند چه سرنوشتی پیش رویشان خواهد بود؟ من شاگردی داشتم که به رشته فلسفه علاقه زیادی داشت ولی به اصرار خانواده مبنی بر اینکه چون همه خانواده پزشک هستند تو هم باید پزشک شوی در این رشته ادامه تحصیل داد. فراموش نمی‌کنم که بارها با من تماس گرفت و از وضعیت خود ابراز نارضایتی می‌کرد و می‌گفت من از خون می‌ترسم و هر وقت به اتاق تشریح می‌روم حالم بد می‌شود در نهایت اتفاقی که افتاد پس از اخذ مدرک دکتری حرفه‌ای خود دوباره سراغ فلسفه رفت و در آن رشته ادامه تحصیل داد.

از این موارد فراوان داریم دانش‌آموزانی که بد هدایت تحصیلی می‌شوند و وارد رشته‌ای شده‌اند که علاقه ای در آن ندارند نتیجه می‌شود پزشکی که خواننده می‌‌شود، مهندسی که تجارت می‌کند، وکیلی که ساخت و ساز می‌کند و....

مقصود من از این مقدمه آن است که بگویم هدایت تحصیلی که در دو سال گذشته پیش رویمان قرار گرفته است چنین سرانجامی را برایمان نمایش می‌دهد آن از هدایت تحصیلی سال 95-94 و این از هدایت تحصیلی امسال. سال گذشته آنقدر اوضاع بهم ریخت که پای سازمان بازرسی کشور وسط آمد و در نهایت رئیس جمهور دستور داد که اجبار از هدایت تحصیلی برداشته شود این هم از هدایت تحصیلی امسال که همه را گیج کرده به طوری که بسیاری از مشاوران و دانش آموزان را کلافه کرده است.

مدعای کلام من گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی است که نشان می‌دهد عملکرد تیم هدایت تحصیلی وزارت آموزش و پرورش چندان مناسب نبوده در این گزارش چنین آمده است «از همان پایان خرداد ماه که هدایت تحصیلی به دست دانش‌آموزان و اولیای دانش‌آموزان داده شد هدایت تحصیلی با چالش‌های جدی روبه رو بوده است این چالش‌ها در قالب اعتراض توسط دانش‌آموزان و اولیای آنها به ادارات و بعد ازآن سازمان بازرسی کل کشور کشیده شد و در نهایت با دستور ریاست جمهوری اجبار دانش‌آموزان در هدایت تحصیلی برداشته شد» و در ادامه همین گزارش تاکید شده است « وزارت آموزش و پرورش نه تنها نتوانسته وضعیت توازون رشته‌ای را بر قرار کند بلکه با روش هدایت تحصیلی جدید در سال 96-95 اوضاع وخیم‌تر نیز شده است و شکاف بین رشته‌ها عمیقتر نیز به نظر می‌رسد همین طور تاکید شده است هزینه‌ای که برای هدایت تحصیلی به وزارت آموزش و پرورش و خانواده تحمیل شده سنگین بوده است.»

با مقدمه ای که در بالا ارائه شده تمایل دارم نگاهی اجمالی به تاریخچه هدایت تحصیلی در ادوار گذشته بیاندازم تا بدانیم داستان هدایت تحصیلی در کشور از چه زمانی آغاز شده و دلیل این همه اهمیت چه بوده است؟ آنچه ما می‌دانیم اولین تلاش برای ایجاد توازن رشته‌ای به سال 1336 باز می‌گردد که در آن سال برای دبیران تهران به مدت یک سال کلاس هدایت حرفه‌ای تشکیل داده شد و بعد از آن اقدام به آموزش دانش‌آموزان و دانشجویان برای هدایت حرفه‌ای صورت پذیرفت.

در سال 1344 برای اولین بار اداره راهنمایی تحصیلی در اداره کل وزارت آموزش و پرورش تشکیل شد و در سال 1350 وزارت آموزش و پرورش از فارغ التحصیلان رشته‌های علوم تربیتی و مشاوره در مقطع لیسانس و فوق لیسانس نیرو جذب کرد تا پس از برگزاری دوره‌های آموزشی آنها را در سمت مشاور و راهنمایی به کار گیرد. پس از انقلاب اسلامی در سال 1364 هسته مشاوره در اداره کل امور تربیتی کشور شکل گرفت و ازسال 1371 عملاً مشاوران درگیر هدایت تحصیلی در نظام جدید آموزشی شده‌اند در آن زمان به دلیل بحران جمعیتی که در مقطع متوسطه وجود داشت نظام آموزشی تغییر یافت و نظام جدید آموزشی (ترمی واحدی) جای نظام آموزشی قبلی قرار گرفت.

بدین شکل هدایت تحصیلی با شکل و شمایل متفاوتی وارد آموزش و پرورش شد، تا قبل از آن تاکید بر نمره دانش‌آموزان بود و آنها بر اساس عملکرد تحصیلی خود به رشته‌ای هدایت می شدند از آن زمان به بعد دو آزمون هوش و رغبت از دانش‌آموزان گرفته می‌شد و پس از گرفتن نظر اولیا، دانش آموزان و معلمان نمره‌ای نیز به عنوان امتیاز مشاوره‌ای در برگه‌ های هدایت تحصیلی دانش آموزان درج می‌شد این روند تا سال 1395-1394 ادامه داشت تا اینکه نظام آموزشی 3-3-6 اولین گروه از دانش آموزان را وارد پایه نهم کرد که بایستی برایشان هدایت تحصیلی صورت می‌گرفت در این سال هم چندان شاهد تغییرات عمده‌ای در شیوه هدایت تحصیلی نیستیم جز دو تستی که از دانش‌آموزان گرفته شد که با تغییراتی مواجه بوده است.

تا اینکه در سال جاری اتفاقی جدید رخ داد و آموزش و پرورش در بازگشتی 20 ساله ملاک هدایت تحصیلی را صرفاً سوابق تحصیلی دانش آموزان در نظر گرفت و این در حالی بود که قبلا در دفترچه‌هایی که در اختیار دانش آموزان قرار گرفته بود اعلام شد ملاک هدایت تحصیلی عبارتند از امتیازات مشاوره‌ای با سهم 65 درصدی و عملکرد تحصیلی با سهم 35 درصدی.

این خلاصه آنچه در طی سال‌ها بر هدایت دانش آموزان رخ داده است، حال اگر نگاهی به نتایج تاثیرگذاری اقدامات انجام شده در متوازن‌سازی رشته‌ای در مدارس بیافکنیم متوجه می‌شویم که این اقدامات تا چه اندازه موثر بوده است. در زیر آمار توزیع دانش‌آموزان متوسطه دوم در طی ادوار گذشته بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی را مشاهده می‌کنیم.

مهاجرت دانش‌آموزان از انسانی و ریاضی به تجربی

با نگاه اجمالی به آمار ارائه شده به نظر می‌رسد طی سالهای اخیر گرایش از رشته‌های ریاضی و علوم انسانی به سمت رشته تجربی سال به سال در حال افزایش بوده است و آموزش و پرورش به همین دلیل در تلاش است که هر چه زودتر این مهاجرت رشته‌ای را متوقف کند. اما راهکار آموزش و پرورش هر چه بوده نتوانسته جلوی این مهاجرت رشته‌ای را بگیرد و ما شاهد افزایش دانش‌آموزان رشته تجربی هستیم.

اتفاقی که در سال جدید شاهد هستیم این است که آموزش و پرورش در اقدامی عجیب مخالف اسناد بالادستی عمل کرده همانطور که پیشتر هم اشاره داشتم در اسناد بالادستی تاکید بر آن است که دانش آموزان نخست باید استعداد و علائق خود را بشناسند و در مرحله دوم باید به دانش‌آموزان کمک شود که انتخاب آگاهانه‌ای داشته باشند و در نوبت سوم بر اساس این شاخصه‌ها آموزش و پرورش در متوازن‌سازی رشته‌ای اقدام داشته باشد.

در یک نگاه اجمالی می‌توان دریافت که ملاک هدایت تحصیلی در سال تحصیلی 96-95 جز عملکرد تحصیلی هیچ چیز دیگری نیست یعنی آموزش و پرورش فقط تمرکزش را بر متوازن سازی رشته‌ها گذاشته و علائق و استعداد دانش‌آموزان را نادیده گرفته است. این موضوع زمانی بیشتر جای سوال قرار می‌گیرد که از اسفند 95 آموزش و پرورش تمام دانش‌آموزان و مدارس را مجبور کرد که در سامانه همگام نظر خود در خصوص رشته تحصیلی ثبت کنند و همین طور از دانش آموزان خواسته شد که دو آزمون که از نظر مشاوران غیر استاندار بود را پاسخ دهند.

در حقیقت این اقدام آموزش و پرورش در راستای بندهای 1 و 2 اسناد بالادستی صورت گرفت اما وزارت آموزش و پرورش هنگام صدور برگه‌های هدایت تحصیلی هر دو شاخصه 1و2 اسناد بالادستی را کنار گذاشت و برای متوازن‌سازی فقط روی عملکرد تحصیلی دانش آموزان تاکید کرد.

گرچه همین اقدام هم برای بسیاری از دانش آموزان جای سوال است به عنوان مثال دانش‌آموزان و اولیای آنها معترض هستند که چرا قریب به اتفاق دانش‌آموزان برای ورود به رشته تجربی اولویت اولشان تجربی نبوده و مکانیزم این اولویت بندی به چه صورتی است که آنها نتوانسته‌اند رشته تجربی را انتخاب کنند با علم به اینکه از نظر نمره‌ای دانش‌آموز آنها نمرات بهتری برای رشته تجربی داشته است.

به هر دلیلی که آموزش و پرروش چنین شیوه‌ای را اتخاذ کرده باشد یک چیز مشخص است و آن این است که بخش زیادی از دانش آموزان به وضع موجود معترض هستند چرا که آنها مدعی هستند که در آزمون‌ها و اظهار نظری که در خصوص رشته از آنها گرفته شده است به وضوح رشته تجربی را انتخاب کرده‌اند در عین حال عملکرد تحصیلی آنها برای ورود به رشته تجربی به مراتب بهتر از ریاضی است ولی آموزش و پرروش عملا خلف وعده کرده و نظر آنها را نادیده گرفته است.

حال باید پرسید نادیده گرفتن علائق و استعداد دانش آموزان و اولیای آنها چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد و آیا این شیوه بار کج آموزش و پرورش را در خصوص متوازن سازی بین رشته‌ها به منزل خواهد رساند؟

از نظر من این مهم ممکن نخواهد شد و ما در آینده‌ای نه چندان دور با افت تحصیلی و کاهش انگیزه در دانش آموزان مواجه خواهیم شد. چرا که دانش‌آموزان گمان می‌کنند آنها را در مسیری قرار داده‌اند که مطلوبشان نیست و این عدم رضایت حتی با فرض به اینکه این دانش‌آموزان مدارج تحصیلی را طی کنند به موفقیت نمی‌انجامد چرا که من به مقصد رسیدن را با موفق شدن متمایز می‌دانم .

لذا وزارت آموزش وپرورش از نظر من راه را به اشتباه می‌رود چرا که این مسیر شاید مطلوب وزارت آموزش و پرورش باشد ولی مطلوب جامعه و دانش آموزان نیست.

مدعی کلام من هم این است افرادی که که اسناد بالادستی را تنظیم کرده‌اند می‌دانستند که وقتی علاقه در میان نباشد موفقیت نیز ممکن نخواهد بود لذا با این شیوه ما دانش آموزان را در رشته‌هایی وارد دانشگاه خواهیم کرد که هیچ کششی در آن ندارند همین موضوع در بازار Store کار هم مشکل ساز خواهد شد و در دراز مدت می‌تواند کل جامعه را با نارضایتی همراه سازد.

به گمان من آموزش و پرورش باید از اقدامات غیر کارشناسانه دست بردارد و در شیوه هدایت تحصیلی خود بازنگری و مطابق اسناد بالادستی حرکت کند به جایی اینکه به اجبار گزینه‌ها را دستکاری کند تا دانش آموزان نتوانند رشته دلخواه خود را انتخاب کنند به آنها آگاهی لازم را بدهند تا آنها با اطلاع از وضعیت موجود در بازار کار و علائق و توانمندی‌های خود دست به انتخاب رشته بزنند.

از نظر من شیوه‌ای که آموزش و پرورش اتخاذ کرده است شاید بار رشته تجربی را کم کند ولی این بار را به رشته‌ای دیگری همچون انسانی خواهد انداخت و از هم اکنون هم شاهد هستیم که کلاس‌های رشته انسانی در حال پر شدن است.جای سوال است که دو سال پیش آموزش و پرورش به قدری در رشته انسانی دچار بحران بود که تصمیم داشت رشته انسانی را فقط در دبیرستان‌های فرهنگ محدود کند حالا چطور شده که تصمیم می‌گیرد برای کاهش فشار رشته تجربی دانش آموزان را به سمت انسانی هدایت کند؟

این عملکرد آموزش و پرورش یک معنا دارد و آن این است که مسئولین یک سیستم متمرکز برای هدایت تحصیلی ندارند و فقط از طریق آزمون و خطا در حال متوازن سازی هستند. شخصا پیشنهادم این است که آموزش و پرورش مشاوران مدارس را از کاغذ بازی‌های اداری فارغ کند و اجازه دهد مشاوران بیشتر در بخش آگاهی بخشی به دانش آموزان متمرکز شوند و در عین حال تمام اهتمام آموزش و پرورش به توانمندسازی هنرستان‌های فنی وحرفه‌ای باشد.

شما نمی‌توانید همه مسیرها را به روی دانش آموز ببندید و فقط یک راه برایش باقی بگذارید و بعد بگویید انتخاب رشته صورت گرفته است این عملا یک اجبار است منتهی خیلی اداری این کار صورت گرفته است و همانطور که گفتم این مطلوب وزارت آموزش و پرورش است نه دانش آموزان و اولیای آنها.

در این میان باید بگویم تمام سعی آموزش و پرورش بایست بر توانمند سازی هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای باشد متاسفانه مدارس فنی و حرفه‌ای ضعیف هستند و در این مدت که آموزش و پرورش در حال آزمون و خطاست و هزینه‌های هنگفتی هم بر روی دوش اولیای و مدارس گذاشته شده کاش توجه ویژه‌ای به هنرستان‌های فنی می‌شد.

از نظر من تنها راهی که باید آموزش و پرورش انجام دهد تقویت هنرستان‌هاست تا با ایجاد انگیزه توسط مشاوران مدارس دانش آموزان به سمت هنرستان‌ها گرایش داشته باشند. مشاوران مدارس وضعیت موجود را بهتر از هر کسی می‌دانند در این راه هم در دو سال گذشته تلاش‌های فراوانی داشته‌اند اما اینکه امسال حتی مشاوران هم از وضعیت موجود ناراضی هستند نشان می‌دهد که وزارت آموزش و پرورش تا چه حدی راه را به خطا رفته است.

در پایان باید عرض کنم به زور می توان دانش‌آموزان را وارد رشته‌ای کرد اما در آن رشته نمی‌توان نگه داشت و این یعنی بازی باختی که آموزش و پرورش پیش روی دانش آموزان و اولیای آنها قرار داده است .بهترین قیمت های اجاره و فروش مسکن را اینجا ببینید / مشاوره رایگان