بدرقه نابغه ریاضی ایران مریم میرزاخانی
رکنا: تولد و مرگ جبری است ازلی - ابدی؛ شاید هر کداممان در عالم ذر، در همان روز الستی که بر یگانگی و لایتناهی گواهی دادیم، مشتاق آمدن به این جهان ناپایدار و سست شده باشیم اما این چیزی از محکومیت آمدن و رفتنمان نمیکاهد. اما محبوب شدن و به قول سعدی علیهالرحمه، جاودانگی از راه نکونامی، امری است که اختیار در آن نقش اول را دارد و اینبار دیگر زور محکومیت بر اراده انسانی نمیچربد.
اینکه چون مریم میرزاخانی، چنان از داشتههایت بهره ببری که جهانی را از وجودت بهرهمند کنی، عالمی به احترامت کلاه از سر بردارند و از نبودنت زمین و زمان نیز به لرزه بیفتند. دیدن مراسم ترحیم روز پنجشنبه مریم میرزاخانی در مسجد جامع شهرک غرب تهران که از سوی بستگان او برگزار شد و نظاره جمعیتی که برای بدرود با مریمِ ریاضی جهان آمده بودند، جمعیتی که بخش اعظمی از آن تنها علاقهمندان او بودند، حقارت مرگ را در مقابل چنین نکونامی در نظر برجسته میکرد و شمایل مرگ تنها به یک شوخی مبدل میشد. در این مراسم که نویسندگان و هنرمندانی چون محمدرضا شفیعیکدکنی و فاطمه معتمدآریا و چهرههای سیاسی چون سید حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت، علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی و شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده در آن شرکت کرده بودند، هرکجا که قدم میگذاشتی سخن از تواضع خانواده میرزاخانی بود. یکی از اینکه پدر خانواده، احمد میرزاخانی، بنیانگذارمجتمع آموزشی نیکوکاری رعد، چنان متواضع است که ذرهای بابت افتخاراتی که دخترش آفرید به دیگران فخر نفروخت و تمام جوانان را مستعد پیشرفت و تغییر مثبت جهان میداند، حرف میزد و میگفت: «پدر که مدعی باشد بچهها هم مدعی میشوند و او که متواضع باشد فرزندان نیز فروتن.» دیگری از اراده مریم برای موفقیت سخن میگفت و اینکه در سن 14، 15 سالگی حتی آینه اتاقش را برداشته بود که لحظهای از وقتش هدر نرود. خانمی که از آشنایان خانودگیشان بود از تصادف Crash اسفند 76 اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شرکتکننده در مسابقات ریاضی دانشجویی میگفت و اینکه مریم از کشته شدن همسفرانش تأسف بسیاری خورده و یکی از درگذشتگان آن حادثه Incident را نابغهای میدانسته که اگر زنده میماند جهان را تکان میداد و خود را در برابر او نابغه نمیدانست. بستگان دیگری در مورد دختر مریم میرزاخانی صحبت میکنند و عکسهای او را در مراسم ترحیم مادرش به یکدیگر نشان میدهند و امیدوارند به او تابعیت ایرانی دهند، نه تنها او که همه کودکانی که مادری ایرانی دارند و در تلاشند که نوشتن اسم مادر نیز در مقابل عبارت «فرزندِ: » در فرمهای ایرانی جا بیفتد که تمام این دغدغهها نشان میدهد کار مریم میرزاخانی در این جهان تمام نشده و تشعشعهای وجود او هنوز جهان را تحت تأثیر قرار میدهد. مردی با موهای سپید، یکی از معلمان مدارس فرزانگان اصطلاح فرار Escape مغزها را نکوهش میکرد و میگفت: «بایستی نگاهمان را جهانشمول کنیم و اندیشه مغزها را به کشور بیاوریم نه جسمها را. اگر مریم میرزاخانیها میروند به این دلیل است که اینجا برایشان کوچک و تنگ است.» مرد دیگری مریم را «پرچم ایران» مینامید و او را الگویی مناسب برای همه میدانست. پروفسور مریم میرزاخانی، ریاضیدان ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد که مدتها با سرطان سینه دست و پنجه نرم میکرد و صبح 24تیرماه در مقابل مرگ کوتاه آمد، سخن مولانا را ثابت کرد که آدمی اگر اراده کند میتواند تنها مشت خاکی مختصر نباشد و درّ شهوار بیاید. او با رفتنش نیز یادآور شد که نباید یکدیگر را به چشم سَر دید، ما باید به چشم سِر به تماشای هم بنشینیم، آنجاست که همگی سبکبار خواهیم شد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر