رکنا گزارش می دهد،
«مامان کشور» از دنیا رفت و نتوانست از اختراع نوهاش استفاده کند / امیرمحمد چندین اختراع دارد اما بدون حمایت مانده! + فیلم
رکنا: امیرمحمد پورقاسم، مخترع ۱۳ ساله، برای کمک به مادربزرگ نابینایش و دیگران اختراعاتی کاربردی ساخته، اما او دیگر نیست تا از آن بهره ببرد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، «مامان کشور» هیچوقت نتوانست از اختراع نوهاش برای زندگی بهتر استفاده کند. چشمانش دیگر توان دیدن را نداشت، اما دلش روشن بود که امیرمحمد روزی مخترع بزرگی خواهد شد.
امیرمحمد پورقاسم، دانش آموز ۱۳ سالهای از گرگان، از همان کودکی به الکترونیک و رباتیک علاقه داشت. شش ساله که بود، دستگاههای کوچکی میساخت و انگار رویاهایش را در میان سیمها و مدارها به جریان میانداخت. اولین اختراعش، یک سیستم اطفای حریق بود؛ دستگاهی که با احساس گرما، آژیر میکشید و آب میپاشید، گویی دلش میخواست خانهای را از خطر نجات دهد.
اما شاید یکی از مهمترین اختراعاتش، عصایی بود که برای مادربزرگ نابینایش ساخت. عصایی که با یک سنسور، مسیر را میسنجید و هر جا چاله و مانعی در راه بود، از فاصله 30 سانتی متری با آژیری ملایم او را از خطر آگاه می کرد؛ اما یک سال است که مامان کشور دیگر نیست. حالا این عصا برای دستانی که دیگر آن را لمس نمیکنند، تنها مانده است.
امیرمحمد، همیشه جهت اقدام برای ساخت یک وسیله جدید، با نگاه به نیازهای اطرافیانش دست به خلق می زند. چندی پیش که پدربزرگش که در بیمارستان بستری بود، نیاز به چیزی ساده؛ اما کاربردی داشت. امیرمحمد به این فکر افتاد که چرا سطل زبالهای نسازد که درش بهطور خودکار باز شود؟ اختراعی ساده اما پر از اهمیت، برای راحتی کسی که دوستش دارد.
امیرمحمد تاکنون هشت دستگاه مختلف ساخته که در جشنواره جابر با آنها شرکت کرده، اما هنوز مقامی کسب نکرده است. بااینحال، ناامید نیست. او میخواهد روزی مخترعی بزرگ شود. پدرش همیشه در کنارش بوده، به او یاد داده که علم باید در خدمت مردم باشد.
او رویایی در دل دارد و درباره آن می گوید: ایرانی که در آن، مردم زندگی راحتتری داشته باشند. ایرانی که نخبگانش بمانند، بسازند، و به جای رفتن، آیندهای روشن را در همین خاک رقم بزنند.
امیرمحمد از تمام کسانی که از او حمایت کردهاند، ممنون است. شاید روزی برسد که اختراعاتش، به زندگی خیلیها رنگ آسایش ببخشد. شاید دیگر مادربزرگها و پدربزرگها، راحتتر زندگی کنند. شاید.
ارسال نظر