فعال تعلیم و تربیت از آمار قابل تاملی خودکشی در بین نوجوانان ایران خبر داد
نظری زاده: خودکشی نوجوانان ایران ۷ نفر از هر ۱۰۰ هزار نفر است!/ بیعملی مسئولان در مقابله با بحران سلامت روان + فیلم
آمار خودکشی در میان نوجوانان ایران طبق اعلام نظری زاده فعال تعلیم و تربیت ۷ نفر در هر صد هزار نفر است، در حالی که میانگین جهانی این شاخص حدود ۴ نفر است. این آمار نگرانکننده در حالی در حال افزایش است که هیچ برنامه جامع و اثربخش از سوی نهادهای مسئول، از جمله وزارت بهداشت و وزارت کار، برای مقابله با این بحران وجود ندارد. دستورالعملهای اجرایی نیز بیشتر به محدود کردن پوشش خبری خودکشیها در رسانهها معطوف شدهاند، بدون آنکه به عمق مشکل پرداخته شود.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مهدی نظری زاده، فعال تعلیم و تربیت، به نکتهای دردناک اشاره میکند: «میانگین خودکشی در نوجوانان ایران در صد هزار ،۷ نفر است». این نسبت که نشانگر وضعیت نگرانکننده ایران در مقایسه با دیگر کشورهاست، بیانگر عمق بحران اجتماعی و روانی در این جامعه است. اما سوالی که بیپاسخ میماند این است که آیا آنچه در پس این آمار نهفته، فقط عددی ساده و خشک است که باید از آن عبور کرد، یا واقعهای تراژیک که نیازمند توجه و بررسی بنیادین در سطح کشور است؟
آمار خودکشی در ایران در حال افزایش است، اما آنچه که عمق فاجعه را نمایانتر میکند، بیبرنامگی دستگاههای مسئول در حل این معضل است. در حالی که وزارت بهداشت، به عنوان متولی سلامت روان جامعه، نه تنها برنامهای جامع و اثربخش برای مقابله با این بحران ارائه نداده، بلکه هیچ رویکرد مداخلاتی مشخصی هم نداشته است،
دستگاههای دیگری چون وزارت کار و سازمان بهزیستی، که باید به صورت تخصصی در این حوزه فعال باشند، نیز از اقدامات اجرایی درخور در این راستا غافل بودهاند. این در حالی است که مهمترین پیشگیریها در مسائل روانشناختی و اجتماعی در کشور، به توجه بهروز و حمایت همزمان از تودههای مردم و معالجه این اختلالات اجتماعی نیاز دارند، نه صرفا بخشینگری و ایجاد یک سیاستهای منفصل در هریک از بخشها.
دولت، وزارتخانهها و حتی بسیاری از نهادهای تخصصی در ایران مانند جامعه شناسان، روانشناسان و مردمشناسان، هرکدام در جزیرهای جدا از یکدیگر غرق در فعالیتهای غیرمرتبط با یکدیگر هستند، در حالی که بحران خودکشی و آسیبهای اجتماعی همچنان رو به افزایش است.
در این میان، وزرای بهداشت و ارشاد در آخرین اقدام مشترک خود، با صدور دستورالعملی به رسانهها، تنها تمرکز خود را بر چگونگی پوشش خبری خودکشیها گذاشتند و بدینوسیله به شکلی سطحی، خودکشی را در حیطه رسانهها محدود کردند. این اقدام، بیآنکه تغییری اساسی در ساختارهای اجتماعی و روانی کشور ایجاد کند، به خودی خود به نوعی مسکّن و وادار به سکوتی بیثمر تبدیل میشود.
اما نکته عمیقتر اینجا است که در کنار این دستورالعملها، شاهد هیچگونه برنامهای از سوی سایر نهادهای مسئول برای کاهش آسیبهای اجتماعی و بحرانهای روحی جامعه نیستیم. وزارتخانهها به جای حمایت و طراحی طرحهای پیشگیرانه یا ارائه درمانهای نوین برای افراد در معرض خطر خودکشی و آسیبهای روانی، به تجویز دستورالعملهای رسانهای اکتفا کردهاند. هیچ طرح جامعی درخصوص تقویت زیرساختهای سلامت روان جامعه در دست نیست.
مجلس، دولت و دیگر نهادهای اجرایی و قضائی کشور، هیچگونه برنامه کلان و اثربخشی برای مقابله با این بحران نداشتهاند. صحبت از اصلاحات در این حوزه همچنان به روزمرگیهای کشدار سیاستورزیهای عمومی محدود باقی مانده است.
کانونهای مربوط به سلامت روان جامعه باید تعاملات گستردهتری داشته باشند و در کنار هم، روی پروژههایی مدون برای پیشگیری، درمان و ایجاد فضاهای امن روانی برای افراد آسیبدیده تمرکز کنند.
تأسیس مراکز مشاوره و درمان، طراحی کمپینهای عمومی برای آگاهیبخشی و فعال کردن نظام ارجاع مناسب برای افرادی که با بحران خودکشی دست به گریبانند از جمله طرحهای موردنیاز است.
متاسفانه، فاکتور دیگری که مساله خودکشی در جامعه ایران را پیچیدهتر کرده، بحث آموزش، فرهنگ و رسانه است. جامعهای که نسبت به سلامت روان حساسیت نشان ندهد، کشوری است که باید برای توسعه فرهنگ روانشناختی، نیازمند آموزش مستمر در قالبهای رسمی و غیررسمی باشد. در حالی که رسانهها در بسیاری از موارد، تا جایی که نظر مسئولین اجازه میدهد، به سادهترین روشها در مسائل روانی و اجتماعی دست میزنند، اما چنین رسانهای هیچگاه نمیتواند به تغییر فرهنگ جامعه در پذیرش چالشها و رفتارهای پرخطر روانی کمک کند. نیازمند حمایت و همافزایی حاکمیت در گسترش آگاهی است تا مردم دریابند که خودکشی و سایر بیماریهای روانی همچون دیگر بیماریها نیاز به توجه ویژه دارند.
در نهایت، دولت و سایر دستگاههای دولتی باید مسئولیتهای جدیتری برای سلامت روان جامعه در نظر بگیرند. وظیفهای که تنها محدود به صدور بیانیههای رسانهای و خاموش کردن فاجعههای خبری نمیشود.
اگر غفلت از مسائل روانی ادامه یابد، نه تنها شاهد رشد آمار خودکشی خواهیم بود، بلکه آسیبهای اجتماعی دیگری هم در سطح وسیعتری در جامعه نهادینه خواهد شد. برای مقابله با بحرانهای روحی و روانی در جامعه ایران، نیازمند هماهنگی و همافزایی میان تمام ارگانها هستیم تا شاید روزی بتوانیم از این بحرانهای بزرگ اجتماعی عبور کنیم.
ارسال نظر