رکنا: اکنون که 9 سال از آن روزهای عشق و عاشقی می گذرد تازه فهمیدم که هیچ گاه پول و ثروت نمی تواند انسان را به خوشبختی و آرامش برساند. حالا که در جست وجوی یک خوشبختی واهی همه چیز را از دست دادم و…
رکنا: اکنون که 9 سال از آن روزهای عشق و عاشقی می گذرد تازه فهمیدم که هیچ گاه پول و ثروت نمی تواند انسان را به خوشبختی و آرامش برساند. حالا که در جست وجوی یک خوشبختی واهی همه چیز را از دست دادم و…
رکنا: منتظر بودم در این مدت تا همسرم خانه بخرد اما او فقط ولخرجی می کند، من هم طلاق می خواهم.
رکنا: علیرضا تا جایی که توانسته سعی کرده برای همسرش کم نگذارد، اما اخلاق روشنک هرچه میگذرد، بدتر میشود. علیرضا عاشقش بود، اما با رفتارهای همسرش کنار نمیآید.
رکنا: هوا سرد بود، بخاری ماشین را روشن کردم و به سمت خانه راه افتادم.
رکنا: همسرم آشپز است ومن نمی خواهم همسرم سرآشپز باشد.
رکنا: صدای بلند پرهام زندگی مشترکش را به نابودی کشاند. زهره که از فریادها و صدای همیشه بلند شوهرش خسته بود، وقتی دید که با هر تلنگری باید صدای داد و فریاد همسرش را بشنود تصمیم به جدایی گرفت. این زوج…
رکنا: صدای بلند پرهام زندگی مشترکش را به نابودی کشاند. زهره که از فریادها و صدای همیشه بلند شوهرش خسته بود، وقتی دید که با هر تلنگری باید صدای داد و فریاد همسرش را بشنود تصمیم به جدایی گرفت. این زوج…
رکنا: دلتنگم. احساس میکنم خیلی تنها و بیپناه هستم. بچه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند.
رکنا: مگر جرئت داشتم یک کلمه حرف بزنم؟ همسرم درک نمیکرد چه میگویم.
رکنا: از روزی که همسرم به زندگی برگشت فکر می کردم که سختی هایم به پایان رسیده و روی خوش روزگار را می بینم اما متاسفانه شرایط آن گونه که فکر می کردم پیش نرفت چرا که همسرم بعد از ترک اعتیاد با همدستی…
رکنا: آن قدر در زندگی تحقیر شده بودم که همه وجودم سراسر انتقام بود. احساس می کردم فقط مورد سوءاستفاده قرار گرفته ام و همسرم پس از آن که اموال و دارایی های مرا بالا کشید، دیگر هیچ اهمیتی به من نمی…