رکنا: محصل/ دوستش نداشتم،چندسال از من بزرگتر بود. خدا بیامرزد برادرم را ،با زور کتک مجبورم کرد سر سفره عقد بنشینم وخیر سرم ازدواج کنم. از همان روز اول مشکل داشتیم. گفتم بچه دار بشویم درست می شود.…