رکنا:هر سایه ای پشت در می بیند دست و دلش می لرزد شاید رضایش آمده ،می ترسد او را نشناسد حتما برای خودش مردی شده است و...
رکنا: خمیده راه می رفت. سر انگشت دستانش پینه بسته بود. 54 ساله بود اما شکستگی صورتش چیزی بیش از این را نشان می داد. به نظر مستاصل و مضطرب بود.
رکنا: ایران دخت؛ دختر ایران زمین. نوزاد 20 روزه ای که در صبح یک روز سرد در خیابانی نزدیک پیچ شمیران رها می شود. بی هیچ نشانه و نامی . اما می ماند، می ماند و بزرگ می شود. شغلی پیدا می کند. عاشق می…
رکنا: ایران دخت؛ دختر ایران زمین. نوزاد 20 روزه ای که در صبح یک روز سرد در خیابانی نزدیک پیچ شمیران رها می شود. بی هیچ نشانه و نامی . اما می ماند، می ماند و بزرگ می شود. شغلی پیدا می کند. عاشق می…
رکنا: 34 سال پیش دخترمان زهرا را گم کردیم. تنها نشانه ای که بعد از گم شدن او بدست آمد. تماس های تلفنی بود که گاهگاهی آنان را امیدوار می کرد. تماس هایی که ادعا می کرد که زهرا در کنار آنان زندگی می…
رکنا: 34 سال پیش دخترمان زهرا را گم کردیم. تنها نشانه ای که بعد از گم شدن او بدست آمد. تماس های تلفنی بود که گاهگاهی آنان را امیدوار می کرد. تماس هایی که ادعا می کرد که زهرا در کنار آنان زندگی می…
رکنا: برای دیدنش به خانه اش رفتیم. ساختمان سرایداری یک ساختمان پزشکان خانه 26 ساله اش است. وقتی می رسیم جلوی در خانه همراه دوستش منتظر ماست. ابتدا نمی دانیم کدام یک از آن دو غلام قصه ماست.
رکنا: زن همراه همسرش به دفتر رکنا آمده اضطراب و بی تابی در نگاهش موج می زند. به سمت اتاق مصاحبه هدایت می شوند. همسرش در ارتش بوده و خودش هم کارمند است. وقتی روبه رویشان می نشینم احساس می کنم در من…
رکنا: زن همراه همسرش به دفتر رکنا آمده اضطراب و بی تابی در نگاهش موج می زند. به سمت اتاق مصاحبه هدایت می شوند. همسرش در ارتش بوده و خودش هم کارمند است. وقتی روبه رویشان می نشینم احساس می کنم در من…
رکنا: زن همراه همسرش به دفتر رکنا آمده اضطراب و بی تابی در نگاهش موج می زند. به سمت اتاق مصاحبه هدایت می شوند. همسرش ارتشی بوده و خودش هم کارمند است. وقتی روبه رویشان می نشینم احساس می کنم دنبال…
رکنا: با چشمانی غمبار که مدام پر از اشک میشود به خبرگزاری رکنا میآید. نگران و مضطرب است. اسمش نوشین است و 42 سال دارد. چهرهای سبزه دارد و از اراک آمده تا از پدر و مادری بگوید که 42 سال پیش در پیچ…
رکنا: فرزندان مرد سالخورده که تصور می کردند پدرشان سالها قبل و پس از طلاق مادرشان فوت کرده است درکمال ناباوری او را دراندیمشک یافتند.این درحالی بود که آنها سالها به دنبال یافتن محل دفن پدر بودند.