بازداشت ربایندگان 8 میلیاردی دکتر فرهود / پدر علم ژنتیک ایران  حرف دیگری می زند

به گزارش رکنا؛  سردار حسین رحیمی، رییس پلیس تهران با اشاره به ربایش دکتر فرهود پدر علم ژنتیک ایران، گفت: وی پس از ۴۸ ساعت به مطب خود برگشت اما ما با پیگیری خود عوامل این ربایش که طلب 8 میلیارد تومان پول از وی کرده بودند را دستگیر کردیم.

 رییس پلیس پایتخت این را هم گفت: با افرادی که امنیت جامعه را به خطر بیندازند، برخورد خواهیم کرد.

پدر علم ژنتیک ایران

جزییات ربوده شدن پدر علم ژنتیک از زبان خودش

پروفسور داریوش فرهود با بیان اینکه «۳۶ ساعتی که در اختیار آنان بودم برایم زجر روحی بود» گفت: به من می‌گفتند که شما در مقابل تصمیمات مملکتی مطیع محض نیستید. اگر کوچک‌ترین آسیبی به جان من می‌رسید چه لطمه‌ای به حیثیت این کشور وارد می‌شد؟

پروفسور داریوش فرهود ، د انشمند ایرانی 85 ساله و معروف به پدر علم ژنتیک ایران، بامداد یکشنبه 8 آبان از مقابل منزل خود در تهران، توسط افرادی با پوشش «لباس شخصی‌ها» ربوده شد.

او درباره آن 36 ساعتی که پس از ربوده شدن، با ربایندگان خود سپری کرد و همچنین درباره علت ربوده شدن خود توضیح داد که این گفت‌وگوی با اعتمادآنلاین را در ادامه می‌خوانید:

من هر روز ساعت 6 صبح از خانه بیرون می‌آیم و به کلینیک می‌روم. وقتی از منزل خارج شدم 2 نفر با لباس تیره، مثل همین افراد معروف به لباس شخصی‌ها، آمدند جلوی ماشین. گفتند ما سوار ماشین شما بشویم. وقتی سوار ماشین شدند و من شروع به حرکت کردم در میانه راه مسیر را تغییر دادند و کمی جلوتر که رفتیم از من خواستند که در صندلی عقب ماشین بنشینم و یکی از خودشان مشغول به رانندگی شد.

کمی جلوتر یک نفر دیگر هم به این گروه در ماشین من ملحق شد. در نهایت در یک مسیر بزرگراهی، من را از ماشین خودم پیاده کرده و به ماشین دیگری سوار کردند و خودشان ماشین من را به محل دیگری منتقل کردند. آدم‌های خیلی حرفه‌ای بودند و اصلا افراد معمولی نبودند. وقتی گفتم به مطب تلفن بزنید، سیم‌کارت موبایل‌شان را عوض کردند انگار نمی‌خواستند از طریق خط اداری تماس بگیرند.»

این دانشمند ایرانی در پاسخ به این سوال که آیا ربوده شدن شما توسط این افراد با پوشش و رفتار خاص، ربطی به انتقادات شما از ممنوعیت غربالگری جنین و قانون جوانی جمعیت و انتقاد از برخی سیاست‌های منجر به فرار نخبگان داشته، گفت: «آنها به صراحت درباره مصاحبه‌های من صحبتی نداشتند، اما گفتند ما صدای شما را ضبط کرده‌ایم که در صحبت‌های‌تان به مجریان حکومتی بی‌احترامی و توهین کرده‌اید.

البته این فایل ضبط شده را هم به من نشان ندادند. لابه‌لای صحبت‌های‌شان می‌گفتند که شما به رخدادهای پزشکی اعتراض می‌کنید و در مقابل تصمیمات مملکتی مطیع محض نیستید. من اهل توهین نیستم. ایراد می‌گیرم ولی مگر یک پدر بچه‌اش را تنبیه نمی‌کند؟ آیا تنبیه پدر نشانه این است که بچه‌اش را دوست ندارد؟ انتقاد بین مردم متداول است. انسان‌ها اعتراض و انتقاد می‌کنند به‌ خصوص اگر انسانی، معلم باشد و به‌ خصوص اگر انسانی بیش از 42 کشور جهان را گشته باشد. کار من انتقاد است. نقش من همین است.»

پروفسور فرهود در پاسخ به اینکه این 36 ساعت چگونه سپری شد، گفت: «از ساعت 5 و 55 دقیقه صبح یکشنبه تا 5 بعدازظهر دوشنبه در اختیار اینها بودم و در این مدت اصلا نخوابیدم. در اتاقی که من بودم، 2 نفر از اینها هم بودند و حتی به من گفتند راحت باشید و لباس‌تان را عوض و استراحت کنید و خودشان هم خوابیدند. اما من رفتم و با همان لباسی که از منزل خارج شده بودم روی کاناپه‌ای نشستم و بیدار ماندم.

من از 36 ساعتی که در اختیار این افراد بودم، به مدت 26 ساعت در نگرانی شدید بودم. این 36 ساعت برای من، زجر روحی بود. در این 36 ساعت، نه خوابیدم و نه غذا خوردم. اینکه چطور نظر ایشان عوض شد، نه از آغاز آن خبر دارم و نه از پایان آن. بنده را بعد از 36 ساعت دم ماشین خودم پیاده کردند و وقتی به محل کلینیکم رسیدم با صحنه بسیار دل‌انگیزی مواجه شدم حدود 90 نفر از همکاران و اعضای خانواده‌ام با چشم‌های اشکبار از اشک شوق جمع شده بودند.»

پروفسور فرهود در ادامه گفت‌وگو گفت: «شک کردم که اینها افراد خودسری از برخی نهادها هستند. من هیچ گلایه‌ای از نهادهای دولتی ندارم. شاید انگیزه شخصی بوده ولی بنده را می‌شناختند. من باور می‌کنم که ربوده شدن من کار هیچ نهاد دولتی از جمله سپاه نبوده. بنده هیچ شکایت و گلایه‌ای از نهادهای دولتی و از جمله سپاه ندارم و می‌دانم کار نهاد معینی نبوده ولی شاید یکی، دو نفر افراد خودسر از بعضی نهادها این کار را کرده باشند.

اگر کوچک‌ترین آسیبی به جان من که یک استاد دانشگاه و دارای جایگاه علمی و یک فرد 85 ساله هستم می‌رسید، چه لطمه‌ای به حیثیت این کشور و ملت ایران وارد می‌شد؟ مرگ، اتفاق مهمی نیست ولی افرادی هستند که به من نیاز دارند و افرادی هستند که من را دوست دارند. من در آن لحظه دلم برای مملکت می‌سوخت. البته با من هیچ بدرفتاری نشد و با حرمت با من رفتار کردند. فکر می‌کنم که ان‌شاءالله کار هیچ نهادی نبوده. فرض کنیم که من را برای زورگیری گرفته بودند. ایرادها و انتقادهای من به هیچ‌وجه سیاسی نیست، بلکه اجتماعی و فرهنگی و پزشکی است و در هر صورت و برای همیشه من یک سرباز فداکار وطنم هستم.»