مرگ تلخ بازیگر جوان ایران + علت مرگ
رکنا: بازیگر فیلم پوپک و مش ماشااله در گذشت.
به گزارش رکنا، امیرعباس محسنی ، بازیگر سینما و تلویزیون ساعاتی قبل بر اثر سکته مغزی درگذشت. امیرعباس محسنی بازیگر سینما و تلویزیون که در فیلم «پوپک و مش ماشاالله» ایفای نقش کرده بود، پس از مدتها تحمل بیماری، ساعاتی قبل بر اثر سکته مغزی درگذشت.
این بازیگر در فیلم سینمایی «پوپک و مش ماشاالله»، فیلمهای ویدئویی «در سایه مادر»، «من خودمم»، «شهر در امن و امان است»، «ورود به جزیره»، تله فیلمهای «گروگان»، «سایه بر خورشید» و سریالهایی چون «پنجره»، «آسمان من» و «روبیک» ایفای نقش کرده بود.
امیرعباس محسنی که بود؟/بیوگرافی امیرعباس محسنی
امیرعباس محسنی بازیگر 35 ساله کشورمان که سالها از یک بیماری صعب العلاج رنج می برد در نهایت براثر سکته مغزی درگذشت.
امیرعباس محسنی بازیگری را با تئاتر شروع کرد و سپس وارد سینما شد. او از بازیگرانی بود که با بهرنگ علوی دوستی نزدیکی داشت. امیرعباس محسنی بعد از بازی در فیلم پوپک و مش ماشالا به شهرت زیادی رسید و پیشنهادات بیشتری به او شد. او در نقش خواستگار پوپک نقش آفرینی می کرد.
امیرعباس محسنی در حالیکه به نظر می رسد پله های زندگی حرفه ای را پشت سرهم طی می کند متوجه بیماری سختی شد و سالها با این بیماری جنگید. اما در نهایت بیماری بر او غلبه کرد.
فیلم شناسی امیرعباس محسنی
«پوپک و مش ماشاالله» ، فیلم های ویدئویی «در سایه مادر» ، «من خودمم» ، «شهر در امن و امان است» ، «ورود به جزیره» ، تله فیلم های «گروگان» ، «سایه بر خورشید» و سریال هایی چون «پنجره» ، «آسمان من» و روبیک» از جمله کارهای امیر عباس محسنی بود.
بیوگرافی امیر عباس محسنی
علت فوت امیر عباس محسنی
امیر عباس محسنی سالها مبتلا به بیماری صعب العلاج بود و هرچند در برابر این بیماری مقاومت می کرد اما در نهایت بر اثر سکته قلبی و عوارض ناشی از بیماری 28 تیرماه 1400 جانش را از دست داد.
امیرعباس محسنی مجرد بود و ازدواج نکرده بود او در صفحه اینستاگرامش عکس های متفاوتی از خودش منتشر می کرد و زندگی ورزشی اش را به نمایش می گذاشت. او برای مقابله با بیماری سالها ورزش کرد و پزشکان معتقدند اگر ورزش کردنش نبود سالها قبل جانش را از دست می داد.
او در یکی از دلنوشته هایش در صفحه اینستاگرامش نوشته است :
وقتى نور ,
نور واقعى,
نورى که نقاشان از به ترسیم کشیدنش عاجزند,هر روز صبح,از شکاف کرکره هاى چوبى,به درون مى خزد,دیوار بالاى تختخوابم راه راه مى شود.این نور به من مى گوید ,پنجره را به سرعت باز کن,هدیه اى شگرف برایت آورده ام.
هدیه شگرف چیزى جز یک روز تازه نیست.
روزى متفاوت با تمام روزهاى دیگر. کریستین بوبن
ارسال نظر