این مطلب از گروه وب گردی تهیه شده و فقط جنبه سرگرمی دارد
مازیار لرستانی: عاشق بچهها هستم، اما پزشکان گفتند به خاطر وسعت بیماریام هرگز نمیتوانم بچهدار بشوم/ مردی که عاشقش بودم، سیزده سال از من بزرگتر بود
شهره لرستانی در بیست و هفت سالگی آنقدر سرخوش و خوشحال بود که حواسش به دور و برش نبود و یک روز با سر به زمین خورد. شهره لرستانی در بیست و هفت سالگی عاشق شد و در عشق شکست خورد.

همیشه دغدغه میانسالی و پیری را داشتم. از زمان خانه پیشکسوتان همیشه قهرمانهای ذهن من پیرها بوده اند . از کودکی هرگاه مادربزرگم به منزلمان میآمد، احساس میکردم دیگر خانه امن است و همهچیز درست میشود. با این که کاری از دستش بر نمیآمد. مردی که عاشقش بودم، سیزده سال از من بزرگتر بود، شاید هم به خاطر اوست که قهرمانهای ذهن من همیشه میانسالها هستند. قهرمان فیلمنامههایم همیشه میانسالها هستند. عاشق بچهها هستم، اما پزشکان گفتند به خاطر وسعت بیماریام هرگز نمیتوانم بچهدار بشوم. الان تعدادی بچه گربه دارم که سرم را با آنها گرم میکنم. با خودم فکر میکنم هیچ فرقی بین بچه من و آن بچهای که در زاهدان یا در بلوچستان است، نیست و اگر بتوانم یک کار ماندگار به وجود بیاورم، ممکن است به درد آن بچه هم بخورد و همهچیز را منوط به این کردم که چیزی برای آدمها به وجود بیاورم که برایشان ماندگار باشد. به ازدواج فکر نمیکنم، مگر اینکه واقعا یک موقعیت خاصی یکدفعه پیش بیاید. البته واقعا نمیخواهم، چون عشق با آدم کاری شبیه به حبس ابد میکند. من لر هستم و ما لرها ازدواج را بسیار مقدس میدانیم، یعنی به این راحتی نیست که اگر نشد طلاق میگیرم. ما یا ازدواج نمیکنیم یا اگر ازدواج کردیم، دیگر ول نمی کنیم. ما از آنهایی نیستیم که به راحتی یک زندگی را رها کنیم و به هر شکلی شده سر آن زندگی میایستیم. من الان به یک نسل عاشق شدهام، به جوانانهایمان، به بچههایمان و دلم میخواهد برای آنها کاری بکنم، دلم میخواهد به گونهای برای نسل جدید تاثیرگذار باشم.
مصاحبه قبل از تغییر جنسیت در سال 1390
-
فیلم تصادف غیرمنتظره سه خودرو
ارسال نظر