من پسری 16 ساله هستم. بهخاطر پدرم چون یك پسر دارد درسم را كنار گذاشتم. پدرم مغازهدار است و من هم كنارش كار میكنم. مغازه را هم دست تنها نمیشه اداره كرد. دوست داشتم درسم را ادامه بدهم، در این دوره اگر دیپلم نداشته باشی یعنی بیسوادی پس برایم دعا كنید. از افرادی كه به راحتی درس میخوانند و تفریح میكنند خواهش میكنم ادامه تحصیل بدهند.
معمولا افرادی كه به ناچار و بنا به شرایط خانوادگی مجبور به ترك تحصیل میشوند در درجه نخست دچار احساس ناكامی میشوند. به عبارتی دیگر شاید فرزندی تمایل به ادامه تحصیل داشته باشد و در دنیای ذهنی و روانی او این تاثیر ذهنی وجود دارد كه برای رشد و موفقیت باید از كانال اصلی عبور كند و آن كانال راهی نیست جز ادامه تحصیل، در غیر این صورت ناكام میشود و اولین كاری كه در نتیجه این احساس ناكامی در او بروز میكند رفتارهای پرخاشگرانه است. در بیشتر موارد فرد رفتارهای پرخاشگرانه خود را به دنیای بیرون تعمیم میدهد و گاهی این احساس ناكامی را در خود ریخته و افسردگی و خشمی فروخورده در او به وجود میآید یعنی افرادی كه پرخاشگری خود را در نتیجه ناكامی درون خود میریزند معمولا پس از مدتی افسرده میشوند. احساس ناكامی ناشی از ترك تحصیل معمولا تا سالیان سال همراه فرد باقی میماند، از طرفی دیگر حتی در مواقعی فكر میكند در جایگاهی كه باید قرار میگرفت، قرار نگرفته است چون دیگران مانع بودهاند و همیشه به عنوان امید و آرزو به جایگاه ساخته ذهنش نگاه كرده و این امر منجر به احساس ناخوشایند نسبت به بانی این كار یعنی پدر میشود. در این حالت فرزند ترك تحصیل كرده و عامل اصلی یا مانع اولیه برای موفقیتش را پدر خود میداند و به همین خاطر مایوس و خشمگین میشود.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر