همسرم با خانواده من کنار نمیآید و هر وقت مشکلی برایش پیش میآید سعی میکند خانوادهام را مقصر جلوه دهد. دلیل این رفتارهای او چیست؟
چند روز دیگر تولد همسرم است حتی یک کادوی کوچولو هم نمیتوانم بگیرم. همسرم را دوست دارم از چند نفر پول قرضی خواستم اما نداند. خواستم گوشیام را بفروشم که نشد. میترسم او بین دوستانش خجالتزده شود اگر نتوانم کادوی خوبی برایش بگیرم.
30 روز است که مادر شوهرم فوت کرده و از روزی که رفته انگار تمام خوشیهای زندگیام را با خودش برده است. شوهرم که انگار اصلا برایش وجود ندارم. وقتی بیمارستان بستری شدم اصلا نیامد و تلفن هم نزد. خدا بیامرز مادرشوهرم اگر میفهمید سردرد دارم چند بار به من زنگ میزد اما شوهرم فکر میکند من فیلم بازی میکنم. نمیدانم با این وضعیت چکار کنم.
شوهرم رفته یکطرفه دادگاه من را طلاق بدهد. قبل از من دو زن دیگر هم داشته است که هر دو را طلاق داده است. من از بچه بیمار او هم مراقبت میکنم اما هر بار من را تهدید میکند که از من میخواهد جدا شود و من را طلاق بدهد. نمیدانم با این وضعیت چکار کنم.
شوهرخواهرم مردی بسیار خشمگین و عصبی است و هر روز خواهرم را کتک میزند. او از این وضعیت دیگر خسته شده زیرا مجبور است از شوهرش قهر کند و به خانه پدرم برگردد. وقتی این وضعیت را میبینم از ازدواج میترسم به همین خاطر میخواستم بدانم دلیل اینکه برخی مردها اینگونه رفتارهای خشنی از خود در کانون خانواده نشان میدهند، چیست؟