من خیلی زود رنج هستم و با کوچکترین چیز با همسرم دعوا می کنم. لطفا راهنمایی کنید چکار کنم تا ارامش داشته باشم.
پسرم از من حرف شنوی ندارد هر کاری دلش می خواهد انجام می دهد خیلی هم پرخاشگر شده است.
من یک مادرم خیلی زود عصبی میشوم شوهرم هم بیکار است. سرم زیاد درد میکند و از سر و صدا بدم میاد و عصبی میشوم با بچه ها و همسرم دعوا میکنم معده درد هم دارم و چشمهایم قرمز میشوند.
همسر من دچار بیماری سختی شد بعد از بیماری از بیمارستان تا سلامتی کامل به منزل مادر ایشان آمده ایم تقریبا یک سال از سلامتی کاملشون میگذرد ولی می گوید دیگر نمی توانم مادرم را رها کنم و به زندگی برگردم و کلا باید با مادرم باشم حتی جدا شدن چند ساعت برایش سخت است و هر جا باشد باید عصر پیش مادرش باشد و من هم مجبورم با مادر ایشان زندگی کنم. من چکار کنم؟
فکر انتقام رهایم نمیکند. دو سال با آقایی در ارتباط بودم و از هر لحاظ شکنجه روحی و بعضا جسمی شدم اعتماد به نفس و آبرو و شخصیتم را از من گرفت و الان خیلی راحت میخواهد با خانم قبلیش مجدد ازدواج کند. فکر انتقام روزهای رفته و بدبختی هایی که کشیدم دست از سرم برنمیدارد. از یک طرف میخواهم که از زندگیم برود و از طرفی فکر انتقام عذابم میدهد اینکه روزهایم چطور بیهوده نابود شد لطفا کمکم کنید.