رسانه ابزار قدرت نیست ، خود قدرت است!

از سوی دیگر به تحریر درآوردن وقایع و تحلیل محتوای آن بیشتر به هنر میماند تا شغلی درآمدزا برای امرار معاش!

نکته دیگر این که بدون داشتن عشق هرگز کسی نمیتواند در این هنر موفقیتی حاصل نماید وگرنه هر سه ماه یکبار حقوق دست و پاشکسته و بخور و نمیر هیچ کارکی دندانگیر ی برای تشویق و تداوم فعالیت در این صنف را ندارد!

خانه به دوشی و کوچ همیشگی از این رسانه به آن رسانه جزء لاینفک خبرنگاری است که نه بیمه اش به صورت منظم پرداخت میشود و نه امنیت شغلی تضمین شده ای دارد!

این بینوا هنرمند اگر بنا کند واقع نگر و واقعیت نگار باشد باید مرتب به این محکمه و آن محکمه جواب پس بدهد و دائم در حال اثبات نوشته هایش باشد که خب باید بپذیرد که ذات هنر و خودبسایی ارمغانی جز دلخوش بودن به تحسین( نه حتی تشجیع) و در بحر تحیر و سرگردانی غوطه خوردن برایش ندارد !

این البته تا زمانی است که هنوز متهم به تشویش اذهان عموم و انحراف افکار جامعه نشده است که در این صورت باید زندان و حبس و تعلیق هم به آن بیفزایی تا چیزی دیگر از این دست حرفه و هنرمندی و کم نداشته باشی!

اما به هر روی رسانه نگار بودن یک انتخاب است؛ انتخاب کسانی که شوقمندانه هنر نوشتاری خود را در خدمت اقتصاد و سیاست و فرهنگ جامعه به گونه ای میآمیزند که مخابره خبرهای دست اول و متعهدانه منشا اثر باشد و در دل تاریخ ماندگار!

همان گونه که استادکار صنایع دستی با هنر سرانگشت خود قلم میزند و اثری خلق می کند تا جاودانه شود و ارزش آن با گذشت زمان چندین برابر می شود رسانه نگار نیز می نویسد و به ثبت وقایع می پردازد تا رد رویدادها در گذر روزگار گرد فراموشی نگیرد و آرا و نظرات جامعه بانضمام رخدادهای زمانه و وعده ها و دغدغه ها را به رخ بکشاند تا در این رهگذر کسی بی طرفانه گفته باشد هر آنچه را که می بایست!

فارغ از اینکه هنرمند مزدش را می ستاند و لذت خلق اثرش را هم خود می برد و هم مخاطبش رسانه نگار اما می نویسد و در هیاهوی سلایق مختلف سیاسی و جناحی گاهی حتی تا مرز نابودی نیز پیش می رود!

ذهن نقاد و وقاد یک رسانه نگار که همیشه در جستجوی راهی خلاقانه تر برای جذابیت اخبار و درج و همرسانی آن توقف ناپذیر است و در خواب و بیداری دغدغه ی نشر و اطلاع رسانی لحظه ای رهایش نمی کند از مردم و مسئولینی که از او توقع دارند صدای رسای آنان باشد، ارزش قدر بیشتر دانستن و بر صدر نشاندن ولو اندک اهمیتی بیش از تبریک و تبجیل منحصر به یک لوح تقدیر یا شاخه ای گل دارد !

مقابل رسانه همیشه مسئولینی هم قرار دارند که متاسفانه گاهی برخی از آنان به خواسته ها و اعتراضات زیرپوستی این نوشته ها وقعی نمی نهند و همچنان در را بر همان پاشنه می چرخانند که نباید!

از این روست که شناخت تفاوت های این صنف با دیگر اصناف ظهور و بروز بیشتری می یابد و نیازمند اهمیت بیشتر است.

در هر برهه صفوف اول و دوم حملات و ناملایمات را همین جماعت تشکیل می دهند و باز آماج ترشرویی ها و عدم ترغیب ها قرار می گیرند؛ از ماجراهای بلیه خوف انگیز کرونا گرفته تا دلخوری های حوادث اخیر!

و البته فراموش مان نشود سخن بیشتر درباره آن طیف از افرادی است که در این صنف طبق آداب حرفه ای رسانه نگاری مشغول هستند و نه احتمالا کاسبان نان به نرخ روز خور و معیشت اندیش که باج گیری را در کنار هنر اصیل نگارش ، پیوندی ناجوانمردانه می زنند که همیشه هم پیوندی نامیمون می شود مذموم و زننده!

به هر حال با پذیرش همه این سختی و مرارت ها همچنان رسانه نگار بودن در فضای روزنامه و تصویر و البته امروز در شبکه های اجتماعی با رعایت موازین و اصول حرفه ای هنری با فضیلت تلقی می شود که می تواند ارضاکننده حس صداقت و واقع نگاری و حقیقت پراکنی باشد.

گرچه روز خبرنگار بهانه ای است برای بیان زحمات این قشر به واقع مظلوم اما بی تردید برای یک رسانه نگار هر روز روز اوست، روز خدمت و تعهد و مسئولیت ، هر روز متعلق به اوست زیرا تلاش او توانایی جهت دادن به مسیرهای تازه ای را دارد که تنویر افکار را منجر می شود.

او روشنگر است و روشنگرانه فکر می کند و روشنگرانه می نویسد و روشنگری ارزش است.

حال که چنین است در آستانه روز خبرنگار حداقل خواسته روزنامه نگاران و خبرنگاران امروز آزادی رسانه نگاران در بند در سراسر گیتی و به خصوص رسانه نگاران کشورمان است که جامعه بی صبرانه اخبار مربوط به این خبرسازان گمنام را با امید رهایی ایشان رصد می کند و دل در گروی آزادی ایشان دارد. برآوردن این خواسته توسط مسولان حکومتی می تواند سرفصل تازه ای در جهت ایجاد انگیزه بیشتر میان فعالان این صنف شود که چشم و گوش جامعه امروز هستند و نه ابزار قدرت بلکه آنان خود قدرت هستند.

امیر نیک رویان / رسانه نگار