وسوسه مدیریتی

با تحلیل و بررسی این مسئله از نگاه جامعه شناختی مشخص می شود طمع ورزی این افراد در ثروت اندوزی است که آن ها را به یک مدیر بزهکار یا مجرم اقتصادی و اجتماعی تبدیل می کند.

متاسفانه این قبیل مدیران بر اساس تئوری بوروکراسی، حکومت مداری یا دیوان سالاری انتخاب می شوند و رابطه جای ضابطه و ضوابط را می گیرد. این ها بر اساس روابط مداری به پست و جایگاه بالا دست پیدا می کنند و چون انتخاب ها شخصی است و شایسته سالاری در نظر گرفته نمی شود، به محض این که به کرسی ریاست دست پیدا می کنند به جای کار و تغییر در مجموعه، به فکر ثروت اندوزی و پرکردن جیب خود هستند.

این افراد شایسته و لیاقت ماندن در جایگاه های اداری بالا را ندارند چون به تعهدات خود پایبند نیستند و به راحتی به این مشاغل مهم رسیده اند. وقتی یک فرد بدون مطالعه و ارزشیابی پست جدیدی را می پذیرد، مشخص است که به جای انجام کار، سرمایه های اجتماعی را زیر سوال می برد.

سرمایه اجتماعی به طور کلی در جامعه شامل تعهد، همدلی، همبستگی و انسجام است. این قبیل مدیران به هیچ کدام از این ارکان توجه نمی کنند و چون این ارکان مهم اجتماعی در جامعه رنگ باخته است، مدیران با وجود درآمد و شغل مناسب مرتکب سرقت و... می شوند.

مدیران دیوان سالار، سرمایه های اجتماعی را از بین می برند و عامل گسترش بدبینی اجتماعی بین قشرهای مختلف جامعه می شوند. معنویات در این مدیران کم رنگ است و مادی گرایی اصول اصلی کارشان محسوب می شود. متاسفانه در دهه های اخیر ذهنیت حاکم در اذهان مردم مادیات و پول شده است و وقتی امنیت شغلی در یک جامعه کاهش پیدا کند هر فردی به خود اجازه می دهد با روش های غیرمشروع از شغلی که دارد کسب درآمد کند.

البته باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که چون نظارت و کنترلی بر رفتار برخی مدیران در مجموعه وجود ندارد، روابط مداری سبب شده تا وجدان عمومی خاموش شود و سرقت و دزدی در مجموعه کاری و سندسازی های مالی یک امر طبیعی شود. مدیرانی که بر اساس ارزشیابی و شایسته سالاری انتخاب می شوند به جای طمع و پرکردن حساب های بانکی خود تلاش می کنند مجموعه را از رکود و... نجات دهند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.