کشف بازمانده شهر تاریخی ناتونیا؛ چرا درباره اشکانیان چندان نمی‌دانیم؟

به گزارش رکنا، تاریخ مردم ایران شاهد فرازها و فرودهای بسیار بوده است؛ بروز و سقوط دولت‌ها، خاندان‌ها و تأثیرات پایدار یا ناماندگار آنها. حتی اگر این حکومت‌، جهان‌شاهیِ پارت‌ها یا اشکانیان بوده باشد که طولانی‌ترین حکومت تاریخ بلند ایران را نمایندگی می‌کنند و چیزی نزدیک به ۵ سده با کام‌یابی به ایران‌بانی پرداختند.

   حالا چرا سراغ اشکانیان رفته‌ایم؟ چون به‌تازگی خبری بر این پایه منتشر شده که گمان می‌رود باستان‌شناسان موفق به یافتن بازمانده شهر تاریخی "ناتونیا" شده باشند. شهری سلطنتی در مرزهای غربی (زاگرس) اشکانیان که تا کنون آثار زیادی از آن به دست نیامده بود.

    متن خبر از این قرار است:

    « باستان‌شناسان کردستان عراق در محوطۀ تاریخی رَبَنامیرقولی در نزدیکی شهر اربیل، دو نقش برجسته کشف   کرده‌اند که پیش‌بینی می‌شود چهرۀ فرمانروای شهر گم‌شدۀ ناتونیا باشد. شهر سلطنتی و تاریخی ناتونیا به عنوان بخشی از امپراتوری اشکانیان، حدود دو هزار سال پیش در غربی‌ترین بخش از رشته کوه‌های زاگرس قرار داشت. پیش از این چند سکۀ کشف شده در این محوطۀ باستانی، تنها مدارک موجود از شهر گم‌شدۀ ناتونیا بودند.»

   این خبر بهانه یا مناسبتی است تا در این موضوع درنگ کنیم که چرا از روزگار اشکانی آثار معماری زیادی نمی‌شناسیم؟

   راستی چرا "اشکانیان" همواره از توجهی که مورخان و حتی عامه مردم به دیگر سلسله‌های ایران باستان داشته‌اند و دارند ، بی‌نصیب مانده‌اند؟

    چرایی این غفلت یا کم‌توجهی را با وجود نقش‌آفرینی برجستۀ تاریخی و فرهنگی آنها همراه با پرسش‌‍‌های مهم دیگری در زمینه جایگاه آنان در تاریخ ایران و جهان، ادبیات ، معماری و دین را با دکتر فرشید نادری - متخصص در تاریخ ایران باستان و عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز - در میان گذارده‌ایم. از معدود دانش‌وران ایران امروز که تمرکز علمی خود را بر تاریخ اشکانیان استوار ساخته و مقالات و پژوهش‌های متعددی در حوزۀ تاریخ پارت و اشکانی به انجام رسانده و به سخن او استناد می‌توان کرد.کشف بازماندۀ شهر تاریخی ناتونیا؛ چرا دربارۀ اشکانیان چندان نمی‌دانیم؟

(یادآور می‌شود: این مصاحبه دو سال پیش به قصد انتشار در هفته نامۀ امید جوان انجام و منتشر شده بود و انتشار آن در عصر ایران به انگیزۀ بازیافتن شهری است که در بالا اشاره شد و طبعا در آن زمان در این باره پرسیده نشده است).

 * آقای دکتر نادری! با وجود رویکردهای نوین تاریخ‌نگاری و کشفیات جدید که آگاهی‌های ما را از روزگار باستان افزایش داده‌اند، چرا همچنان نگارش تاریخ اشکانیان با دشواری رو‌به‌رو است؟

  -باید توجه کنیم که در پژوهش‌های مرتبط با ایران باستان، طی سال‌های متمادی، تاریخ اشکانیان چندان جدی گرفته نمی‌شد و توجه بیش‌ از اندازه به شاهنشاهی هخامنشی و ساسانی، نقش‌ فراوانی در به‌حاشیه‌راندن این بخش از تاریخ ایران داشته است.

  همچنین نباید از نقش خاندان ساسانی در تخریب وجهۀ پادشاهی اشکانیان غافل شد. بازتاب این تخریب در گزارش مغرضانۀ خدای‌نامه (شاهنامه) از پادشاهی اشکانی قابل‌ تشخیص است.

  خودتان هم بهتر می‌دانید که به ‌واسطۀ دشمنی ساسانیان با پارتیان، در نوشتن تاریخِ اینان اهمال ورزیدند و حقایق آن را تحریف کردند.

*بله. البته به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر توجه به تاریخ اشکانیان در کانون توجه محققان قرار گرفته است.

   - بله، همین طور است که می‌گویید اما توجه کنیم که تا مدت‌ها فرهنگ و هنر ایران اشکانی از دریچۀ «یونانی‌گری» آنان نگریسته می‌شد و این گونه تلقی می‌شد که اشکانیان نسبت به سنن و مواریث کهن ایرانی بی‌اعتنا بوده‌اند و تلاشی برای حفظ و نکوداشت این سنت‌ها از خود نشان نداده‌اند. امروزه اما در نگارش تاریخ اشکانیان بازنگری اساسی صورت گرفته و به تاریخ آنان نه از دریچۀ «یونان گرایی» بلکه «ایران‌گرایی» نگریسته می‌شود.

* با کمبود منابع هم رو‌به‌رو هستیم....

   -دقیقا اشارۀبه جایی است. مشکل دیگر به سرشت منابع برمی‌گردد. از دوران پادشاهی اشکانیان حتی یک منبع مستقل، که مستقیماً به آن‌ها پرداخته باشد، به‌دست نیامده است.

   نویسندگان یونانی و رومی نیز با دیدگاه بدبینانه‌ای به آن‌ها پرداخته‌اند. از طرفی کاوش‌ها در سایت‌های باستانی مرتبط با اشکانیان به اندازۀ کافی صورت نگرفته است. از این روی نگارش تاریخ اشکانیان در مقایسه با دیگر دوره‌های تاریخ ایران باستان دچار دشواری ویژه‌ای است.

کشف بازماندۀ شهر تاریخی ناتونیا؛ چرا دربارۀ اشکانیان چندان نمی‌دانیم؟

*مهم‌ترین منابع ما برای بررسی تخصصی تاریخ حکومت اشکانی کدام‌هاست؟

 -امروزه سفال‌نبشته‌های مکشوفه در نسا، پایتخت کهن اشکانیان واقع در ترکمنستان کنونی از مهم‌ترین منابع پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران اشکانی به شمار می‌روند.

زبان این سفال‌نبشته‌ها آرامی و یا پارتی است و در اصل، رسیدهای مرتبط با دریافت مالیات از تاکستان‌های منطقه جهت ثبت در انبارداری شاهی بوده‌اند.

این منابع اهمیت فراوانی دارند و در مباحثی نظیرگاه‌شماری شاهان اشکانی، بررسی معتقدات دینی، تقویم، آگاهی‌های زبان شناختی، شیوۀ مالیات‌گیری، جغرافیای تاریخی و ... حایز توجه هستند. سکه‌های اشکانی از نظر اهمیت در درجۀ بعدی قرار دارند. تا مدت‌ها سکه‌های اشکانی تنها منبع محققان در شناسایی و توالی سلطنت شاهان اشکانی به شمار می‌رفتند.

آثار باستانی

   همچنین مطالعۀ سکه‌ها از منظر شناخت اوضاع اقتصادی، مباحث هنری و پوشش و آرایش شاهان و... نیز حایز اهمیت است. منابع یونانی و رومی از دیگر منابع مهم مطالعه در حوزۀ اشکانیان است. گر‌چه این منابع با دیدگاهی بدبینانه و گاه مغرضانه نگاشته شده‌اند، با این حال بدون آنها نمی‌توانیم خطوط اساسی تاریخ این دوران را ترسیم کنیم. «ژوستین»، «پلوتارک»، «آریان»، «ایزیدورخاراکسی»، «پولیبیوس» و «تاسیتوس» از شاخص‌ترین این نویسندگان به شمار می‌روند.

   همچنین باید به منابع چینی و ارمنی نیز اشاره کرد. کتیبه‌های اشکانی از دیگر منابع مهم این دوران به شمار می‌روند. این کتیبه‌ها به زبان‌های یونانی و پهلوی اشکانی نگاشته شده‌اند.

   برخی از مهم‌ترین این کتیبه‌ها در خوزستان و ماد واقع شده و به مهرداد یکم، مهرداد دوم، گودرز و اردوان چهارم تعلق دارند. در سال‌های اخیر منابع باستان‌شناختی هم از نظر کمّی و کیفی در حال افزایش است.

  * فکر می‌کنم اهمیت کتیبه ها بیشتر از این نظر است که منابع بومی و یا به تعبیری ایرانی محسوب می‌شوند...

  - درست است. و به همین دلیل از گرایش‌های فکری حاکم بر منابع یونانی و رومی به دور هستند.

   *سایت های اصلی کاوش در باره اشکانیان کدام ها هستند؟

   -عمدتا در نسا، تیسفون، ماد، خوزستان، بین‌النهرین و سوریه واقع شده‌اند.

   *درباره تبار اشکانیان و نیز جایگاه آنان در دوره هخامنشی و استیلای پارس‌ها، ارزیابی‌ها چگونه است؟

   -مشخصا پرثوه/پارتیا از ساتراپ‌های شرقی شاهنشاهی هخامنشی بود و نام آن در کتیبه‌های هخامنشی ذکر شده است.

   اشکانیان که از تیرۀ «پَرنی» یا «اَپَرنی» وابسته به اتحادیۀ اقوام «داهه» و در اصل از طوایف ایرانی سکایی هستند، زمان سلطنت هخامنشیان هنوز به ایالت پارت نیامده بودند. البته در این رابطه نظریات متعدد و متناقضی وجود دارد.

   با وجود این، پذیرفته شده اشکانیان در دوران پادشاهی نخستین شاهان سلوکی تهاجم خود را از استپ‌های جنوب دریاچۀ آرال به سرزمین‌های جنوبی تر و نهایتا پارت شروع کرده‌اند.

  * جایگاه زبان پارتی رایج در دوره اشکانی در میان زبان‌های دوره باستان چگونه بوده‌؟ گویا تا اوایل دورۀ ساسانی نیز به این زبان آثاری تالیف می‌شده است.

-زبان های ایرانی دورۀ میانه که از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی تا چند سده پس از سقوط ساسانیان رایج بوده‌اند به دو گروه غربی و شرقی تقسیم می‌شوند: زبان پهلوی اشکانی (شاخۀ شمال غربی) در کنار زبان فارسی میانه (شاخۀ جنوب غربی) به گروه غربی تعلق دارند و زبان‌های سغدی، خوارزمی، سکایی و بلخی به گروه شرقی.

اشکانیان

     با این حال نباید فراموش کرد که اشکانیان مهاجم احتمالا به یکی از زبان های شرقی (نزدیک به سکایی) سخن می‌گفتند و پس از تصرف پارت، زبان پهلوی یا پارتی (پَهله، پَهلَو، پَرثَوَه) را به زبان رسمی شاهنشاهی نوبنیاد خویش بدل کردند. این زبان با یکی از خطوط منشعب از خط آرامی نگاشته می‌شد.

*از این زبان چه آثاری به جا مانده؟

   - اگر بخواهم به مهم‌ترین‌ها اشاره کنم باید عرض کنم آثاری چون: سفال‌نبشته‌های نسا، بنچاق اورامان (سند معاملۀ یک تاکستان)، سکه‌های اشکانی، آثار دوراُروپوس (ساحل فرات در سوریه)، مُهرها، کتیبه‌های اشکانی و تحریر پهلوی کتیبه‌های شاهان نخستین ساسانی قابل ذکر است.

   *بد نیست بحث را به ادبیات دوره اشکانی ببریم . دیاکونوف اعتقاد داشت داوری در باب ادبیات پارتی از حدس و گمان فراتر نمی‌رود. اما از سویی پژوهش‌گران متأخر، داستان‌هایی چون "بیژن و منیژه" یا "ویس و رامین" را داستان‌هایی با ریشه پارتی و اشکانی می‌دانند . نظر شما در این باره چیست‌؟

  -از دوران اشکانیان به شکل مستقل و بی‌واسطه آثاری به دست ما نرسیده است. با وجود این، محققان، ادبیات پارتی یا اشکانی را پرمایه و تاثیرگذار ارزیابی کرده‌اند.

  محققان، دو اثر «درخت آسوریک» و «یادگار زریران» را به دلیل ویژگی‌ها و ساختارهای زبانی، مضامین داستانی و واژه‌های پارتی، آشکارا پارتی دانسته‌اند.کشف بازماندۀ شهر تاریخی ناتونیا؛ چرا دربارۀ اشکانیان چندان نمی‌دانیم؟

   درخت آسوریک یا مناظره نخل و بز به نوع ادبی مفاخره شبیه است. یادگار زریران از نوع ادبی حماسی است و با روحیات حماسی و سلحشوری دوران اشکانی قرابت دارد.

  همان‌طور که خود شما هم گفتید منظومۀ عاشقانۀ «ویس و رامین» دارای ریشه‌های اشکانی است. اینها همه نشان‌دهندۀ جریان کلی ادبیات در روزگار اشکانی است. اما به دلایل متعدد نه تنها از روزگار اشکانی بلکه به طور کلی از ایران باستان آثار ادبی چندانی به دست ما نرسیده است.

   همچنین برخی داستان‌های شاهنامه ریشه های اشکانی دارند که در مآخذ دیگر دیده نمی‌شوند. این خود به معنای غنای ادبیات دوره اشکانی است.

  *چرا سهم اشکانیان به عنوان طولانی‌ترین حکومت تاریخ باستان و البته تمام تاریخ ایران ، در شاهنامه فردوسی اندک است‌؟

   -در ارایه این دیدگاه باید اندکی احتیاط کرد. من به بخش «پهلوانی» شاهنامه اشاره می‌کنم. داستان هایی نظیر «بیژن و منیژه» و داستان‌های مرتبط با خاندان گودرز و رستم تداعی‌گر تاریخ و فرهنگ ایران اشکانی است.

   به عنوان نمونه بسیاری از محققان، داستان‌های مرتبط با رستم را با داستان‌های خاندان «سورن» یکی دانسته‌اند. این جابجایی‌ها در تاریخ ملی ایران بی‌سابقه نبوده است.

   بسیاری از روایات مرتبط با دولت ماد و هخامنشی در قالب داستان‌های پادشاهان کیانی بازتعریف شده‌اند. بنابراین بخش پهلوانی شاهنامه در اصل بازتاب تاریخ و فرهنگ ایران اشکانی است.

*جایگاه "گوسان"‌ها، به عنوان حافظان داستان‌های ملی ایران در دوره پارت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ داستان هایی که آنها حفظ می کردند بعدها چگونه در دورۀ اسلامی بازنمایی می‌شود؟

   -از نظر سیر تاریخی ،«گوسان»‌ها در اصل گونه‌ای از راویان و نقالان امروزی به شمار می‌روند. این واژه در ادبیات مانوی- به زبان پهلوی اشکانی- و همچنین در داستان "ویس و رامین "به کار رفته است.

   آنان شاعران و نوازندگان برجسته‌ای بودند که داستان‌ها و حماسه‌های کهن ایرانی را برای دربار شاهان و مردم عادی نقل می‌کردند. این طبقه در اصل حافظان سنت‌های ادبی و حماسی و تاریخ ملی و داستانی ایران بوده‌اند. تازه در دورۀ ساسانی، بخشی از این تاریخ ملی در قالب «خدای‌نامه» یا «نامۀ شاهان/شاهنامه» از سنت شفاهی به کتابت درآمد. امروزه نقش اشکانیان در گردآوری و تدوین حماسۀ ملی ایرانیان و انتقال آن به دورۀ ساسانی و سپس اسلامی به یک عقیدۀ عمومی پذیرفته شده بدل شده است. این فرایند هم عمدتا در صفحات شرقی ایران روی داده است.

    *دوره پارت و اشکانی به لحاظ تاریخ سیاسی و طول مدت حکومت، بلندترین دوران فرمان‌روایی یک حکومت در تاریخ ایران است. علت آن‌که چندان آثار معماری و بناهای تاریخی از روزگار اشکانی بر جای نمانده چیست؟ زدودن این آثار به دست ساسانیان و یا اینکه اصولا اشکانیان در معماری در مراتبی فروتر از دیگر سلسله‌های تاریخ باستان ایران قرار می‌گیرند...

   -بحث مهمی است. مورخان و متخصصان عصر باستان در این باره نظریات زیادی طرح کرده‌اند. دقت کنید که با وجود سابقۀ دشمنی، دربارۀ تخریب وجهه و آثار اشکانیان توسط ساسانیان نباید دچار زیاده‌روی شویم. این بسیار مهم است و برخی دیدگاه های پذیرفته شده را به چالش می‌کشد.

   تعداد اندک آثار معماری اشکانی می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. از جمله اینکه بخشی از آثار دوران ساسانی، دارای یک سابقه و لایۀ اشکانی نیز هستند. یعنی ساخت ابنیه در همان مکانی که پیش‌تر بنای اشکانی بوده است. از طرفی بخش عمده‌ای از آثار اشکانی در خارج از مرزهای کنونی ایران قرار دارد. این هم خود نشانه و نکته بسیار قابل توجهی در این بحث است.

   *مانند آثار نسا در ترکمنستان‌؟

   - بله و هم آثار هاترا (الحضر) در عراق و یا آثار پالمیرا و دورااُوروپوس در سوریه. با این حال، آثار متعددی نیز از اشکانیان در ماد، خوزستان (الیمایی) و دیگر نقاط ایران نیز بر جای مانده است. امروزه ما از این آثار و جایگاه آنها به خوبی آگاهیم.

     در مورد بخش دوم پرسش شما ، باید بگویم برخی ویژگی‌های هنری و معماری ساسانی، دارای ریشه و منشأ اشکانی است. مانند توجه به گچ‌بری در تزئینات، ایوان، طاق و گنبد. بی گمان معماری اشکانی با هنر آمیخته بوده و اتفاقا نقش مهمی در شکل‌گیری و تاثیر گذاری بر معماری ساسانی دارد.

       * ما متوجه پیوند های جهان پارتی و یونانی هستیم‌. چرا بر سکه های شاهان اشکانی نام شاهان به یونانی نوشته می‌شده است‌؟

    -اشکانیان زمانی به عنوان یک خاندان نوبنیاد شاهی به عرصۀ قدرت راه یافتند که مدت‌ها بود دولت هخامنشی به دست اسکندر مقدونی نابود شده بود و جانشینان وی یعنی سلوکیان بر ایران سلطنت می‌کردند.

    طی این مدت گسترش زبان یونانی به عنوان زبان دیوانی و زبان سکه‌ها ، به یک سنت معمول بدل شده بود. گذشته از این، اشکانیان به عنوان تازه‌واردانی که تجربۀ چندانی در زمام‌داری نداشتند ناچار بودند با دیوانیان و کاربه‌دستان یونانی مدارا کنند. شما این موضوع را در سراسر تاریخ ایران پس از اسلام هم می‌بینید.

  *البته از " ایران گرایی" اشکانیان که حامل معانی متعدد است در ادامه حکومت آنها نباید گذشت.

     - قطعا. اقدامات ایران‌گرایانۀ اشکانیانِ نخستین را هم البته نباید فراموش کرد. (مانند زبان آرامی سکه‌های دو اشک اول که آشکارا با سنن هخامنشی در پیوند بود).

   ما تازه از نیمۀ دوم سلطنت اشکانیان شاهد روی‌گردانی آنان از سنن یونانی و توجه ویژه به سنن ایرانی و ظهور زبان پهلوی در سکه‌های اشکانی هستیم. محققان از این فرایند تحت عنوان «ایران‌گرایی» یاد می‌کنند و شما هم به درستی دست بر روی آن گذاشتید.

  *به بحث دین در روزگار اشکانی بپردازیم. برخی معتقدند نشانه‌هایی چون شیوۀ خاص تدفین در دورۀ اشکانی نشان نمی‌دهد کیش رایج دوره اشکانیان، زرتشتی بوده باشد و به نظر می‌رسد در  تمام دوره اشکانی مفهوم "دولت دینی" مشابه نیست با آنچه در عصر ساسانی می‌بینیم.

   -دربارۀ کیش رسمی دربار شاهان اشکانی مطلب چندانی نمی‌دانیم. با این حال، شواهد موجود، این موضوع را که دین زرتشتی در این دوران دچار ضعف، سستی، قهقرا و یا سیر نزولی شده باشد به هیچ عنوان نمی‌پذیرد. بلکه به عکس، شواهد متعددی در دست است که نشان می دهد کیش زرتشی و مِهرپرستی در دورۀ اشکانی از رونق خاصی برخوردار بوده است.

   اما در مورد شیوۀ تدفین که شما اشاره کردید باید گفت شیوۀ تدفین «گورخمره‌ای» که در دوران اشکانی رایج بوده با معتقدات زرتشی‌گری (عدم تماس جنازه با خاک) سازگاری دارد.

   ما می‌دانیم که نخستین شهریار اشکانی یعنی اَرشَک در مقابل آتش همیشه فروزانی در شهر «آساک» تاج بر سر نهاد.

   گذشته از این، نام برخی شاهان اشکانی با آموزه‌های کیش زرتشی همخوانی دارد. «اَرتَه‌بان» یا اردوان آشکارا یادآور مفهوم کهن زرتشتی «ارته» یا «اشه» است.

  «میتره‌‌داته» یا مهرداد نیز با ایزد مهر، پیوستگی زبانی و معنایی دارد. همچنین باید به تقویم زرتشی به کار رفته در سفال‌نبشته‌های نسا اشاره کرد. با تمام این تفاصیل، مقایسۀ دین رسمی زرتشتی دورۀ ساسانی با دورۀ اشکانی به دلایل متعدد روش مناسبی به نظر نمی‌رسد.

   *نوعی تساهل مذهبی در دوره اشکانی به چشم می‌خورد. این امر از کجا سرچشمه می‌گیرد‌؟

  -مدارای با پیروان دیگر ادیان در ایران، فقط ویژۀ شاهان اشکانی نبوده و این سنت در دورۀ هخامنشی و حتی ساسانی نیز با فراز و نشیب‌هایی سرلوحۀ کار شاهنشاهان ایرانی بوده است. ایران‌باستان در این زمینه درس‌های مهمی به تاریخ جهانی داده است.

* چرا بیشتر خاطرات پهلوانی و سلحشوری و حماسه‌های نظامی دوره باستان در پیوند با دوره پارتی قرار می‌گیرند؟ آیا به سبب نقش مهم آنها در پایداری از جهان شرق در برابر توسعه طلبی روم و جهان غرب است؟

  - اشکانیان که خود از طوایف ایرانی به شمار می‌رفتند به دلیل ماهیت زندگی خود که مدام در جنگ و گریز بودند دارای روحیات پهلوانی و سلحشوری بودند و عمدۀ اوقات خود را به سوارکاری، جنگ و شکار می‌گذراندند.

   توجه کنیم که «ونون»، پادشاه رومی‌مآب اشکانی، به دلیل گریزان بودنش از آداب و روحیات شرقی نظیر سوارکاری و شکار، توسط اشراف اشکانی از سریر سلطنت به زیر کشیده شد.

  اهل تاریخ می‌دانند که اشکانیان حافظان و نگه‌داران مرزهای ایران در برابر تهاجم‌های شرق و غرب بودند. درغرب، ابتدا سلوکیان را از ایران بیرون راندند و سپس به مدت سه سده در برابر توسعه‌طلبی و زیاده‌خواهی روم ایستادند. در شرق و شمال‌شرق نیز در برابر طوایف و اقوام نیرومند بیابان‌گرد مقاومت کردند. سکاها، آلان‌ها و کوشان‌ها از جملۀ این اقوام بودند. همین امر در درازمدت، موجبات ضعف و در نهایت سقوط دولت اشکانی را فراهم کرد.

   سرچشمۀ قدرت اشکانیان ارتش نیرومند آنان بود. اشکانیان به دلیل جبر تاریخی و جغرافیایی و شرایط جهان باستان در جهت دفاع از ایران یا همان "ایران‌بانی" ناگزیر بودند تا نیرومند باشند.

   ارتش اشکانی به اشراف وابسته بود که در مواقع اضطراری نیروهای خود را در اختیار شاهنشاه قرار می‌دادند.  

     سواره ‌نظام سبک اسلحه و سواره نظام سنگین اسلحه (کاتافراکت) که خود و اسبان شان زره‌پوش بودند هسته اصلی این ارتش بودند. همین روحیات سلحشوری اشکانیان در قالب بخش پهلوانی شاهنامه به یادگار مانده است.

 *جایگاه اشکانیان در تاریخ ایران و جهان باستان چگونه داوری می‌شود؟

- اشکانیان توانستند گذشته از اخراج سلوکیان بیگانه از ایران و بنیاد نهادن یک دودمان نوین شاهی ایرانی، سنت‌های برجای مانده از گذشته به ویژه دورۀ هخامنشی را حفظ و به آیندگان انتقال دهند.

     آنان توانستند زیاده‌خواهی‌های رومیان را مهار کنند و مرزهای ایران را از نفوذ طوایف بیابان گرد شرقی ایمن نگه دارند.  به نظر می‌رسد رسالت فرهنگی اشکانیان از رسالت نظامی آنان مهم‌تر بوده است. حفظ و احیای سنن معطل ماندۀ ایرانی (در اثر حملۀ اسکندر و تسلط سلوکیان) مهم‌ترین خویش‌کاری آنان بود.

   زمان آن رسیده است که از اشکانیان و کردارهای سلحشورانۀ آنان در عرصه‌های نظامی و فرهنگی هم‌سنگ و هم‌تراز با دولت های بزرگ هخامنشی و ساسانی یاد شود.

رضا شاه‌ملکی