نشست خبری فیلم هفت و پنج دقیقه برگزار شد

او درباره مشکلات اکران داخل و خارج از کشور فیلم «هفت و پنج دقیقه» توضیح داد: «اختلافات ما یک سال بعد از برگشت گروه به ایران تقریبا حل شده بود و یکی از شرکا کنار رفت و بنیاد فارابی سهم او را خریداری کرد. پس از آن فیلم می‌توانست به سرعت به اکران در بیاید. قرار ما از روز اول این بود که اکران فیلم از فرانسه شروع شود و بعد هم در کل کشور. به همین دلیل است که فیلم بیشتر رنگ و بوی فرانسوی دارد تا ایرانی. علاوه بر این به نظر من انگیزه لازم برای اکران خارجی فیلم از سوی سرمایه‌گذاران وجود نداشت چون مشغله‌های دیگری داشتند که ریسک پایین‌تری داشت.»

کارگردان «قدمگاه» درباره مضمون امید در فیلم «هفت و پنج دقیقه» بیان کرد: ذهنیت من این طور نیست که یک فیلم را با فیلم‌های مشابه مقایسه کنم. شاید به این دلیل که در سینمای دنیا فیلم‌های امیدوارکننده زیادی دیده‌ام که در سینمای ایران نظیر آن وجود ندارد. در سینما Cinema امریکا فیلم‌های امیدبخش بسیاری وجود دارد. من هم به دنبال وجه تمایز این فیلم با مشابه فرانسوی آن نبودم. راستش را بخواهید با بالا رفتن سن و سالم برخی از عقاید جزم‌اندیشانه را درباره دیدگاه منحصر به فرد ما به جهان هستی کنار گذاشته‌ام. شاید نور رستگاری در بسیاری از این کشورها بیشتر از وضعیت فعلی ما تابیده باشد.

عسگرپور درباره تجربه ساخت فیلم در خارج از کشور عنوان کرد: قبل از فیلم «هفت و پنج دقیقه» به عنوان تهیه‌کننده سریال«خاطرات یک خبرنگار» را در فرانسه کار کرده بودم. در این فیلم فیلم‌سازی در خارج از کشور دغدغه اصلی‌ام نبود بلکه می‌خواستم نکته مهم فیلم‌نامه را طرح کنم. نکته این است که انسان در مواقعی مشکلات به طوری بر سرش هوار می‌شود که کار به مو می‌رسد اما آن بند ظریف پاره نمی‌شود. این که چگونه می‌توان امیدوار بود برای من اهمیت داشت. خوشبختانه جهان‌بینی ما و بازیگران فرانسوی خیلی سریع به هم نزدیک شد بدون اینکه ناخودآگاه راجع به برخی از ممیزی‌ها اصرار عجیب و غریبی داشته باشم.

تحت تاثیر فیلم «ساعت‌ها» بودم

در ادامه این نشست نوبت به فرهاد توحیدی رسید. او درباره تجربه نوشتن فیلم‌نامه «هفت و پنج دقیقه» توضیح داد: « ۱۲ سال پیش فیلم‌نامه‌ای نوشتم و به کارگردانی ارائه کردم تا پروانه ساخت بگیرد. این فیلم‌نامه داستان زنانی بود که به دلایل معینی تصمیم به خودکشی گرفته بودند اما فیلم پروانه نگرفت، رد شد و معطل ماند. یکی از ایراداتی که می‌گرفتند این بود که تعداد خودکشی‌ها خیلی زیاد است و من در جواب می‌گفتم چندتا خودکشی باشد، قبول است؟»

او ادامه داد: «بعدا فیلم‌نامه را بدون قصد خاصی و به دلیل علاقه بازنویسی کردم. نسخه آخر ایرانی آن این طور بود که قهرمان این داستان زن نویسنده‌ای است که رمانش به دلیل سیاه‌نمایی از وزارت ارشاد اجازه چاپ نگرفته و از این قضیه ملول است. او نسبت به شوهرش سوظن دارد و با فرزندش رابطه گرمی ندارد. در ضمن او یک مادر بیمار دارد. در آن وقت پدر و مادرهای آلزایمری خیلی در سینمای ایران دیده نمی‌شدند و شاید این اولین نسخه از این نوع داستان‌ها بود. در خانه این زن گفت‌وگویی وجود ندارد و زن وشوهر در طلاق عاطفی به سرمی‌برند. آخرین ضربه‌ای که به خانم می‌خورد این است که بیماری موروثی متاستاز دارد. دو خانم دیگر داستان زنی است که شوهرش مفقود شده و دیگری مورد تجاوز Rape قرار گرفته است و این‌ها در همان ورژن ایرانی قرار داشتند.

این فیلم‌نامه‌نویس درباره اینکه چرا داستان فیلم به فرانسه منتقل شد،گفت: «یک دوست فرانسوی ما که به دنبال کار مشترکی با سینمای ایران بود قصد داشت داستانی ایرانی را پیدا کند که قابلیت آداپته شدن داشته باشد. این دوست از طریق ناشر به من وصل شد. ابتدا دو قصه از گلی ترقی به او پیشنهاد کردم. تهیه‌کننده هم این قصه‌ها را دوست داشت. در این فاصله فیلم‌نامه‌ای از نوشته‌های خودم را ارائه دادم تا نشان بدهم سبک نوشتن من چگونه است که آن‌ها همان فیلم‌نامه را پسندیدند. قرار شد من این داستان را آداپته کنم و به این منظور یک ماهی به فرانسه سفر کردم.

او با اشاره به فضای شرقی این داستان و موضوع مهاجران بیان کرد: «در آن وقت زمان زیادی از فروپاشی بلوک شرق نمی‌گذشت و آلبانی جزو آخرین کشورهایی بود که تحولاتی را تجربه می‌کرد و آزادی Freedom خروج از کشور برای شان فراهم شد. در فیلم‌نامه خانمی که در اصطبل کار می‌کرد و دوستش را آلبانیایی تبار گرفتم. جامعه عرب‌ها را به دلیل بحث مهاجرت و شرایط ازدواج انتخاب کردم. من گتوی عرب‌ها را در لیون و نیس از نزدیک دیدم. بعد از برگشت به ایران زمینه‌ای شد که با این فیلم عقد من و عسگرپور بسته شود.

فیلم‌نامه‌نویس «گاهی به آسمان نگاه کن» درباره موضوع امید در این فیلم عنوان کرد: «این فیلم‌نامه با یک جمله انیشتین آغاز شد. از او نقل شده که دو جور می‌شود زندگی کرد. یک نگاه این است که هیچ معجزه‌ای وجود ندارد و نگاه دوم این است که هرچیزی که می‌بینید معجزه است و بستگی به نگاه شما دارد. قهرمان فیلم به خاطر مصائبی که تجربه کرده بود خداناباور شده بود و دنبال نشانه می‌گشت. در سکانس آخر و هنگام سقوط Fall ماشین قرار بود تنها یک درخت ماشین را نگه دارد. پس از سقوط به آمبولانس و پلیس Police کات می‌خورد و خانم را با برانکارد از سراشیبی بالا می‌آورند. در حین بالاکشیدن برگه‌های سیاه این خانم از ماشین به پایین سرازیر می‌شود.

او در ادامه افزود: «قهرمان نویسنده در این داستان مرشدی دارد که برگرفته از شخصیت بانو سیمین دانشور است. من فیلم‌نامه را به خانم دانشور ارائه دادم. ایشان در اواخر عمرشان خیلی موعودگرا شده بودند. در نسخه فرانسوی نمی‌توانستیم خانم دانشور را داشته باشیم و رضا کیانیان را اضافه کردیم. نقش عطاران هم در حین اجرا اضافه شد و فکر کردیم که در جاهایی باید تماشاگر تنفس کند و از تلخی داستان فاصله بگیرد. البته با این انتخاب گوشه چشمی هم به گیشه داشتیم. ما سعی کردیم از محبویت کیانیان و عطاران در فروش فیلم بهره بگیریم.

توحیدی درباره علاقه‌اش به سینمای اقتباسی بیان کرد: من خیلی تحت تاثیر فیلم «ساعت‌ها» استیون دالدری هستم. اساسا ویرجینیا وولف را خیلی دوست دارم. وقتی ایده رمان‌نویس به ذهنم آمد همه نویسندگان زن جلو چشمم رژه رفتند. خیلی دوست داشتم در این فضا کار کنم. موقعی که قصه را پالایش کردم و قصه نویسنده برجسته شد من ناخودآگاه به یاد «ساعت‌ها» افتادم و این مساله را کتمان نمی‌کنم. البته خودم را از دیدن دوباره فیلم منع کردم و براساس رسوبات خواندن رمان وولف و تماشای قبلی فیلم، این فیلم‌نامه را نوشتم.

او اضافه کرد: من اقتباس‌های زیادی کرده‌ام و فیلم‌نامه‌های اقتباسی را هم بسیار دوست دارم. هرجا هم که اقتباس کرده‌ام کوشش کردم که آن را ذکر کنم. اما در این فیلم خودم را به لحاظ ساختاری وامدار ندانستم و طبیعتا از «ساعت‌ها» ذکری نکردم.

وسوسه همبازی شدن با بازیگران سایر کشورها

رضا کیانیان نیز در این نشست با اشاره به دلیل انتخاب نقش کوتاه مرشد در فیلم «هفت و پنج دقیقه» توضیح داد: برای بازیگر Actor هر کشوری این وسوسه وجود دارد که با بازیگران سایر کشورها همبازی شود. علاوه بر این در فیلم دیگری با عسگرپور کار کرده بودم و تجربه جالبی برایم بود. با فرهاد توحیدی هم از دوران دانشجویی دوست بودیم. واقعا در این نشست فهمیدم که نقش خانم دانشور را بازی می‌کنم و قبلا نمی‌دانستم. قرار بود این کارکتر نقطه امیدی باشد که زندگی را یک جور دیگری معنی می‌کند. این‌ها دلایلی بود که باعث شد در این فیلم بازی کنم.

او درباره تماشای فیلم «هفت و پنج دقیقه» پس از مدت زمانی طولانی توضیح داد: «امروز بعد از گذشت چندین سال است که دومرتبه فیلم را دیدم و می‌خواهم بگویم آقای عسگرپور از یک کارگردان فرانسوی هیچ چیزی کمتر ندارد، توحیدی هم از یک فیلم‌نامه‌نویس جهانی هیچ چیزی کمتر ندارد و با عرض معذرت خودم هم به عنوان بازیگر چیزی کمتر ندارم. مشکل این است که در کشور ما خودکم‌باوری وجود دارد و فکر می‌کنیم تمام چیزهای خوب آن طرف دنیا است. سینمای ما سینمایی است که توجه جهان را از جهاتی به خودش معطوف کرده و همه جا سینمای ایران را دوست دارند.»

او با اشاره به این‌که نتوانسته‌ایم فرهنگ ایران را به درستی نشان دهیم، عنوان کرد:«من چون عکاسی مبی‌کنم می‌بینم که در خانه‌های ما یک نور تخت وجود دارد که تصاویر ما را تخت می‌کند و سایه روشنی ندارد، برخلاف خانه‌های اروپایی که از نور موضعی بهره می‌گیرند یا مثلا غربی‌ها بلد هستند بوکس را به شکل خوبی نشان بدهند اما ما در مورد کشتی این کار را نکرده‌ایم. با این وجود ما وقتی به فرانسه می‌رویم یک کار خوب انجام می‌دهیم.»

این بازیگر درباره تفاوت بازیگران ایران و فرانسوی بیان کرد: «متاسفانه من جز «فرش باد» تجربه جهانی دیگری ندارم. بازیگر ژاپنی «فرش باد» هم بیشتر از ما ایرانی بود و وقتی داشت از ایران می‌رفت زار زار گریه می‌کرد و می‌گفت: مطمئن هستم پدر جد من ایرانی بوده‌است. در فیلم «هفت و پنج دقیقه» صحنه‌ای وجود دارد که همراه با این بازیگر فرانسوی در کافه نشسته‌ایم. او در ابتدا این صحنه احساسی را خیلی سرد اجرا کرد. عسگرپور با او صحبت کرد که این شخصیت مصبیت‌های زیادی کشیده و باید احساساتی‌تر باشد. او جواب داد که در سینمای ما نشان دادن عواطف‌مان زشت است. کمی بعد از آن با من صحبت کرد و یک‌دفعه دیدم زار زار به گریه افتاد و گفت چقدر راحت شدم. این هم یکی از چیزهایی بود که سینمای ایران با خودش برد فرانسه.»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

هنروتجربه- کامبیز حضرتی