زن 19 ساله با بیان این که می دانم برای دومین بار طلاق خواهم گرفت و این ازدواجم نیز فرجامی نخواهد داشت به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد توضیح داد: 6 سال قبل پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند.

آن زمان من 13 سال بیشتر نداشتم و در کنار مادرم ماندم چرا که پدرم مردی معتاد بود و به دنبال عیاشی و خوشگذرانی های خودش بود .

مادرم نیز به خاطر همین موضوع از او طلاق گرفت. او زنی زحمتکش بود اما خواسته های بلند پروازانه داشت و براساس احساساتش تصمیم می گرفت.

خلاصه در کنار مادرم روزگار می گذراندم تا این که پسر همسایه به خواستگاری ام آمد. "شهرام" خانواده خوبی داشت و دریکی از شرکت های فرش بافی کار می کرد اما مادرش به شدت بیمار بود و به همین خاطر مادر من نیز به خانه آن ها رفت و آمد داشت و آن ها را کاملا می شناخت .

17 سال بیشتر نداشتم که مراسم عقدکنان من و شهرام برگزار شد و دیگر هم به تحصیل ادامه ندادم . شهرام نیز بعد از مرگ پدرش به شدت وابسته مادرش بود و از کنار بستر او جدا نمی شد به محض آن که از سرکار به خانه می‌رسید همه امور روزمره مادر بیمارش را انجام می‌داد تا این که 6 ماه بعد از ازدواج ما او براثر بیماری از دنیا رفت و نامزدم نیز از نظر روحی به هم ریخت.

او برای برگزاری مراسم مادرش هزینه های زیادی کرد اما این رفتارها به مذاق مادر من خوش نمی‌آمد . او برای آغاز زندگی مشترک ما توقعاتی داشت که برآورده کردن آن در توان شهرام نبود.

گفت و گوی بین آن‌ها نیز بی نتیجه ماند چرا که مادرم ادعا داشت همه سرمایه اش را برای مادر مرحومش هزینه کرده است. بالاخره این اختلافات به جایی رسید که من در سن 19 سالگی و در حالی از شهرام طلاق گرفتم که هنوز زندگی مشترکمان آغاز نشده بود.

یک هفته بعد از طلاق تصمیم گرفتم به تحصیلاتم ادامه بدهم به همین دلیل در یک مدرسه شبانه ثبت نام کردم. اما روز اول که عازم کلاس درس بودم با پسر جوانی در خیابان آشنا شدم و در طول مسیر مدرسه، اوضاع زندگی و طلاقم را برایش بازگو کردم.

او هم آدرس و شماره تلفن مرا گرفت و روز بعد به خواستگاری‌ام آمد  . مادرم نیز که به شدت خوشحال شده بود بدون هیچ گونه تحقیق و پرس و جویی مراسم خواستگاری را برپا کرد و دست نوشته ای بین ما رد و بدل شد تا بعد از گذشت مدت شرعی از طلاقم به طور قانونی با هم ازدواج کنیم بعد از این مدت، صیغه محرمیت بین ما جاری شد تا در فرصتی مناسب برای ثبت محضری اقدام کنیم.

"احد" نیز مانند من در 17 سالگی ازدواج کرده بود اما 4سال بعد به این دلیل که همسرش باردار نمی شود از یکدیگر جدا شده بودند به جز این ماجرا من هیچ گونه اطلاعات دیگری درباره همسرم نداشتم.

او مدعی بود در صنایع چوب و نجاری فعالیت می کند اما همیشه تا ظهر می خوابید و شب ها نیز پیامک بازی می کرد. یک شب زمانی که همسرم به خواب عمیقی فرو رفته بود صدای پیامک کنجکاوی‌ام را برانگیخت.

ناخودآگاه گوشی همراهش را برداشتم و متوجه شدم که پیامک از سوی زنی غریبه ارسال شده است ، به جای همسرم پاسخ پیامک هایش را دادم و دریافتم که آن ها با یکدیگر ارتباط دارند . از شدت خشم فقط درون اتاق راه می رفتم و کاری از دستم ساخته نبود چراکه دیگر نمی توانستم تجربه تلخ یک طلاق دیگر را تکرار کنم و از سوی دیگر نیز نه تنها ازدواجم به صورت رسمی ثبت نشده بود بلکه از 2ماه قبل هم باردار بودم .

با آن که از سر ناچاری سکوت کردم و چیزی به همسرم نگفتم اما خوب می دانم که برای این ازدواج نیز فرجامی نخواهد بود و فرزند بی گناهم نیز سرنوشتی بهتر از من نخواهد داشت و...

 با صدور دستوری ویژه و راهنمایی های سرگرد علی عسکری (رئیس کلانتری احمدآباد) تلاش مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی برای بررسی های کارشناسی و روان شناختی در این پرونده آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی 

وبگردی