اعترافات جدید قاتل مدیر راه آهن و نامادری اش در دادسرا / او میهماندار قطار بود + عکس
حوادث رکنا : مرد جوان به تیراندازی مرگبار به مدیر راه آهن و نامادری خود اعتراف کرد و ادعا کرد قصد قتل نداشته است.
به گزارش خبرنگار جنایی رکنا،رسیدگی به قتل مدیر اعزام شرکت سیمرغ فلات راه آهن،که با ضرب گلوله از پا درآمده بود؛ ساعت ۳ ظهر ۵ دی در دستور کار ساسان غلامی، بازپرس کشیک قتل تهران قرار گرفت.
در حالی که هویت ضارب مشخص شده بود،ساعت ۶ عصر همان روز؛ متهم اقدام به قتل نامادری خود با شلیک گلوله کرد و فردای آن روز تسلیم ماموران پلیس شد.
متهم صبح امروز در جلسه بازجویی در شعبه 3 بازپرسی دادسرای جنایی تهران، به تیراندازی مرگبار اعتراف کرد و جزئیات ماجرا را شرح داد.
قصد کشتن مدیر راه آهن و نامادری ام را نداشتم
چند سال داری؟
متولد سال ۶۰ هستم.
چرا نقشه قتل مدیر راه آهن را کشیدی؟
تو رو خدا این حرف را نزنید.من هیچ نقشه ای نکشیده بودم.راضی به مرگ کسی نبودم.
پس چرا روز حادثه اسلحه کشیدی؟
اسلحه برای ترساندن آقای احمدی برده بودم.از وقتی که از راه آهن بیرون آمدم،بارها به او مراجعه کرده بودم که طلب ۱۲ میلیونی ام را بگیرم.اما او امروز و فردا می کرد.
خسته شده بودم و می گفتم من را بازی نده.روز حادثه باز سراغش رفتم و 10دقیقه در کانکس محل کارش حرف زدیم.باز همان وعده ها را داد.بعد به پارکینگ رفتم و منتظرش ایستادم تا باز با او حرف بزنم.یکدفعه نمی دانم چه شد که خشم جلوی چشمم را گرفت.
از راه آهن تعدیل شده بودی؟
نه خودم بیرون آمدم.اول مهماندار قطار بودم و بعد مدتی بود کار دفتری می کردم.می خواستند باز من را روی قطار بفرستند و من چون دلم نمی خواست که به قطار بروم،بیرون آمدم.قرار بود حق و حقوقم را بدهند.بیمه فروردین را هم برایم رد نکرده بودند.
چه شد که به نامادری ات تیراندازی کردی؟
قصد این کار را نداشتم.من و نامادری ام همیشه با هم اختلاف داشتیم.
از اختلاف مالی گرفته تا مسائل دیگر.خواهر و برادرهایم به خاطر بعضی مسائل خانه ما نمی آمدند و من از این موضوع ناراحت بودم.
آن روز بعد از حادثه وقتی به خانه برگشتم،باز جر و بحث پیش آمد.اصلا نفهمیدم چه شد که تیراندازی کردم.
به خاطر سرمایه گذاری در بورس از پدرت تقاضای پول کرده بودی؟
نه هرگز.در بورس سهام داشتم اما هیچ وقت یک ریال هم از پدرم درخواست نکرده بودم.
نامادری ات فرزند دارد؟
بله یک پسر بزرگ از ازدواج اولش و 2 نوه دارد.اما در ۱۸ سالی که با پدرم زندگی می کرد خیلی کم پیش می آمد که آنها را ببینیم.
ارسال نظر