افسانه 16 ساله را به خانه باغ بردیم ولی ... / اعتراف عجیب یک پسر
حوادث رکنا: آشنایی من و افسانه خیلی اتفاقی بود. او که خانواده ای مستضعف و محروم دارد صادقانه دلبسته حرف های احساسی ام شد و ما با قول و قرار ازدواج ۳ ماه رابطه تلفنی داشتیم. در این مدت دوستم وسوسه ام می کرد که این دختر بیچاره را به محلی خلوت بکشانم و سرش کلاه بگذارم.

به گزارش رکنا، با این که نمی خواستم در این حد مرتکب گناه بشوم اما تحت تاثیر حرف های تحریک آمیز دوستم نقشه ای کشیدیم و دختر بیچاره را به بهانه گفت وگو و تصمیم گیری برای ازدواج به خانه باغ کشاندم.
دختر نوجوان در چنگ ما گرفتار شده بود و راه گریزی نداشت. او اشک می ریخت و التماس می کرد رهایش کنیم. اما من و دوستم برای رسیدن به نیت های پلید خود به مرحله ای از پستی و رذالت رسیده بودیم که از انجام گناه و معصیت ابایی نداشتیم.
جوان ۲۲ ساله در مرکز مشاوره پلیس گفت: دختر ۱۶ ساله مثل ابر بهاری اشک می ریخت و درست در آخرین لحظه، یعنی زمانی که دوستم به سراغش رفت و با تهدید و توسل به زور قصد داشت کشان کشان او را به داخل اتاق انتقال دهد ناگهان یک قطعه عکس از داخل کیف دستی اش روی زمین افتاد و من آن را برداشتم. وقتی به عکس نگاه کردم دیدم این دختر و همکلاسی هایش در کلاس مدرسه عکس یادگاری گرفته اند و مسئله ای که وجدانم را از خواب معصیت بیدار کرد این بود که خواهر کوچکم نیز در این عکس و در بین دانش آموزان دیده می شد.
چند ثانیه ای به چشمان خواهرم که از روی عکس به من خیره شده بود نگاه کردم و باور کنید صدایش را شنیدم که می گفت خاک بر سرت کنند، تو داداش من نیستی و ناموس نمی شناسی چون افسانه بهترین دوستم است و باید مثل ناموس خودت از او دفاع کنی.
نگاهم را که از عکس برداشتم دختر نوجوان را در حال گریه دیدم و تصورم این بود که خواهرم اسیر هوس های شیطانی دوستم شده است. با دیدن این صحنه خون در رگ غیرتم به جوش آمد و با عصبانیت به سوی دوستم حمله ور شدم. من افسانه را از چنگ او نجات دادم و همراه این دختر از خانه باغ فرار کردیم. اما دوستم همچنان در تعقیب ما بود و با تهدید چاقو برایم خط و نشان می کشید.
چون راه گریزی به نظرم نمی رسید و از طرفی نمی خواستم مشکلی برای دوست خواهرم به وجود بیاید با دیدن خودروی گشتی پلیس کمک خواستم و ماموران انتظامی دوستم را دستگیر کردند. الان وجدانم راحت است و فقط طلب استغفار می کنم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
-
آواز اصیل؛ جوون سیرجانی کنسرت ماکان بند صداشو انداخت پس کلش تحریر زد برگ نموند واسشون
معجزه، دخترک ساده دل رااز چنگال جوان بوالهوس نجات داد. الحمدلله
صدآفرین به شما
اینم نتیجه دوستیابی و کثافت کاری. حالا هی برید سراغ روابط حرام. بعد هزارتا منطق میتراشن رابطه پسر و دختر حرامه؟؟ نه فقط آخرش باعث قتل ، زنا، عذاب وجدان و....
خاک بر سر اون دختری که انقدر خره با دوتا پسر به جای خلوت و خونه خالی میره. فکر نمیکنه ممکنه بعدش چه اتفاقی بیافته.
عمل آدم بابیچ خودش می شود بنابراين اعمال جامعه باید منطقی باشد تا آسیب نبیند.
کرم از خود درخته