دردسر هوس آلود برای مرد متاهل ! / افسانه دختر 20 ساله به خاطر من خودکشی کرد !
حوادث رکنا: دختر غریبه به چشمانم خیره شده بود و لبخند می زد. او لحظه خروج از مغازه، کارت تبلیغاتی فروشگاه را از روی میز کارم برداشت و پس از چند ساعت در تماسی تلفنی وسوسه ام کرد تا باهم صحبت کنیم. من با او حرف زدم تا ببینم حرف حسابش چیست؟
به گزارش رکنا، دختر ۲۰ ساله در این گفت وگوی تلفنی با جملاتی احساسی دلم را لرزاند و ارتباط ما از همان روز آغاز شد. او یک بار هم از شهر خودشان برایم هدیه ای فرستاد و من که نمی دانستم با این کار چه دردسری درست خواهد شد به رابطه تلفنی و شبکه مجازی با او ادامه دادم. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید
مرد ۳۲ ساله که مدیر فروشگاهی در یکی از مراکز تجاری است در دایره اجتماعی کلانتری افزود: افسانه در تماس های تلفنی که داشتیم می گفت پدر و مادرش از هم جدا شده اند و من از نوع حرف زدنش فهمیدم احساس تنهایی و غربت عجیبی دارد.
مرد جوان گفت: ارتباط ما همچنان ادامه داشت تا این که ۳روز قبل در محل کارم ناگهان با افسانه روبه رو شدم. با دیدن او تعجب کردم و گفتم: تو ۲ماه قبل همراه خانواده ات به اینجا آمده بودی الان اینجا چه کار می کنی؟ حدسم درست بود افسانه با چشمانی گریان جواب داد، چون دیگر تحمل سخت گیری های ناپدری و سرکوفت های مادرش را نداشته از خانه فرار کرده است.
صادق افزود: این دختر جوان که دچار توهم شده می گوید تو باید هرچه سریع تر مرا به عقد خودت دربیاوری و به قول خودش می خواهد سروسامان بگیرد. او یک روز از صبح تا شب جلوی مغازه ام نشست و با گریه و ناله آبرویم را جلوی همسایه ها به باد داد. من هرچه خواهش و تمنا کردم به شهر خودشان برگردد فایده ای نداشت و مجبور شدم ۲روز در یک مهمانپذیر اتاقی برایش بگیرم تا شاید به سر عقل بیاید اما فایده ای نداشت و او همچنان برایم ایجاد مزاحمت می کرد.
مرد جوان گفت: به افسانه گفتم زن و بچه دارم و از زندگی ام راضی هستم. به هیچ قیمتی هم حاضر نخواهم شد با تو ازدواج کنم. او که با شنیدن این حرف ها احساس سرخوردگی می کرد در اقدامی ناباورانه دست به خودکشی زد و تا یک قدمی مرگ پیش رفت. اگرچه دختر جوان از مرگ حتمی نجات یافت اما من نمی دانم با این آبروریزی چه پاسخی به خانواده ام بدهم و از طرفی با اعلام شکایت خانواده او مبنی بر این که دخترشان را اغفال کرده ام مانده ام چه خاکی بر سرم بریزم. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید
میخواستی قبل از اقدام به ارتباط تلفنی و... فکر اینجا را میکردی حالا اگه خانمت این کار را میکرد باید سنگسار میشد یا کشته میشد ولی چون مردی آزادی هر کاری بکنه نه از خدا غافل مباش حقت است باید مکافات بدی دیگه از این گه ها نخوری
خیلی بدم میاد از این جور آدمها وقتی دستشون رو میشه اونوقت میگن پشیمونیم