هفته ای یک روز به خاطر دیدن نسرین مدرسه نمی رفتم / او دختر دایی همسایه مان بود!

به گزارش رکنا، او در کمتر از چند ماه با زن دیگری ازدواج کرد. مادرم نیز دنبال سرنوشت خودش رفت و مرا که آن موقع کودکی ۹ ساله بودم به مادربزرگم سپرد.

پسر جوان افزود: دوران کودکی بسیار تلخی را پشت سر گذاشتم و با عقده های روانی زیادی بزرگ شدم. مادربزرگم اصلا حال و حوصله حرف زدن و حتی رفتن به یک میهمانی ساده را نداشت و هر روز که می گذشت احساس افسردگی و تنهایی بیشتری پیدا می کردم.

چند سال گذشت و یک روز تصمیم گرفتم به خانه مادرم بروم و مدتی با او زندگی کنم. اما ناپدری ام که چشم دیدنم را نداشت بعد از ۲۴ ساعت، دعوا و مرافعه ای راه انداخت و از خانه اش بیرونم کرد. با چشمانی گریان به تهران رفتم تا با پدرم درددل کنم و کمی آرام بگیرم. ولی او هم از ترس این که مبادا وبال گردنش بشوم با این بهانه که چرا درس و مدرسه ات را رها کرده ای کتکم زد و با این برخورد فهمیدم تکلیفم چیست.

من دست از پا درازتر به شهرمان برگشتم و به زندگی سرد و بی روح با مادربزرگ ۷۰ ساله ام ادامه دادم. پسر ۱۸ ساله در دایره اجتماعی کلانتری افزود: حدود دو سال قبل از طریق پسر همسایه مان با دختر دایی اش آشنا شدم. رابطه من و نسرین اوایل تلفنی بود و در مدت کوتاهی آن قدر عاشق و دلباخته اش شده بودم که برای دیدن او لحظه شماری می کردم. دوستی با این دختر خانم باعث شد تا من هفته ای یک روز مدرسه را رها کنم و به طور پنهانی به دیدنش بروم. حدود یک سال به همین شکل گذشت و از مادربزرگم خواستم به خواستگاری دختر مورد علاقه ام برود. او موضوع را به پدر و مادرم اطلاع داد و آن ها باز هم خودشان را عقب کشیدند و گفتند این بچه هنوز دهانش بوی شیر می دهد و... .

در آن شرایط تصور می کردم هیچ کس مرا درک نمی کند و به خاطر این که مادربزرگم را تحت فشار قرار دهم از خانه فرار کردم. ولی هیچ کس دنبالم نیامد و در واقع برای خانواده از هم پاشیده ام اصلا مهم نبود چکار می کنم و کجا هستم. من به تنهایی برای خواستگاری از نسرین اقدام کردم و پدر او که به مواد مخدر اعتیاد دارد برای موافقت با ازدواجمان مبلغ ۲ میلیون تومان پول خواست.

من برای جور کردن این مبلغ از خانه همسایه مان سرقت کردم و چند ماه دیگر هم گذشت. متأسفانه در رفت و آمدی که با خانواده نسرین داشتم در این مدت توسط پدر او به دام مواد مخدر افتادم و خودم را بدبخت و بیچاره کردم. حالا هم پدر نسرین می گوید برای دخترم خواستگار بهتری آمده است و شما به درد هم نمی خورید. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.