عشق یا سادیسم؟ / عشق ممنوعه و نامتعارف چه بلایی سرتان می آورد
حوادث رکنا: اکثر ما از اسیدپاشی وحشت داریم اما بههرحال این موضوعی است که در جامعه وجود دارد و متاسفانه نمونههایی از آن را دیدهایم. پرونده هایی که به تلخی رسیدگی می شوند، روایتگر داستان عشقی یکطرفه و نافرجام است که سرانجام به پاشیدن اسید روی معشوق میانجامد.
به گزارش گروه حوادث رکنا، خواندن این خبرها و گزارش ها با اینکه دلخراش است اما شما را به فکر فرو میبرد. حتما برایتان تعجبآور است که چه چیزی باعث میشود کسی، معشوق خود را اینچنین آزار بدهد؟ سرنوشت قربانی این حوادث چیست و بعد از این اتفاق چه آزردگیهای روانی برای او به وجود میآید؟ نقش خانوادهها در این میان چیست ؟ و... همه این مسائل را با متخصصان در میان گذاشتیم. دکتر خدابخش احمدی، عضو مرکز تحقیقات علوم رفتاری و دکتر محسن ایمانی، روانشناس و استاد دانشگاه برایتان راجع به پدیده شوم اسیدپاشی میگویند. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید
اوج ضلالت با جواب «نه»
دکتر خدابخش احمدی، مشاور خانواده درباره عوامل سببساز اسیدپاشی میگوید: «کسانی که اقدام به اسیدپاشی میکنند معمولا مشکلات متعددی ازجمله مشکلات جسمی، روانی، خانوادگی و... دارند که باعث میشود نتوانند خشم خود را کنترل کنند. یکی از این مشکلات و عوامل سببساز اقدامات خشن، نداشتن موفقیت است. کسی که موفقیتهای متعددی در زندگی دارد، یک مورد ناکامی نمیتواند تا این حد او را خشمگین کند. اما در مقابل کسی که خود را شکست خورده و بیهدف و بدون داشتن موفقیت میبیند حتی با یک مورد هم از کوره در میرود و بدترین اقدام ممکن از او سر میزند. در حقیقت حوزههای رشد این افراد بسیار محدود بوده و در عوض شکستها و ناکامیهای زیادی دارند.
به لحاظ حوزههای مختلف روانی، معنوی، اجتماعی، خانوادگی، شغلی و... هم میبینیم که این افراد ایمن نیستند و رشدشان شکل نگرفته و موفقیتهای خاصی ندارند؛ لذا چشم امیدشان فقط به یک موضوع (جلب عشق) است که اگر آن هم اتفاق نیفتد به یکباره با نوعی ناکامی غیرمنتظره و غیرقابل هضم روبهرو میشوند. این افراد با شنیدن پاسخ «نه» از کسی که در ظاهر عاشق او شدهاند، اوج ضلالت را تجربه میکنند و بهدنبال تلافی ضلالت خود هستند. اگر فرد مقابل با تحقیر یا تکبر این پاسخ «نه» را بدهد که اوضاع خرابتر میشود و اقدامات تلافیجویانه او شدیدتر خواهد بود. این افراد ممکن است خودآزاری یا دیگرآزاری کنند که شکل دیگرآزاری و تلافی این ناکامی همان اسیدپاشی و اقدامات اینچنینی میشود.
خشم و نفرت پس از عشق
دکتر احمدی معتقد است: « معمولا افرادی که در کنترل هیجانات و خشم خود ناتوان هستند، ممکن است به چنین اقداماتی دست بزنند. این افراد یاد نگرفتهاند که در زندگی هرکسی ناکامیهایی پیش میآید و باید بتوانند با ناکامیهای خود درست برخورد کرده و آن را مدیریت کنند. این افراد در درون خانواده آموزشهای درست نداشته و تمرین نکردهاند و با کوچکترین ناکامی احساس شکست عمیق میکنند. ناکامی در این افراد آسیب زیادی برایشان دارد و بهدنبال آن خشم و نفرت زیادی را تجربه میکنند، در نتیجه خشم و نفرت را به شکل بسیار اغراق شده برونریزی کرده و به اقداماتی اینچنینی دست میزنند.»
نقش خانوادههای ناهنجار چیست؟
دکتر خدابخش احمدی در ادامه از خانواده بهعنوان عامل مهمی در رشد سالم افراد نام میبرد و به «سیبسبز» میگوید: «در این میان خانواده نیز نقش بسیار مهمی دارد، فرد باید بتواند در درون خانواده نظام مدیریت سالم هیجانات را از پدر و مادر خود الگوبرداری کند. در حقیقت خانواده امکان آموزش در این زمینه را برای فرزندان خود فراهم میکند اما کسانی که این اقدامات را انجام میدهند، معمولا مکان امن و مناسبی برای تمرین مدیریت و کنترل هیجانات ندارند و خانواده بستر مناسبی را فراهم نکرده است. اگر خانوادههای این افراد را بررسی کنید میبینید که خانواده این افراد یا بستر مناسبی برای بروز سالم هیجانات را فراهم نمیکند یا برعکس هیجانات افراد در خانواده بسیار شدید برونسازی شده است. به این معنا که یا این افراد اجازه نداشتهاند در خانواده از خشم خود صحبت کرده و آن را مدیریت کنند یا در آن خانواده هرجومرج هیجانی وجود دارد و هرکس هرطور که دوست دارد خشم خود را بروز میدهد، مشاجرات و زد و خورد زیادی وجود دارد و حرمتها شکسته شده است.
این خانوادهها فضا را برای عکسالعملهای ناگهانی و غیرمناسب مهیا میکنند. گاهی اوقات هم مشاهده میشود که خانوادهای وجود ندارد، پدر و مادر سرپرستی فرزندان خود را برعهده نداشته و اگر هم حضور فیزیکی داشته باشند هر کدام زندگی شخصی خود را دنبال میکند و پیوند عاطفی وجود ندارد. اگرچه کسانی هستند که خانواده مناسبی نداشته یا اصلا پدر و مادر ندارند اما افراد موفقی شدهاند؛ اما عدم وجود خانواده یا خانواده نامنسجم میتواند یکی از علل بروز رفتارهای ضداجتماع باشد.»
یا من یا هیچکس دیگه
دکتر محسن ایمانی هم در این باره نظرات قابلتوجهی دارد. او میگوید: «بحثی در روانشناسی بهنام «پرخاشگری» مطرح است که قصد آسیب رساندن به دیگران در آن ارائه میشود. این پرخاشگری ممکن است جلوههای کلامی یا عاطفی یا فیزیکی به خود بگیرد. ناکامی منجر به پرخاشگری میشود ولی برخی افراد هم هستند که وقتی ناکام میشوند تلاش خود را بیشتر میکنند. مثلا افراد باهوش وقتی به هدف خود نمیرسند سعی میکنند با استفاده از روشهای هوشمندانه به هدفی شبیه همان قبلی دست پیدا کنند، بنابراین کسانی که در برابر ناکامی به این شیوه مقابله میکنند، افراد با هوشی محسوب نمیشوند. اگر یک فرد باهوش به کسی علاقهمند باشد و به او نرسد، احتمالا از عشق یکطرفه دست برداشته و بهدنبال عشق دیگری میگردد. اما یک فرد، با هوش پایین (خصوصا هوش اجتماعی)، تصور میکند که فقط با همان یک نفر خوشبخت میشود یا او یا هیچکس. این است که وقتی به معشوق خود نمیرسد سعی میکند او را از دیگران هم دریغ کند؛ یعنی میگوید یا باید مال من باشی یا مال هیچکسی نباشی. این افکار مخرب است و بعید است که از یک فرد باهوش سر بزند.»
خودخواه نباشید لطفا!
دکتر ایمانی درباره خودخواهی افراد ضداجتماع هم میگوید: «چیزی که به نظر من در این میان اهمیت دارد این است که افرادی که به یکباره اقدامات بسیار خشن نشان میدهند، نوعی خودخواهی دارند که توقع دارند همه چیز بر وفق مرادشان باشد. این افراد نمیپذیرند که در دنیا اتفاقات زیادی برخلاف میل ما رخ میدهد و ما باید بتوانیم این اتفاقات را بپذیریم. این افراد همانهایی هستند که اصطلاحا طاقت شنیدن «نه» را ندارند ولی در عین حال تلاش منطقی و درستی برای پیشرفت کارهایشان نمیکنند. بهعلاوه امروزه هنجارهای اجتماعی شکسته شده و افراد بیش از پیش میخواهند به فردیت خود بیندیشند. کسی که این کار را انجام میدهد یک فرد ضداجتماع و بیمار است که دچار اختلال بوده و رفتارهای غیرطبیعی نشان میدهد. چنین شخصیتی در موقعیتهای دیگر زندگی هم احتمالا همین نوع از برخورد و رفتارها را خواهد داشت.»
کسی به قربانیان فکر میکند؟
دکتر احمدی، مشکلات روحی و روانی قربانیان اسیدپاشی را برای مجله «سیب سبز» اینطور توضیح میدهد: «در یک حادثه Incident اسیدپاشی، کسی که قربانی این اتفاق شده به لحاظ روحی و روانی آسیب بسیار بزرگی را متحمل میشود. به نظرم بدترین بحرانی که ممکن است یک نفر تجربه کند برای قربانیان اسیدپاشی رخ میدهد. میزان هیجاناتی که بر اثر این بحران تجربه میشود، بیشتر از همه بحرانهای دیگر است. استرسی که این افراد تجربه میکنند همه حوزههای روانی، فردی، روابط اجتماعی و... را دربر میگیرد. بعد از این استرس و بحران یک آشفتگی کامل و همهجانبه سراغ فرد میآید، بنابراین بسیار مهم است که اطرافیان و خود فرد بتوانند این بحران را به درستی یا حداقل با کمترین آسیب سپری کنند. اولین اقدام درباره این افراد باید این باشد که ابتدا بحرانزدایی صورت بگیرد، یعنی خانواده در کنار آن فرد باشند، با او همدلی کرده و موقعیت را درک کنند.
کمک کردن و حمایت از فرد قربانی، خصوصا در 24 تا 72ساعت بعد از حادثه بسیار مهم است که بتوانند از شوک و ناباوری خارج و فرآیند گذر از بحران را شروع کنند. اگر این 72ساعت کمکهای خوبی دریافت شود و علائم ناباوری از بین برود، شروع خوبی برای گذر از بحران است که فرد میتواند از آن گذر کرده، حادثه را بپذیرد و برای زندگی آینده برنامهریزی کند. اما اگر حمایت درستی از قربانی صورت نگیرد، ممکن است این بحران تا آخر عمر فرد را رها نکند. در این صورت ممکن است بعد از شوک اولیه، وارد خشم و تلافی و بعد از آن ممکن است افسردگی به وجود آید. خشم و تلافی ممکن است معطوف به خود (حتی اقدام به خودزنی یا خودکشی) یا معطوف به دیگران (دیگران را مقصر دانستن یا آسیب رساندن به اطرافیان یا فرد اسیدپاش) یا حتی معطوف به جامعه (نقض قوانین یا بدبینی نسبت به جامعه) باشد. بعد از خشم، افسردگی و بعد از آن سازگاری اتفاق میافتد.
لازم است بدانید که فرد قربانی ممکن است در هر کدام از این مراحل فیکس شود و در همان وضعیت باقی بماند و رفتارهای خاص همان مرحله را نشان دهد. مثلا ممکن است فردی تا آخر عمر افسرده بماند یا تا آخر عمر در پی تلافی باشد و... در عین حال ما معتقدیم کسانی که دچار بحران میشوند، پتانسیل رشد شخصی، اخلاقی و معنوی را هم دارند. اما برعکس، اگر این مراحل درست و حمایتهای مناسب طی شود، میتواند فرآیند رشد و بهدنبال آن بخشش را بهوجود آورد، یعنی این سمت قضیه هم بحث رشد اخلاقی و معنوی است که ممکن است به وجود آید تاحدی که قربانی از حکم قصاص گذشت کند.»
چطور خشم را کنترل کنیم؟
درباره نشان دادن خشونت و گفتن از مسائل خشن اجتماعی از دکتر احمدی پرسیدیم. او معتقد است: «معمولا حوادث Accidents و سوانح موردتوجه مردم است و بخش قابلتوجه و پرمخاطبی از اخبار، به اینچنین حوادث برمیگردد. این استقبال و توجه به خشونت و حوادث در افراد مختلف دلایل متفاوتی دارد. در برخی افراد ممکن است ماجراجویی باعث پیگیری و استقبال از این حوادث باشد، برای برخی دیگر ممکن است برای اطلاع از اوضاع جامعه و درمعرض اطلاعات قرار گرفتن و برای برخی دیگر تحریک هیجانی باشد. همواره افراد از فضاهایی که تحریک هیجانی وجود دارد، استقبال میکنند و دوست دارند کارهایی انجام دهند یا فیلمهایی ببینند که تحریک هیجانی داشته باشد حتی اگر این تحریک به شکل صحنههای خشن و ناراحتکننده باشد. اینکه افراد از تحریکات هیجانی استفاده مفید و سازنده کنند یا استفاده نامناسب و خطرناک، به شخصیت و آموزشهای افراد مرتبط است. اگر یادگیریهای قبلی درست باشد، این تحریک هیجانی با کسب آگاهی و اطلاعات همراه میشود و اتفاقا مفید است. اما اگر فرد زمینه خشونت و پرخاشگری داشته باشد و آموزههای نامناسبی دریافت کرده باشد، دیدن صحنههای خشن و تحریک هیجانی میتواند آسیبهای جبرانناپذیری بهوجود آورد. درباره اینکه انتشار صحنههای خشن یا ساخت فیلمهایی با این مضامین سودمند است یا مضر هم همین قضیه صادق است. یعنی نمیتوان جلوی بیان حقایق را گرفت، در عین حال که نمیتوان خشونت را آشکارا نشان داد و دائم از آنها سخن گفت.»
خانواده مراقب هیجانات فرزندان باشد
در حقیقت خانواده امکان آموزش در این زمینه را برای فرزندان خود فراهم میکند اما کسانی که این اقدامات را انجام میدهند، معمولا مکان امن و مناسبی برای تمرین مدیریت و کنترل هیجانات ندارند و خانواده بستر مناسبی را فراهم نکرده است. خواندنی های روانشناسی را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید
ارسال نظر