عاقبت غم انگیز پیشنهاد تلخ پدر فقیر به پسر 13 ساله اش

به گزارش رکنا، خرداد سال گذشته مرد مغازه داری درتماس با پلیس از به سرقت رفتن دخل مغازه اش از سوی یک پدر و پسر خبر داد .

خیلی زود تیمی از ماموران برای تحقیقات ابتدایی در محل سرقت حاضر شدند.

ماموران در تحقیقات میدانی پی بردند که یک پدر و پسربچه برای خرید به مغازه عطاری مرد جوان مراجعه کرده اند که پدر به بهانه خرید یک سری داروی گیاهی که بیرون مغازه داخل سطل بوده است صاحب مغازه را بیرون کشیده و پسر بچه زمانیکه داخل مغازه بود از این فرصت استفاده کرده و دست به خالی کردن پول‌های دخل مغازه زده است.

تیم پلیسی در این مرحله با توجه به اینکه مغازه عطاری هیچ دوربین مداربسته ای ثبت نشده بود در گام نخست به سرنخی از دزدان دست پیدا نکردند و تحقیقات میدانی ادامه داشت که ماموران در جریان سرقت مشابه دیگری قرار گرفتند.

ماموران در این مرحله پی بردند که این پدر و پسر در سناریوی بعدی شان به یک سوپرمارکت رفته و به بهانه خرید زغال صاحب مغازه را به بیرون کشیده و پسر بچه اقدام به برداشتن پول های دخل مغازه کرده است.

نخستین سرنخ

در این شاخه از تحقیقات ماموران به بررسی تصاویر دوربین مداربسته سوپرمارکت پرداختند و تصویر مرد جوان و فرزندش به دست آمد که در تجسس های اطلاعاتی ماموران به سراغ آلبوم مجرمان سابقه دار رفته و مشخص شد این دزدان تازه کار و تا به حال سابقه ای نداشتند.

ماموران درگام بعدی تصویر پدر و پسر بچه را در اختیار تیم های گشتی پلیس قرار دادند و با توجه به اینکه سرقت ها در یک محله صورت گرفته بود گشت های پلیسی به صورت محسوس و نامحسوس وارد عمل شدند.

دستگیری دزدان

ردیابی های پلیسی ادامه داشت تا اینکه ماموران به رفتارهای مرد جوان که همراه فرزندش در پیاده رو خیابان در حال راه رفتن بود مشکوک شدند و آنها را به صورت نامحسوس تحت نظر قرار دادند.

در این مرحله ماموران با توجه به شباهت پدر و پسربچه همراهش به تصاویر دوربین مداربسته احتمال دادند که همان دزدان نامرئی هستند و منتظر ماندند تا این پدر و پسر برای سرقت وارد عمل شوند.

ماموران در کمین بودند که مرد جوان همراه فرزندش وارد مغازه عطرفروشی شد و لحظاتی بعد مرد جوان همراه فروشنده از مغازه خارج شدند که در این صحنه ماموران با اطمینان از شیوه و شگرد سرقت ها دست به کار شده است و با ورود به مغازه توانستند پسربچه را که در حال سرقت دخل مغازه بود دستگیر کنند و پدرش نیز که بیرون مغازه بهت زده شاهد صحنه دستگیری پسرش بود به دام افتاد.

پسر 13 ساله در اعترافاتش گفت: من مدرسه می رفتم و درس می خواندم تا اینکه پدرم از من خواست کمکش کنم، ابتدا نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم و وقتی در مورد دزدی حرف زد ابتدا شوکه شدم ولی اصرارهای پدرم باعث شد تا در این سرقت ها همراهی اش کنم.

وی افزود: من می ترسیدم ولی پدرم از من حمایت کرد و از راز سرقت هایمان کسی اطلاعی نداشت و مادرم فکر می کرد همراه پدرم به پارک می روم.

گفتگو با پدر

حسن 40 ساله که یکسال در زندان است وقتی به دادگاه آمد هنوز باور نداشت که باعث بدختی زندگی پسر و خودش شده است و عامل این بدبختی ها را بیکاری خود می داند.

سابقه داری؟

نه،

شغل؟

در یک کارخانه کار می کردم که بیکار شدم.

چرا؟

کارخانه ورشکسته شد و همه کارمندان شرکت به اجبار اخراج شدند و من هم یکی از کارمندان آنجا بودم.

چرا سرکار نرفتی؟

دیگر کاری برای من نبود و هرجا کی می توانستم سرکشی کردم اما شغلی با در آمد خوب که بتوانم هزینه زندگی ام را تامین کنم نبود.

به همین خاطر دزدی کردی؟

بله، هیچ راهی نداشتم و هزینه های زندگی روز به روز وضعیت را بدتر می کرد و چون از چند نفر پول قرض گرفته بودم دیگر فرصت کافی برای پس دادن پول ها نداشتم به همین خاطر تصمیم به سرقت گرفتم.

چرا پای پسرت را به ماجرا باز کردی؟

هیچ شیوه و شگردی به ذهنم نمی رسید و چند بار خودم تصمیم گرفتم دزدی کنم اما می ترسیدم و نمی دانستم چه کاری باید بکنم.

چطور این شیوه به ذهنت رسید؟

یکبار به یک مغازه سوپرمارکتی رفتم و فروشنده برای آماده کردن سفارشم به بیرون از مغازه رفت و دیدم چه فرصت خوبی برای سرقت دارم ولی نیاز به همدست داشتم و به هیچ کسی اعتماد نداشتم.

چرا از پسرت کمک خواستی؟

چون تنها کسی که در زندگی ام به او اعتماد دارم فرزندم است.

پسرت پذیرفت؟

گفتن این ماجرا به پسرم سخت بود چون از همان دورانی که دست چپ و راستش را تشخیص داد می گفتم که هیچ وقت راه خلاف را انتخاب نکند و به فکر دزدی نیفتد چون آخر و عاقبت این کارها بدبختی است و حالا هم خوم به همان عاقبتی که می گفتم گرفتار شدم.

پسرت مانع کارت نشد؟

پسرم شوکه شد و با گریه می گفت که این کار را نکنیم ولی وقتی دید شرایط زندگی مان روز به روز سخت تر می شود و چهره من هر روز ناراحت تر از روز قبل بود پذیرفت.

چقدر پول به دست آوردید؟

نمی دانم هرچه پول به سرقت می بردیم بابت اجاره خانه و هزینه های زندگی می پرداختم و خوشحالم که خیلی زود دستگیر شدم.

از پسرت خبر داری؟

او ابتدا به کانون اصلاح و تربیت منتقل شده بود که آزاد شد و خودم هم در زندان هستم.

همسرت چه واکنشی به کارتان داشت؟

او نمی دانست من و پسرم دزدی کردیم و وقتی دستگیر شدیم خیلی تلاش کرد که ما به زندان نرویم اما دیگر دیر شده بود و امیدوارم مرا پس از آزادی از زندان بپذیرد.

حرف آخر؟

نان خشک بخورید اما دزدی نکنید چون فقط بابت بی آبرویی و بدبختی می شود.

بنا به این گزارش،این پدر به 2 سال زندان ، ردمال و 74 ضربه شلاق محکوم شد و پسرش نیز به 3 ماه زندان با احتساب ایام بازداشتی که آن هم 3 ماه بود محکوم شد و آزاد ماند که این حکم در دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شد.

تحلیل کارشناس

سرقت خانوادگی ثمره شکست حرمت ها

دکتر قربانعلی ابراهیمی جامعه شناس و استاد دانشگاه

والدین در تعلیم و تربیت فرزندان نقش موثری به عهده دارند و کارکرد اصلی خانواده به شمار می رود وقتی این کارکرد اصلی در خانواده از سوی پدر و مادر رنگ می بازد قطعا باید شاهد اتفاقات هولناک و جرائم خرد و کلان در خانواده باشیم که به تدریج به درون جامعه کشیده می شود.

زندگی در کلانشهرها، فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، چشم و هم چشمی، حسادت، توقعات بالا و فشارهای اقتصادی در برخی خانواده هایی که به لحاظ فرهنگی غنی نیستند متاسفانه آمارهای سرقت های خانوادگی و بزهکاری تیمی در خانواده را رقم می زند. در خانواده های پرجمعیت که به لحاظ مالی در فشار فقر قرار دارند ارزش ها و هنجارهای اجتماعی کمرنگ تر شده و حرمت در این خانواده ها ازشکسته شده است زیرا در نظام خانوادگی این قبیل افراد شیوه های مدیریت رفتاری ، تعلیم و تربیت و رفتارها اصول درستی ندارد و فرزندان با عقده و حقارت وارد جامعه می شوند.

پدران و مادرانی که در تربیت و تامین هزینه های فرزندان خود عاجز هستند قطعا برای هنجارها و ارزش های اجتماعی و رفتاری ارزش قائل نیستند و تصمیم می گیرند برای معیشت و گذران زندگی شان فرزندان خود را درگیر مسائل اقتصادی کنند و به همین علت در برخی سرقت ها دیده می شود که به صورت خانوادگی مرتکب سرقت و جرائم می شوند.

اغلب این خانواده ها حاشیه نشین هستند و فرزندان شان در محله های ناجور رشد پیدا می کنند و به علت اینکه مادران نیز مجبورند برای تامین هزینه های زندگی دست به دست فروشی و مشاغل کاذب بزنند این فرزندان در محیط خانواده سالم پرورش پیدا نمی کنند و چون در محیط بزه پرورش پیدا می کنند به صورت خانوادگی با پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده خود به جرو م سرقت روی می آورند.

بیگانگی با فرهنگ و فروریختگی قدرت خانواده و کاهش شان والدین سبب می شود فرزندان آنها طوری بار آیند که سرقت را شغل اصلی خود عنوان می کنند زیرا کارکرد خانواده ضعیف شده و معنویات نیز در این افراد دیده نمی شود. در جوامعی که به خاطر فقر مسائل اقتصادی پررنگ می شود و ذهنیت مادی در همه افراد حاکم می شود در نتیجه در افراد فقیر مادیات پررنگ تر جلوه می کند و آنها برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود زودتر مرتکب جرم و بزه می شوند.

سرقت های تیمی و خانوادگی ثمره کمرنگ شدن تعالیم درست در نظام آموزش است که از خانواده به درون جامعه تزریق می شود و علاوه بر سرقت مشاهده می شود که روابط مختلف نامتعارف فرهنگی و اجتماعی در جامعه رشد پیدا می کند. ضعف فرهنگی و تربینی در برنامه ریزی ها سبب شده که بیشتر شاهد جرائم خانوادگی باشیم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.