پشت پرده قتل فجیع سرتیپ افشارطوس+ عکس جسد دست و پا بسته
رکنا: سال 1332 در حالی آغاز شد که میان دکتر مصدق و دوستان قدیمیاش، به دلیل اختلافات متعدد، نقاری عمیق به وجود آمدهبود. همزمان با این تحولات، انگلیسیها، توفیقاتی در همراه کردن آمریکاییها برای ساقط کردن دولت مصدق به دست آورده بودند.
به گزارش رکنا، نخستوزیر که در ایجاد تحولات اساسی و عمل به وعدههای اقتصادی، موفقیت قابل قبولی به دست نیاورده بود، دوستان پیشین خود را به عدول از قول و قرارهایشان متهم و رویکرد نه چندان متعارف خود را با شرایط بغرنج آن روزها، توجیه میکرد. در همان حال، دربار و سفارت انگلیس، با حمایت و همراهی تعدادی از سیاستمداران سرخورده از مصدق، طرحهایی را برای ضربه زدن به دولت او و زمینهسازی برای ساقط کردن آن، آماده اجرا کرده بودند؛ یکی از این طرحها، ضربه زدن به سازمان نظامی طرفدار مصدق بود که در قالب گروه «افسران ملی»، بیشترین ظهور و بروز را داشت؛ تشکیلاتی که سرتیپ محمود افشارطوس، یکی از مهم ترین اعضا و احتمالاً، رهبر و مسئول هماهنگی آن محسوب میشد. بر همین اساس، اوایل اردیبهشت سال 1332، افشارطوس را ربودند و چند روز بعد، جنازه او در غار «تِلو»، واقع در کوههای لشکرک تهران، پیدا شد. او را به شدت شکنجه کرده بودند؛ پشت بدن افشارطوس، به شدت آسیب دیده بود و کبودی ناخنهایش نشان میداد که پیش از مرگ بر اثر اصابت گلوله، شکنجههای دردناکی را تحمل کرده است.
افشارطوس، افسری سالم و بدون حاشیه بود. در دورانی که بیشتر افسران یا خود را به دربار متصل میکردند یا با حزب توده نرد عشق میباختند، او ترجیح میداد بیحاشیه بماند و در صورت لزوم، در کسوت یک نظامی وطندوست ظاهر شود. افشارطوس به مصدق وفادار بود. شاه برای جذب وی تلاش فراوانی کرد و حتی در فروردین 1332، یک ماه قبل از آن قتل فجیع، او را به دربار فراخواند و از وی تمجید کرد. در همین جلسه، شاه به افشارطوس پیشنهاد نخستوزیری داد، اما او نپذیرفت و موضوع را به مصدق نیز، گزارش کرد. افشارطوس که میدانست آمریکاییها، بین سالهای 1321 تا 1327 و در زمان حضور شوارتسکف، نفوذیهای فراوانی را در شهربانی و ارتش برای خود دست و پا کردهاند، به پاک سازی نیروهای نظامی پرداخت و حتی در روزهای آخر عمرش، فهرستی مرکب از هزار و 260 افسر و درجهدار وابسته را برای تصفیه و حتی محاکمه، آماده کرده بود. شاه در صحبتهایش با سفیر آمریکا، افشارطوس را در ردیف افسرانی قرار دادهبود که نمیتواند به آن ها اعتماد کند. گزارشهایی وجود دارد که رئیس شهربانی دکتر مصدق، پیش از قتل، ارتباطاتی با حسین خطیبی، از عوامل پیشین اطلاعات و ضداطلاعات ارتش و عضو تشکیلات مظفر بقایی داشته است؛ بقایی و خطیبی کوشیدند تا افشارطوس را برای اجرای نقشه حذف مصدق، با خود همراه کنند، اما نتوانستند. از سوی دیگر، وی به عنوان رئیس شهربانی و در چارچوب مسئولیت تأمین امنیت کشور، اطلاعاتی درباره ارتباط تعدادی از نظامیان با دربار و سفارت انگلیس در دست داشت که افشای آن ها میتوانست زندگی بسیاری از این افسران وابسته را به خطر بیندازد. با این حال، در فهرستی که برای اقدام علیه مصدق آماده شده بود، افشارطوس نفر اول نبود؛ دربار و سفارت برای وارد آوردن ضربه سنگین به دولت مصدق، ابتدا قصد داشتند سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد ارتش را به قتل برسانند؛ اما از او به خوبی محافظت میشد و امکان اجرای نقشه قتل، عملی نشد. به این ترتیب، سرتیپ محمود افشارطوس به عنوان رئیس شهربانی کل کشور، به عنوان طعمه اصلی انتخاب شد و به قتل رسید.
نتایج یک قتل فجیع
در جریان قتل فجیع سرتیپ محمود افشارطوس، تنها موارد برشمرده شده مربوط به شخص او، عامل بروز جنایت نبود. 32 سال بعد از قتل وی، در سال 1364، روزنامه «آبزرور»، چاپ لندن، قتل افشارطوس را به نقل از یک مأمور بازنشسته ام.آی.6، بخشی از عملیات چکمه دانست؛ عملیاتی که در مردادماه سال 1332، به عمر دولت مصدق پایان داد. طبق این گزارش، در ربودن افشارطوس، افزون بر افسران طرفدار دربار، برادران رشیدیان نیز، نقشی فعال داشتند. «آبزرور» به نقل از آن مأمور، قتل افشارطوس را اتفاقی و به دلیل فحاشی وی به شاه و عصبانیت یکی از افسران طرفدار دربار و از کوره در رفتن او دانست؛ موضوعی که تطبیق چندانی با آثار شکنجه بر بدن رئیس شهربانی مصدق ندارد. به نظر میرسد، قتل افشارطوس، افزون بر خلاص شدن از دست یکی از نظامیان وفادار به مصدق که در اسفند 1331، توطئه قتلی را علیه او، کشف کرده بود، اهداف دیگری را هم تأمین میکرد. اولاً، ناامنی کشور را به رخ دکتر مصدق میکشید و مدیریت او را به باد انتقاد میگرفت تا از این رهگذر، جایگاه مردمی او را متزلزلتر از قبل کند. ثانیاً، به آمریکاییها ثابت میکرد که مصدق توان اداره کشور را ندارد و هر آن، ممکن است کشور در سراشیبی کمونیسم سقوط کند و به دام شوروی بیفتد. ثالثاً، قتل افشارطوس، ولولهای در فضای سیاسی کشور ایجاد کرد و کار به جایی رسید که علی زهری، نماینده تهران و از نزدیکان مظفر بقایی، طرح استیضاح مصدق را در مجلس پیش کشید. این اقدام، شکاف میان مصدق و مجلس را عمیقتر و زمینه را برای انحلال مجلس توسط وی، در مرداد سال 1332، فراهم کرد؛ اقدامی که عملاً، جاده صافکن کودتای آمریکایی زاهدی و دربار بود. در جریان قتل سرتیپ محمود افشارطوس که مشروح اعترافات متهمان آن، در اقدامی بیسابقه، از رادیو پخش شد، هیچکدام از افراد بازداشت شده، حتی به زندان محکوم نشدند و دربار با اعمال نفوذ گسترده، پرونده این جنایت وحشیانه را بست.
منابع:
توطئه ربودن و قتل افشار طوس؛ محمد ترکمان؛ رسا؛ 1363
زندگینامه سیاسی مظفر بقایی؛ حسین آبادیان؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ 1377
کودتا؛ یرواند آبراهامیان؛ ترجمه: ناصر زرافشان؛ نگاه؛ 1394
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی(جلد دوم)؛ عبدا... شهبازی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ 1384
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر