نگاه چپ دو جوان مشهدی به قتل یکی از آنها ختم شد + عکس بازسازی صحنه قتل

به گزارش رکنا، با ورود خودروهای پلیس به روستای «درآبد» در حاشیه شهر مشهد، خبر بازسازی صحنه قتل «سلمان» در میان اهالی روستا پیچید. دقایقی بعد تعدادی از اهالی در اطراف میدان روستا (محل وقوع جنایت) تجمع کردند تا شاهد اظهارات و اعترافات قاتلی باشند که هشتم شهریور مراسم آشتی کنان را به خون کشید و جوان 27 ساله ای به نام سلمان معروف به حمید را با ضربات چاقو به قتل رساند. درحالی که متهم به قتل در یکی از خودروهای پلیس به آینده سیاه خود می اندیشید کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نوار زرد رنگ (ورود به صحنه جرم ممنوع) را به تیر چراغ راهنمایی بستند و نیروهای محافظ صحنه نیز در پشت نوار قرار گرفتند. چند دقیقه بعد و با ورود خودروی شاسی بلند حامل قاضی ویژه قتل عمد به میدان روستا، نیروهای انتظامی به احترام قاضی کاظم میرزایی خبردار ایستادند و این گونه با دستور مقام قضایی بازسازی صحنه جنایت آغاز شد. با اشاره سرهنگ بهرام زاده (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) محمد معروف به جواد (متهم به قتل) در حالی که حلقه های فولادین قانون دستانش را می فشرد مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت. ابتدا کارآگاه نجفی (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از محتویات این پرونده جنایی پرداخت و با اشاره به بخشی از اعترافات صریح متهم در مراحل بازجویی، چگونگی دستگیری وی را نیز شرح داد. در ادامه بازسازی صحنه قتل، با تفهیم مواد قانونی به متهم که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، این جوان 21 ساله با بغضی در گلو به شرح ماجرای وحشتناک قتل پرداخت وگفت: صبح روز پنج شنبه بود که سلمان و چند نفر از دوستانش به محل کارم آمدند و با این بهانه که چرا این گونه خیره نگاه می کنی! مرا به باد کتک گرفتند البته کینه آن‌ها به حدود دو سال قبل باز می گشت که در یک مراسم ختم در روستا و به خاطر برداشتن مقداری آب از شیر لوله کشی، مشاجره و نزاعی بین ما در گرفت و آن ها کینه آن روز را به دل گرفته بودند! متهم این پرونده جنایی ادامه داد: آن روز صبح آن ها مرا کتک زدند و فرار کردند اما وقتی من به روستا بازگشتم و موضوع را برای علی (یکی از دوستان متهم) تعریف کردم او تصمیم گرفت تا به خاطر رفاقتی که با سلمان داشت ما را با هم آشتی بدهد. اگرچه بعد از این حادثه، بزرگ ترها نیز قصد داشتند ما را با یکدیگر آشتی بدهند اما شب هنگام من و علی سوار بر موتورسیکلت به روستای «درآبد» رفتیم که با سلمان آشتی کنیم. سلمان و چند تن از دوستانش اطراف میدان روستا ایستاده بودند که «علی» از موتورسیکلت پیاده شد و با او روبوسی کرد. در این هنگام من فریاد زدم که «امیرعباس» کجاست؟! منظورم فرد دیگری بود که در دعوای صبح مشارکت داشت! وقتی این جمله را گفتم سلمان طوری حرف زد که انگار می گفت: صدایت را پایین بیاور!! من هم با دیدن چاقویی که دست سلمان بود، عصبانی شدم و به سمت او حمله کردم. در این لحظه چاقو را به شکل کلنگی بالا بردم و بر شانه او فرود آوردم و ضربات دیگری نیز در حین نزاع به او زدم وقتی سلمان روی زمین افتاد در حال فرار از روستا دیدم اهالی در تعقیب من هستند به جاده خروجی روستا رسیده بودم که یکی از دوستانم مرا با موتورسیکلت به روستای فرخد در آن سوی جاده کلات برد و پیاده کرد. آن لحظه به خانه رفتم ولی می دانستم که پلیس به سراغم می آید به همین دلیل خانه ای خالی از سکنه را که در قسمتی از روستا قرار داشت به عنوان مخفیگاه انتخاب کردم و در آن جا پنهان شدم ولی هنوز هوا روشن نشده بود که سروصدایی شنیدم و چشمانم را باز کردم. وقتی قاضی و کارآگاهان اداره جنایی را بالای سرم دیدم تازه فهمیدم که دیگر هیچ راه گریزی ندارم! ولی الان به شدت پشیمانم که چرا بچگی کردم و به خاطر هیچ، آدم کشتم!

با اعترافات صریح متهم، قاضی کاظم میرزایی دستور پایان بازسازی صحنه جنایت را صادر کرد و این گونه متهم این پرونده جنایی نیز با قرار بازداشت موقت راهی زندان شد تا سال‌های جوانی اش را با کابوس قصاص نفس پشت میله‌های زندان بگذراند.

سابقه خبر

عقربه های ساعت از نیمه شب هشتم شهریور گذشته بود که صدای زنگ تلفن همراه ، خواب را از چشمان قاضی ویژه قتل عمد مشهد ربود و خبر جنایتی هولناک در روستای «درآبد» او را به محل جنایت کشاند. شاهدان عینی از دو جوان موتورسوار سخن گفتند که با چاقو وارد میدان روستا شده اند تا اختلافات قبلی خود با یکی از جوانان روستا را حل و با هم آشتی کنند، اما در نهایت مشاجره لفظی آنان به نزاعی مرگبار تبدیل شده است! بررسی های شبانه مقام قضایی بیانگر آن بود که آپاچی سوار جوانی که در ورودی روستای محل نزاع حضور داشت، متهم به قتل را فراری داده است بنابراین گروهی از نیروهای انتظامی و کارآگاهان دایره جنایی آگاهی به ردیابی متهم فراری پرداختند تا این که متهم مذکور در یکی از منازل خالی از سکنه در روستای «فرخد» به دام افتاد. این جوان 21 ساله که محمد نام دارد و به جواد معروف است در اعترافات خود به واردآوردن ضربات مرگبار به «سلمان» اقرار کرد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.