دوئل شیطانی به خاطر یک دختر کرجی+ فیلم گفتگو و عکس
حوادث رکنا: پسر عاشق پیشه وقتی دید پسر جوانی به دختر مورد علاقهاش نظر دارد سناریوی یک درگیری مرگبار را رقم زد و این در حالی بود که دختر جوان یک زندگی پنهانی با مرد دیگری را شروع کرده بود.
به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، عقربهها ساعت 2 و 10 دقیقه بامداد دوشنبه 13 خرداد ماه سال جاری را نشان میداد که ماموران پلیس استان البرز در جریان درگیری مرگبار چند جوان در خیابان چالوس، کوچه پهلوانی قرار گرفتند و خیلی زود تیمی از ماموران برای تحقیقات در محل درگیری حاضر شدند.
ماموران با حضور در محل پیبردند پسر جوان که از ناحیه سر هدف ضربات چاقو قرار گرفته به بیمارستان منتقل شده است که تیم پلیسی به بیمارستان مراجعه کرده و مشخص شد این جوان در بخش مراقبتهای ویژه تحت نظر قرار دارد و در ادامه مرد جوان که همراه جوان زخمی در بیمارستان بود هدف تحقیق قرار گرفت.
مرد جوان که از ناحیه کمر هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود عنوان کرد که 2 مرد و یک زن برای فروش گوشی موبایلشان به خانهمان آمدند که ناگهان 2 جوان به سمت ما حمله کرده و پس از درگیری و زخمی کردن من و دوستم اقدام به سرقت گوشی موبایل کرده و پا به فرار گذاشتند.
درگیری مرگبار
تجسسهای پلیسی ادامه داشت تا اینکه از مسئولان بیمارستان اعلام کردند پسر جوان که در حالت کما بوده به کام مرگ فرو رفته است.
همین کافی بود تا تیمی از ماموران مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی استان البرز برای تجسسهای فنی وارد عمل شدند و در گام نخست دوست قربانی جنایت هدف تحقیق قرار دادند.
پسر جوان در این مرحله ادعا کرد که ساعت 1:30 دقیقه بامداد بود که در خانه به صدا در آمد که در را باز کردیم که ناگهان 2 مرد و یک زن در حالیکه نقاب زده بودند وارد ساختمان شده و قصد زورگیری از دوستم را داشتند که با آنها درگیر شدیم و آنها پس از کتک کاری و زخمی کردن ما اقدام به سرقت گوشی موبایل دوستم کرده و پا به فرار گداشتند.
ماوران با توجه به تناقضگوییهای مرد جوان با دستور مقام قضایی و پس از درمان دستگیر شد و در ادامه ماموران ردیابیهای اطلاعاتی و فنی را برای دستگیری 2 مرد و زن جوان که در صحنه درگیری حضور داشتند وارد عمل شدند که با بررسی دوربینهای مداربسته نزدیکی محل جنایت خیلی زود 2 مرد جوان که از متهمان سابقهدار بودند شناسایی شدند.
بدین ترتیب ماموران با ردزنی مخفیگاه 2 متهم سابقهدار در 2 عملیات همزمان در روز چهارشنبه 5 تیرماه شهاب و رضا دستگیر شدند.
شهاب پس از دستگیری ادعای عجیبی را پیش روی ماموران قرار داد و گفت: از چند ماه قبل با مرد جوانی به نام محمد آشنا شدم و قرار شد گوشی موبایل دختر مورد علاقهام را به بفروشم که چند روز قبل همراه دختر مورد علاقهام به جلوی در خانه محمد و دوستش رفتیم که پس از بررسی گوشی موبایل ادعا کردند گوشی را نمیخواهند.
وی افزود: وقتی به خانه بازگشتیم محمد با من تماس گرفت و گفت که یک دختر همچون دختر مورد علاقهام برای رابطه شوم به او معرفی کنم که بخاطر این حرف از او عصبانی شده و ماجرا را به دوستم مطرح کردم و همگی به خانه محمد و دوستش رفتیم و در آنجا بین ما درگیری رخ داد تا اینکه آنها برای ما تیزی کشیدند و ما هم چاقو به دست شدیم اما باور کنید ما قصد کشتن نداشتیم و تا وقتی که دستگیر نشده بودیم نمی دانستیم مرد جوان به قتل رسیده است.
گفتگو با قاتل عاشق پیشه
شهاب 27 ساله که به قول خودش بیماری اعصاب و روان دارد و همه این اتفاقات بخاطر عشق و غیرتی شدنش رخ داده در آرامش کامل از جزئیات قتل مرد جوان حرف میزند و تاکید میکند نمیداند ضربه مرگبار را چه کسی زده است.
ازدواج کردی؟
نه، ولی عاشق یک دختر جوان هستم که زندگی ام را به پایش ریختم اما او مرا تنها گذاشت و رفت.
چند سال است که نرگس را میشناسی؟
نزدیک به 2 سال است که با هم آشنا شدیم و من عاشقانه او را دوست دارم تا اینکه 20 روز هم بی خبر شدیم.
ازدواج کرد؟
خبر نداشتم ولی بعد از این اتفاقات شنیدم که نرگس در این مدت ازدواج کرده است، شنیدم که آن 20 روزی که با هم قهر بودیم با یک مرد که 20 سال از خودش بزرگتر است ازدواج کرده است اما من بی اطلاع بودم.
قصد ازدواج داشتی؟
بله، بارها نرگس را از پدرش خواستگاری کردم اما پدرش نمیپذیرفت و اما من عاشق نرگس بودم و هر چیزی میخواست برایش فراهم میکردم. باور کنید وقتی نرگس را میدیدم به آرامش میرسیدم و از دیدنش لذت میبردم و از خدا هیچ چیزی نمیخواستم.
سابقه داری؟
بله، بخاطر مواد، درگیری، سرقت دستگیر شدم و زندان رفتم.
اعتیاد؟
به هروئین و شیشه اعتیاد دارم.
جای پدر نرگس بودی حاضر بودی دختر را به فردی مثل خودت بدهی؟
نه، ولی من عاشق بودم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل.
چرا قتل؟
من قصد کشتن نداشتم.
چطور رخ داد؟
بعد از 20 روز وقتی با نرگس آشتی کردم و به خانهام آمد ادعا کرد که قصد دارد گوشی موبایلش را بفروشد به همین خاطر با محمد تماس گرفتم و قرار شد گوشی را به در خانهاش ببرم، وقتی با نرگس وارد خانه شدیم محمد و دوستش که مراد نام داشت داخل خانه بودند که گوشی را به آنها نشان دادم که ادعا کردند گوشی را نمیخواهند و از خانه خارج شدیم. وقتی به خانه بازگشتیم دیدم نرگس کمی آشفته است که علتش را جویا شدم و گفت که وقتی در حال نشان دادن گوشی موبایل بودم مراد نگاههای سنگینی به او کرده است.
همانجا تصمیم به قتل گرفتی؟
نه، کمی آشفته بودم تا اینکه موبایلم زنگ خورد و محمد با لحن بد خواست تا او را با یک دختر شبیه نرگس آشنا کنم که با هم رابطه داشته باشند، وقتی حرفهایش را شنیدم عصبانی شدم و از یک طرف نرگس مرا بیشتر تحریک میکرد تا اینکه تصمیم گرفتم محمد و مراد را ادب کنم به همین خاطر با رضا تماس گرفتم و وقتی او ماجرا را شنید به صبرانه به خانه آمد و همگی به خانه محمد رفتیم.
محمد میدانست چه تصمیم داری؟
نه، ابتدا من و نرگس وارد خانه شدیم و آنها فکر میکردند که نرگس را برای آنها بردم و رضا جلوی در مانده بود که پس از دقایقی نرگس در را برای رضا باز کرد. وقتی رضا وارد شد به سراغ محمد رفت و من هم به سراغ مراد رفتم و آنها را به باد کتک گرفتیم تا اینکه دیدم محمد یک کاتر دستش گرفته و به سمت گردن رضا پرت میکند که در این صحنه مراد را گرفتم که فرار نکند و با یک دست به کمک رضا رفتم که ناگهان محمد پا به فرار گذاشت.
محمد به قتل رسید؟
نه، محمد را تعقیب کردم و در راهپله برای اینکه از خانه خارج نشود و شلوغ نکند یک ضربه چاقو به پهلویش زدم و در ادامه رضا، مراد و نرگس به حیاط خانه آمدند که مراد یقه مرا گرفت و محمد توانست از خانه خارج شود و با درخواست کمک کمک مردم را صدا میزد که پا به فرار گذاشتیم.
ضربه مرگبار را چه کسی زد؟
من در صحنه درگیری با مراد چاقو نداشتم و رضا خودش گفت که با چاقو چند ضربه به سر مراد زده به حدی که چاقو یکبار داخل سرش گیر میکند وآن را بیرون میکشد.
فکر میکردی مراد کشته شود؟
من فقط شنیدم مراد به کما رفته ولی فکر نمیکردم فوت کند و این در حالی بود که یک هفته بعد خواب دیدم که مراد فوت کرده است اما من و رضا از مرگ مراد خبر نداشتیم.
نرگس کجا رفت؟
فردای آن روز نرگس دستش را روی قرآن گذاشت و گفت اگر هم مراد کشته شده باشد مرا تنها نمیگذارد و تا آخر عمر کنارم است اما فردای آن روز از بچه محل ها شنیدم که نرگس شوهر دارد، شوکه شدم و رفتم شارژ تلفن بخرم که با شوهرش تماس بگیرم اما وقتی به خانه بازگشتم دیدم نرگس فرار کرده و دیگر هیچ خبری از او ندارم.
چه حسی داری؟
من قصد کشتن نداشتم و نمی دانیم مراد با ضربه چاقوی چه کسی کشته شده است اما در کل بخاطر عشقم و خیانتی که به من شد شکست خوردم و همه زندگیام را از دست دادم.
تا حالا به خودکشی فکر کردی؟
بله، چند بار دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم و آخرین بار وقتی شنیدم مراد در کما است یک قرص برنج همراه خودم گذاشتم و تصمیم داشتم اگر فوت کرد و پلیس به سراغم آمد دست به خودکشی بزنم اما نشد و نتوانستم خودکشی کنم.
آزاد شوی دوباره به سراغ نرگس میروی؟
نه، یکبار عشق را تجربه کردم و نتیجهاش این زندگی شد و دیگر کاری به او ندارم.
چطور وارد دنیای تبهکاری و اعتیاد شدی؟
نمیدانم، بیماری روحی و روانی دارم.
چرا نرگس مانع درگیریتان نشد؟
نرگس وقتی میدید من دست بزن دارم و میتوانم حق خودم را بگیرم لذت میبرد.
اگر چاقو همراهت نبود این صحنه مرگبار رقم میخورد؟
نه.
اگر آزاد شوی و رضا به عنوان قاتل اعدام شود چه حسی داری؟
تا آخر عمر نوکری خانوادشو می کنم.
حرف آخر؟
هیچ وقت چاقو همراهتان نباشد، حتی اگر کسی زور گفت سرتان را پایین بیندازید چون یک دقیقه بودن در زندان و پلیس آگاهی ارزش هیچ چیزی را ندارد.
گفتگو با دوست غیرتی
رضا 38 ساله که یک سال است ازدواج کرده بخاطر رفاقت و غیرتش همراه دوستش به خانه 2 مرد جوان رفت تا کتک کاری به راه بیندازند اما صحنه مرگباری رقم زد و حالا پس از دستگیری عنوان میکند من قصد قتل نداشتم.
سابقه داری؟
بله، بخاطر سرقت، درگیری و مواد مخدر به زندان رفتم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل.
روز حادثه چه شد؟
شهاب برای من تعریف کرد که یک نفر به دختر مورد علاقهاش نظر داشته به همین خاطر با هم به خانه آنها رفتیم و با هم درگیر شدیم.
چاقو زدی؟
بله، 2 ضربه چاقو به سر مقتول زدم که چاقو تو سرش گیر کرد و به زور بیرون کشیدم.
فکر می کردی مراد کشته شود؟
نه، چون ما قصد کشتن نداشتیم.
چه زمان متوجه قتل شدی؟
وقتی دستگیر شدم داخل خودروی پلیس شنیدم که مراد کشته شده است.
اعتیاد داری؟
بله.
همیشه چاقو همراه داری؟
بله، چون جاهایی که ما می رویم برای مصرف مواد مخدر، افراد خلاف هستند و شاید پول یا گوشی موبایلمان را سرقت کنند به همین خاطر همیشه چاقو همراه دارم.
اگر چاقو همراهت نبود چه می شد؟
هیچی، الان در برابر اتهام قتل قرار نمیگرفتیم.
عذاب وجدان داری؟
بله.
به اعدام فکر می کنی؟
نه، چون به خدا ایمان دارم که آدم بیگناه سرش بالای دار نمی رود.
حرف آخر؟
آخر خلاف و چاقو کشی و مواد مخدر زندان و بدبختی است، خواهش می کنم هیچ وقت چاقو همراه خودتان نداشته باشید چون هر قدر هم حرفه ای باشید یک جا پایتان گیر می افتد.
بنا بر این گزارش، متهمان برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس پرونده در اختیار ماموران پلیس آگاهی استان البرز قرار گرفته اند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
به قصد درگيري -كتكاري و ادب كردن به خانه مقتول رفته اند . اما مي گويند كه قصد قتل نداشته اند!!آيا اين درست است كه با حرف كسي كه مثلا دوستش دارد چنان به هم بريزد كه به همراه او به محل ادب نمودن برود!؟چاقو را به بهانه ورود به محل هاي خلاف در جيب گذاشته است. در زمان مورد بحث كه به محل خلافكاران نمي رفته است پس عذرش چيست؟! مي گويد اعدام نمي شوم چون خدا را قبول دارد!! اگر اينطور است چه حقي داشته تا كسي را ادب نمايد؟ با دوستش به خانه وي برود و بر سرش ريزد و كتكاري نمايد؟!!چاقورا به گفته خودش بر سر مقتول مي زند بعد مي گويد قصد كشتن نداشته است!!! طوري مي زند بر سرش كه چاقو در سرش گير مي كند بعد مي گويد نمي خواستم تا او را بكشم!!!؟ تناقض گويي بسيار آشكار است در پايان اينطور به نظر مي رسد كه از كرده خويش پشيمانند حال اگر اينان را ازاد نمائيد مي توانند براي كشورمان مفيد واقع گردند!!!؟ يا عاشق گردند و به بهانه نگاه سنگين بر فردي كه دوستش دارد بزنند و ديگري را نيز بكشند و بگويند چون خدا را فبول دارم پس به چوبه دار نخواهم رسيد!!؟البته به نوعي نرگس خانم در اين ماجرا بي تقصير به نظر نمي آيد / در واقع آتش بيار معركه خود وي بوده است اما قانونا قاتل شخص ديگري مي باشد.متاسفم كه مردان چه زود باورند و عشق و عاشقي را براحتي از يك زن مي پذيرند.متاسفم متاسفم متاسفم
چقدر يك مرد بايد احمق باشه كه به خاطر يك دختر دست به اينكارها بزنه و با سرنوشت خودش بازی كنه . اصلا ارزش نداره
ریشه این اتفاقات در تربیت نادرست خانواده است که افرادی جنایتکار و بی سواد این چنینی تحویل جامعه می دهند. جواب شهاب به آخرین سئوال خبرنگاررکنا نشان دهنده سطح بسیار پایین درک و فهم این فرد است که جلوی دوستش رضا می گه بعد از اعدام دوستم رضا تا آخر عمر در خدمت خانمش خواهم بود.این جواب یعنی چی؟ چی جور می خوادتا آخر عمرش درخدمت همسر دوستش که بهش نامحرم است باشه؟ مگر اینکه همسر دوستش به عقد خودش در بیاره! و در واقع داره میگه رضا عزیز دوست خوبم نگران نباش بعد از اعدامت همسرت به عقد من درمیاد و من در خدمتش خواهم بود شما در قبر راحت بخواب !
جرم یک پدیده ضد اجتماع است ( از: سزار بکاریا) جامعه و فرهنگ حاکم بر آن نیز سهم عمده ای در تبدیل یک انسان به اشخاص مجرم دارد . از رها نمودن بچه در کوچه ها به بهانه بازی و سرگرمی توسط خانواده ها و عدم نظارت صحیح در تربیت کودکان گرفته تا سهل انگاری نهاد های حاکمیتی متولی در بحث آموزش و پرورش ،تامین؛ اشتغال ، مسکن ، بهداشت روانی و جسمانی ، امنیت فردی و اجتماعی شهروندان ، کم کاری نهادهای ورزشی فرهنگی ،صدا و سیما و............... در ترویج روحیه گذشت و پهلوانی باعث شده از جوانان مان فردی قاتل ساخته شود .