زن 28 ساله به نام هانیه در حالی که بیان می کرد در دوراهی تردید به هر خاروخاشاکی چنگ می زنم تا شاید از این سرگردانی وحشتناک رهایی یابم باز هم به نتیجه نمی رسم درباره ماجرای تلخی که با آن روبه رو شده بود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: 21 سالم بود که روزی در خیابان نگاهم به نگاه حامد گره خورد. او در محله ما مغازه ساندویچ فروشی داشت و من در کلاس های آموزش خیاطی شرکت می کردم.

آن روز زمانی که از کلاس برمی گشتم متوجه نگاه های جوان ساندویچ فروش شدم و به بهانه خرید ساندویچ داخل مغازه رفتم این گونه بود که آشنایی خیابانی من و حامد شروع شد. من در کلاس سوم ابتدایی ترک تحصیل کرده بودم و سعی داشتم با یادگیری خیاطی درآمدی برای خودم داشته باشم. همزمان با پایان کلاس های آموزش خیاطی حامد نیز به خواستگاری ام آمد و ما خیلی زود با هم ازدواج کردیم اما کار همسرم رونقی نداشت به همین دلیل چندین بار شغلش را عوض کرد تا این که برای بهبود اوضاع اقتصادی مان تصمیم گرفتیم از مجالس مختلف مردم فیلم برداری کنیم این گونه بود که من هم در کنار همسرم قرار گرفتم و پابه پای او تا پاسی از شب مشغول فیلم برداری بودم. دیگر در کنار هم تلاش می کردیم تا وضعیت اقتصادی ما بهتر شود به همین دلیل گاهی تا بعدازظهر خواب بودیم. آن قدر سفارش داشتیم که دیگر روابط عاطفی و زناشویی ما تحت تاثیر شغلمان قرار گرفته بود در واقع ما فقط یک همکار بودیم و به چیز دیگری نمی‌اندیشیدیم. من تحت تاثیر رفتارهای عصبی بیشتر اوقات باهمسرم بدرفتاری می کردم که همین جرو بحث‌ها به قهرهای طولانی می انجامید. روابط ما روز به روز سردتر می شد به طوری که حتی فرزند دو ساله ام را نیز فراموش کرده بودم. در مراسم عروسی خاطرات زیبای زوج‌های جوان را به تصویر می کشیدیم ولی زندگی خودمان در تاریکی مطلق فرو رفته بود. هرچه حساب های ما پر از پول می شد فاصله ما نیز افزایش می یافت. هفته ای یک بار هم بر سر یک سفره غذا نمی خوردیم، در این میان من برای پرکردن خلأهای عاطفی ام با «سمیرا» در کافه ها و مجالس دورهمی می چرخیدم. سمیرا همکار ما بود و مدتی قبل از همسرش طلاق گرفته بود. دیگر تقریبا همسرم را فراموش کرده بودم تا این که چند روز قبل باز هم به دلیل یک اختلاف کوچک با حالت قهر به منزل پدرم رفتم. سه روز بعد وقتی به خانه ام بازگشتم زنی را در نزد شوهرم و در وضعیت عجیبی در خانه ام دیدم که مشغول شستن ظرف و ظروف بود. وقتی با پلیس Police تماس گرفتم آن زن مدارکی را ارائه کرد که نشان می داد به مدت سه سال به عقد موقت حامد در آمده است. حالامن در دوراهی تردید مانده ام که ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری

خراسان رضوی

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

استخر فرح واقعی کجاست؟! / چه کسانی در آن شنا می کردند!

زنده زنده سوختن دنیا کوچولو و پدرو مادرش! / فقط دخترک زنده ماند + تصاویر دلخراش

برادر بهاره او را با دستان خودش به دار آویخت!

جن گیری زن جوان پشت پرده شومی داشت!

تجاوز به شیما 19 ساله در آتلیه عکاسی

بی حیایی ریحانه و مجید جلوی دوربین های شرکت !

بیماری عجیب بن سلمان و اعزام تیم پزشکی اسرائیلی به عربستان

زن مطلقه برای دلار با مردان عرب ازدواج موقت می کرد!

فروش دختران زیبا عرب توسط مافیای عربستان

وقتی با نقشه شوم سراغ زن مطلقه ام رفتم بچه مان شاهد بود! + فیلم گفتگو

پسر 13 ساله لباس های دختر 20 ساله را در خیابان کند و به او تجاوز کرد + عکس

این خانم دکتر رییس باند فروش نوزادان در بیمارستان های تهران است!

ملیحه با شاهرخ خلوت کرده بود که شوهرش داخل خانه شد

وبگردی