ادعای اهالی محله فردوسی درباره پماد اسرارآمیز؛
خواص اعجاب انگیز پماد بی بی خانم، بانوی 72 ساله طوسی
رکنا: «روغنجوش» نامی است که اهالی محله فردوسی روی پمادی اسرارآمیز گذاشتهاند. براساس ادعای آنان این روغن دارویی، ظرف 24 ساعت پس از مصرف، هر گونه زخمی را التیام میبخشد.
«روغنجوش» نامی است که اهالی محله فردوسی روی پمادی اسرارآمیز گذاشتهاند. براساس ادعای آنان این روغن دارویی، ظرف 24 ساعت پس از مصرف، هر گونه زخمی را التیام میبخشد و کاری میکند تا بهاصطلاح زخم «جوش بخورد.». تقریبا تمامی اهالی محله از این پماد و خواص اعجابانگیزش مطلعاند اما راز تهیه آن تنها در دست یک نفر است. بیبیخانم مرادی، بانوی هفتادودوسالهای است که به گفته خود دستور تهیه پماد را سینهبهسینه از اجداد همسرش به ارث برده و آن را چونان گنجی خانوادگی حفظ کرده است. سراغش که میرویم، سمت گنجه میرود و مقداری از پمادش را که درون ظرف فیلم دوربینهای عکاسی قدیم ریخته، پیش رویمان میگذارد، اما حاضر نیست رازش را برملا کند، چراکه معتقد است اگر بگوید، دیگر چیزی مخصوص به خود نخواهد داشت.
رازی خانوادگی که سینهبهسینه به ارث رسیده است
کسی نمیداند دستور تهیه این پماد چه سالی و توسط چه کسی کشف شده است. تنها میدانند که یکی از اعضای خاندان همسر مرحومِ بیبیخانم دستور تهیه آن را داده است. حتی خود بیبیخانم هم در این مورد نمیداند یا اگر میداند، نمیخواهد مطرح کند. البته میگوید: «به من نگفتند که چطور این دستور را یاد گرفتهاند، آنها هم نمیدانستند، چون از پدرانشان به ارث برده بودند و کسی نمیدانست اولین فرد خاندان که دستور را کشف کرده، چه کسی بوده است.» خاندان همسر بیبیخانم اهل گوارشک بودند. خود او نیز بچه همانجاست و از سال 51 به محله فردوسی آمده است. پدرشوهر بیبیخانم و احتمالا خاندان پیش از او، این پماد را بهرایگان و برای خدابیامرزی در اختیار مردم میگذاشتند، اما حالا با گران شدن مواد اولیه و بهخاطر دستتنگی، بیبیخانم مجبور است رقم ناچیزی را برای تأمین مواد اولیه، از مشتریان بگیرد.
همسرم قبل از مرگ، دستور تهیه این پماد را به من آموخت
سال66 بود که همسرش فوت کرد و قبل از مرگ، راز تهیه مهمترین ثروت خانوادگیشان را دراختیار بیبیخانم گذاشت تا او هم بعد از بزرگ شدن فرزندانشان به آنها آموزش دهد. حالا که 30 سال از آن ماجرا میگذرد، بیبیخانم درباره تجربه اولین استفاده خود از روغنجوش این گونه برایمان میگوید: دستم عقربک داشت، نوعی زخم که بسیار شبیه زخم عقرب است، اما عقرب آن را نیش نزده، در اصطلاح عامیانه میگویند عقربک. من مدتها بود این بیماری را داشتم. وقتی ازدواج کردم، همسرم خواست از این روغن استفاده کنم. خیلی عجیب بود، چراکه این زخم کهنه بعد از یکبار استفاده از روغنجوش خوب شد. تا قبل از آن برای درمان این بیماری، باید یک عمل سرپایی انجام میشد که باید ریشه را درمیآوردند. آن زمان دستور تهیه روغنجوش برایم جالب شد. از همسرم که پرسیدم، گفت دستور تهیه این روغن رازی موروثی است و فقط در اختیار خانواده آنهاست، با این حال دستور را به من آموخت تا من هم به فرزندانمان بیاموزم. تازمانیکه همسرم زنده بود، خودش روغن را درست میکرد و من هم نیروی کمکیاش بودم اما بعد از فوت او بهتنهایی این کار را انجام دادم تااینکه پسرم بزرگ شد و به او آموختم تا بعد از من او حافظ این راز خانوادگی باشد.
باارزشترین ارثیه
اصرار ما برای بیان کردن دستور تهیه روغنجوش بیفایده است و او مدعی میشود: «اگر این رازی را که سینهبهسینه به خانواده ما رسیده است، بگویم، دیگر چیزی مخصوص به خود نخواهیم داشت.». او راز تهیه این روغن را باارزشترین و تنها ارثیه بهجامانده از همسر خدابیامرزش میداند که در حال حاضر تنها در دست او و پسر بزرگش است، با این حال چند مورد از موادش را نام میبرد: «تهیه این روغن به مواد زیادی نیاز دارد؛ مثلا یکیاش روغن کرچک است، بعضی موادش هم داخلی نیست و باید از مکه تهیه کنیم که چند سال پیش پسرم رفت مکه و مقدار زیادی با خودش آورد.». با این حال این روغن منحصر به فصل خاصی نیست و در همه فصول میتوان آن را تهیه کرد. بیبیخانم هر ماه یک شیشه بزرگ از آن را پر میکند تا هر زمان مشتری مراجعه کرد، بتواند به نیازش پاسخ دهد، چراکه تهیه این روغن، حدود دو ساعت زمان میبرد.
من ادعایی ندارم، هرکس مایل است خودش میخرد
میگویند پس از گذاشتن این روغن به روی هر زخمی، ولو زخمهای عمیق یکروزه جوش میخورد. البته این ادعای بیبیخانم نیست، بلکه مشتریان وی اینگونه میگویند. آنها از همه قشر هستند؛ خانمهایی که سزارین کردهاند، سالمندان، دیابتیها، آنها که زخم بستر گرفتهاند و... برخی هم برای زخمهای موقتی چون تبخال، گوشدرد و... از روغنجوش استفاده میکنند، البته مشتریهای او تنها حول محله فردوسی و محدوده طوس نمیچرخند. روغن تولیدی او حتی مشتریانی از تهران، شیراز، اصفهان، بجنورد و قوچان دارد، با اینحال بیبیخانم تمایل زیادی برای معرفی آن و البته معروفیت ندارد و مدعی است: حوصله دردسر ندارم. میآیند همین را هم جمع میکنند و نمیگذارند کار کنم. من روغنم را درست میکنم، ادعایی هم ندارم، هرکس بخواهد، خودش میآید و میخرد.
برخی پزشکان، این روغن را تجویز میکنند
براساس گفته او و مشتریانش روش استفاده از این روغن آسان است. باید مقداری از آن را روی زخم بمالید و بعد رویش را با کیسه پلاستیکی تمیزی بپوشانید و بگذارید تا صبح بماند. صبح که کیسه را باز کنید، دیگر جای زخم را نمیبینید. بیبیخانم میگوید: «البته وقتی زخم عمیق باشد، تنها روی زخم خوب میشود و ممکن است تا چند روز پس از جوش خوردن دردناک باشد، چراکه جوش خوردن لایههای زیرین زمانبر است.». او کلامش را خلاصه میکند و ادامه میدهد: برخی بعد از استفاده میآیند و خدابیامرزی میدهند، مثلا میگویند مادر اصغرآقا! خدا پدرت را بیامرزد، دست پسرم خیلی زود خوب شد.
زندگی با روغنفروشی نمیگذرد
او روغن را در ظرفهای قدیمی که مخصوص فیلم دوربین عکاسی بوده، میریزد و به فروش میرساند، با این حال معتقد است که سود چندانی از این کار عایدش نمیشود. این موضوع را میتوان از دستانش هم فهمید. بیبیخانم هفتادودوساله در حال حاضر بهعنوان کارگر روزمزد و بدون بیمه، در یک مغازه آهنگری کار میکند. او با قد خمیده اما استوارش، تکههای آهن را برای مشتریان جابهجا میکند. بیبیخانم میگوید: زندگی با روغنفروشی نمیگذرد، باید کار کرد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
محله فردوسی تو کدوم شهر هست؟ایشون کجا ساکن هستن؟همه چیز مبهمه
رکنا: طوس