کبری من را به لانه شیطان برد و..!
حوادث رکنا: اگرچه در یک فرصت مناسب و با حیله ای که به کار بردم توانستم از آن «لانه جهنمی» فرار کنم و به آغوش مادرم بازگردم اما تلخ ترین و بدترین روزهای عمرم را در حالی سپری کردم که فریب زن شیادی را خوردم و این گونه با قرارگرفتن در لانه فساد نه تنها پول و طلاهای مادرم را از دست دادم بلکه موجب آبروریزی و شرمساری خانواده ام شدم...
زن جوان که وضعیت زندگی آشفته خود و خانواده اش را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری بازگو می کرد ،ادامه داد: 17 ساله بودم که با قنبرعلی ازدواج کردم اما این ازدواج تنها 8 ماه دوام آورد چرا که قنبرعلی به بیماری روحی روانی شدیدی دچار بود و خانواده اش این موضوع را از ما پنهان کرده بودند. این در حالی بود که من هم مانند 3 خواهر و برادر دیگرم مجبور بودم بعد از طلاق کنار ناپدری ام زندگی کنم.
پدرم بیکار بود و به خاطر اعتیاد به مواد مخدر Drugs صنعتی نمی توانست از عهده مخارج زندگی برآید ما هم دیگر او را فراموش کرده بودیم اما ناپدری ام نیز برای لقمه نانی که کنار فرزندان او می خوردیم مادرم را زیر بار منت می گرفت به همین خاطر ما هم مجبور بودیم برای کمک به مخارج زندگی کار کنیم برادر 12 ساله ام در فروشگاه یکی از آشنایانمان شاگرد شده بود و هفته ای 25 هزار تومان حقوق می گرفت. مادرم در خانه کفش می دوخت و من هم در یک مهد کودک مشغول کار بودم.
اگرچه گلایه ای از این وضعیت نداشتم اما سرزنش ها و کنایه های دیگران را به خاطر مطلقه بودنم نمی توانستم تحمل کنم و این موضوع در حالی مرا به شدت عذاب می داد که مادرم سعی می کرد با چنگ و دندان زندگی اش را حفظ کند. تا این که روزی در پارک بازنی آشنا شدم.
«کبری» با حوصله به درد دل هایم گوش می کرد و همین موجب برقراری ارتباط دوستانه بین ما شد. چند روز بعد او گوشی تلفن و سیم کارتی را به من هدیه کرد تا بیشتر با هم در تماس باشیم. کبری معتقد بود انسان باید آزاد باشد و از دوران جوانی اش بیشترین لذت را ببرد او با تلقین این تفکرات پسری به نام محمود را به من معرفی کرد، تا از تنهایی بیرون بیایم این در حالی بود که پیامک های عاشقانه زیادی از سوی افراد ناشناس برایم ارسال می شد و من به خاطر ترس از ناپدری ام این موضوع را پنهان کرده بودم اما روزی ناپدری ام این پیامک ها را دید و اوضاع بدی در خانه به وجود آمد در همین حال کبری پیشنهاد کرد با برداشتن پول و طلاهای مادرم از خانه فرار Escape کنم وقتی سر قرار رسیدم او و پسری به نام مجید منتظرم بودند. کبری در حالی که شب از نیمه گذشته بود مرا به پاتوق خلافکارانی برد که در آن جا هرگونه کار شرم آوری را انجام می دادند آن ها مراقبم بودند تا فرار نکنم اما من در یک فرصت مناسب و با جا گذاشتن طلاهایم از آن لانه شیطانی فرار کردم. شایان ذکر است تحقیقات پلیس Police برای دستگیری کبری ادامه دارد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
2 دوست شیطان صفت پدر خمارم در پایان شب نشینی من و خواهرم را ..!
خوشگذرانی جنونآمیز چند جوان در شب ولنتاین + فیلم
ارتباط شیطانی سامان با زن جوان پدرش / او به اعدام محکوم شد و ..! + عکس
دختر کارمند به بهانه خراب شدن لپ تاپ نزد من آمد و ..!
دختر دبیرستانی که به لانه شیطان یک جوان پناه برد و ..!
دردسر اعتراف شهلا به ارتباط پنهانی و عاشقانه با حمید
خودکشی مرد روستایی با اسلحه تک لول در نیش کیش
آخرین مهلت 7 اعدامی پای چوبه دار در زندان کرج+ عکس
نقشه شیطانی مرد متاهل برای دختر همسایه
اقدام شرم آور معلم ادبیات با دانش آموز در کلاس/ادعای عموی مهدی چه بود؟ +عکس
این مرد سیاهپوش را می شناسید؟ / شاید شما هم قربانی او شده باشید! + عکس
صابر من را به مغازه اش برد و 3 روز زندانی خواسته شیطانی او بودم
پشت پرده آزار شیطانی دختر دانشآموز پیرانشهری و اخراجش از مدرسه
ارسال نظر