سرنوشت سیاه پسران پدری که 2 زنه بود!
رکنا: از روزی که یک قبض کلت جنگی خریدم فکر می کردم قدرت بیشتری برای دستبرد به اموال مردم پیدا کرده ام و هیچ کس نمی تواند مقابلم بایستد اما قبل از آن که از این سلاح در سرقت هایم استفاده کنم توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شدم و ...
جوان 30 ساله ای که به اتهام سرقت Stealing کامیون های حامل بار و در عملیات پاتک پلیس Police به پاتوق های سیاه دستگیر شده است درحالی که بیان می کرد هنوز هیچ سرقت مسلحانه ای مرتکب نشده، به سرهنگ جعفری (جانشین اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی خراسان رضوی) گفت: پدرم کارگر ساده بود و از عهده مخارج ما برنمی آمد. او دو همسر داشت و ما 13 خواهر و برادر بودیم در این میان من به تحصیلاتم ادامه می دادم و تابستان ها نیز کار می کردم به طوری که پس از مدتی به یک استادکار ماهر در رشته گچ کاری ساختمان تبدیل شدم. آن قدر کارم رونق گرفت که برادر ناتنی ام و چند کارگر دیگر را به کار گرفته بودم. با وجود این مدتی بعد و برای کسب درآمد بیشتر به فکر شغل های دیگر افتادم و راننده خودروهای سنگین شدم آن جا بود که شیوه های روشن کردن کامیون ها بدون سوئیچ را فرا گرفتم و این درحالی بود که مادرم نیز دچار بیماری سرطان سینه شده بود و پدرم نمی توانست هزینه های سنگین زندگی را تامین کند. در همین وضعیت من برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی رشته مکانیک وارد دانشگاه شدم ولی به دلیل این که سرمایه ای نداشتم نتوانستم به تحصیلاتم ادامه بدهم و به ناچار دانشگاه را رها کردم. ولی دیگر ازدواج کرده بودم و به خاطر بیکاری در تنگنای مالی قرار داشتم. این بود که برادر ناتنی ام را با خودم همراه کردم تا به محموله کامیون ها دستبرد بزند. چرا که من به دلیل رانندگی با خودروهای سنگین آشنایی کاملی با محل پارکینگ خودروها داشتم. سال 1392 بود که اولین کامیون را با بار خرما سرقت کردم. آن روز صبح زود به محل پارک کامیون رفتم و با آن چه آموخته بودم خیلی راحت کامیون را روشن کردم و خرماها را به انباری در حاشیه شهر بردم. پس از آن که خرماها را داخل انبار تخلیه کردم کامیون را نیز به نقطه خلوت از شهر بردم و رها کردم. آن زمان با فروش خرماها در بازار Store پول خوبی گیرم آمد و به همین دلیل تصمیم گرفتم به این کار ادامه بدهم. ازآن به بعد حدود 12 کامیون را که بارهای متفاوتی داشتند از نقاط مختلف شهر سرقت کردم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که مدتی قبل برای خرید تلویزیون LED به غرب کشور سفر کردم در یکی از شهرهای مرزی با جوانی به نام «کامبیز» آشنا شدم و با راهنمایی او یک قبضه سلاح کلت کمری با پنج تیر فشنگ جنگی خریدم و به مشهد بازگشتم اگرچه بعد متوجه شدم که این سلاح معیوب است اما از این که آن را در دستم می فشردم احساس قدرت می کردم به طوری که اگر به چنگ پلیس نمی افتادم شاید اتفاقات تلخ دیگری رقم می خورد خلاصه آخرین بار یک کامیون حامل کلید و پریز را با شیوه های قبلی سرقت کردم. اما نمی دانستم که پاتوق توسط پلیس آگاهی شناسایی شده است.
روز شنبه گذشته هم برای فروش چند کارتن کلید و پریز سرقتی وارد معامله شده بودم که ناگهان خودم را در محاصره کارآگاهان دیدم و هیچ عکس العملی نتوانستم نشان بدهم آن ها کلت کمری را هم کشف کردند و مرا به پلیس آگاهی انتقال دادند. با این حال نمی دانم اگر دستگیر نمی شدم چه عاقبت شومی در انتظارم بود و ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
نیما در آخرین قرار مرا با پراید به خارج از تهران برد و ..! + عکس
حمله وحشیانه به 2 روحانی با قمه در قم + عکس
وقتی شراره 21 ساله پیشنهاد بی شرمانه گرفت و ..!
تصادف فوتبالیست سرشناس پرسپولیس
فیلم لحظه دستگیری بادیگارد تاجر تهرانی / شلیک گلوله یافت آباد را به هم ریخت + عکس
پاسخ لادن طباطبایی به همسر سابقش / فقط کافی است برگه تعهد محضری را رسانه ای کنم! +عکس
متهم اعدامی پرونده بنیتا در آستانه مرگ+ عکس
پسربچه گمشده مهابادی پیدا شد!/او سرنوشت مرموزی دارد!+ عکس
با شهرام در خانه بودیم که کاوه پیشنهاد کثیف داد، شهرام رفت و من ماندم و ..!
تنها راه نجات در برابر زلزله 7 ریشتری تهران از زبان مرد پیش بینی زلزله ایران
جدال مرگبار یک مار پیتون غول پیکر با کروکودیل + تصاویر
ارتباط شوم من و پسرخالهام کارم را یکسره کرده بود و دیگر ترسی از مردان نداشتم!
ارسال نظر