هرندی 2 در مولوی
فیلم باورنکردنی از گذر جنوب بازار تهران / تسخیر راسته پارچه فروشان توسط معتادان! + فیلم و عکس
رکنا: وارد کوچه اکباتانینژاد که میشوی دیگر از باز کردن معبر خبری نیست. کوچه تنگ و تاریک است. انبوه معتادان آنقدر زیاد است که کسی را یارای عبور نیست. زن و مرد تنیده در هم بساطشان را به پا کردهاند. پیرمردی مواد فروش از جمعشان جدا میشود. میگوید«مواد را از قاچاق فروشها میگیرم. خودم مصرف کننده هستم. مصرف یک وعده را میگیرم و مواد را برایشان میفروشم...
از خیابان مولوی که وارد خیابان حاجابوالفضل یکم و سپس خیابان شهیداحمدی میشوی قدمآهسته میکنی. آنها که مسیر اولشان است راه کج میکنند و با ترس از همان مسیری که آمدهاند باز میگردند، اما کسبه و مشتریانی که کسبشان در این راسته است ناگزیر قدم در این معبر هولناک میگذارند.
خیابان شهیداحمدی، راسته پارچه فروشان و دوزندگان است. از سمت راست، راه به دالان اصلی بازار Store و از معبرها و کوچههای اطراف که جزیی از منطقه بازار است به قلب Heart بازار میرسد. این راسته از بازار و معبرهای آن اما مدتی است در تسخیر معتادان و قاچاق Contraband فروشان است. آن چه این جا خرید و فروش و مصرف میشود افیون است. زمین و دیوارهای خیابان را دود آتشهای افروخته معتادان سیاه کرده است. بوی آتشافروزیشان فضای همه مغازهها را هم پر کرده است. برای رسیدن به مغازهها باید از میان انبوه معتادان برای خودت معبری باز کنی. موسی از کسبه قدیمی است که بیش از 30سال است رزقش را از اینجا به خانه برده است. چند معتاد Addicted که جلوی مغازهاش پلاس شدهاند را از خواب بیدار میکند. آنها خمار از آنچه در شب بر آنها گذشته به سختی به کنجی میخزند. کلید میاندازد و کرکره را بالا میدهد. قدم به داخل مغازه که میگذاری بوی دود فضا را پر کرده است. روی همه پارچهها را دودههای آتشی فرا گرفته که معتادان شبها مقابل مغازهاش روشن میکنند. شیلنگ آب میگیرد و بقایای آتش و ادرار به جا مانده معتادان را به کناری میراند. «این بساط هر روزمان است. اینها را از هرندی رانده و به اینجا پناه آوردهاند. کار ما پارچه فروشی است و خیلی از مشتریانمان خانمهای تولید کننده هستند. خودمان جرئت آمدن سر کار نداریم، مشتریانمان پیش کش. مدتی است که متوجه شدهام اینها که این جا مواد مصرف میکنند خودم هم به بوی آن اعتیاد پیدا کردهام. این را چند روز قبل فهمیدم. وقتی به سفر رفتم حالت کسی را داشتم که مواد به او نرسیده بود. حالا که به محل کارم برگشتهام دوباره مثل قبل شدهام.»
موسی طرحهایی که پلیس برای جمع آوری معتادان اجرا کرده را از رسانهها دنبال کرده است. پرسشم را در نگاهم میخواند و میگوید: «مأموران کلانتری میآیند، گشتی میزنند، معتادها را کیش میکنند و به دنبال کار خودشان میروند. معتادها و قاچاق فروشها با دیدن ماشین پلیس به کوچهها فرار Escapeمیکنند، اما لحظاتی بعد همین آش است و همین کاسه. بخشی از این محل با کلانتری 113 بازار و بخشی با 116کلانتری مولوی است. از مدتی قبل کسبه هزینه تأمین مأمور از کلانتری مولوی را تقبل میکردند و وضع برای چند ساعت خوب میشد، اما از وقتی هزینه قطع شد همه چیز به وضع قبل برگشته است. خیلیها هم وعده میدهند. همراه چند نفر به پلیس مبارزه با مواد مخدر Drugs رفتیم و درخواست کمک کردیم، اما وضع همان است که میبینید.»
وارد کوچه اکباتانینژاد که میشوی دیگر از باز کردن معبر خبری نیست. کوچه تنگ و تاریک است. انبوه معتادان آنقدر زیاد است که کسی را یارای عبور نیست. زن و مرد تنیده در هم بساطشان را به پا کردهاند. پیرمردی مواد فروش از جمعشان جدا میشود. میگوید«مواد را از قاچاق فروشها میگیرم. خودم مصرف کننده هستم. مصرف یک وعده را میگیرم و مواد را برایشان میفروشم.»
بهرام فروشنده عمده مواد غذایی است. معتقد است که مسئولان از حل کردن این معضل درماندهشدهاند. «اگر با 110 تماس بگیریم کسی به حرف ما توجه نمیکند مگر اینکه بگوییم معتادان در حال نزاع هستند تا سروکلهشان پیدا شود. البته اینها مدام با هم درگیر میشوند. آن وقت مأموران گشت کلانتری 113 بازار میآیند و دادی میزنند و میروند. آنها هم مستاصل شدهاند. میگویند که با اینها چکار کنیم؟! راستش را بخواهید واقعاً از این وضع خسته شدهایم. زن و بچه مردم جرئت رفت آمد به این بخش بازار را ندارند و ما هر روز مشتریانمان را از دست میدهیم. اینها را از شوش و هرندی کوچدادهاند به این بخش بازار.»
محمد از دیگر کسبه محل است. میگوید بیش از 30سال است که این جا کار میکند. او میگوید:«چند بار از تلویزیون آمدند گزارش گرفتند و رفتند، اما مشکل ما حل نشد. قبلاً برای مصرف به کوچههای اطراف میرفتند، اما مدتی است که علناً مصرف میکنند و از کسی هم ترسی ندارند. راستش را بخواهید ما از آنها میترسیم. گاهی باید صبر کنیم تا بساطشان را جمع کنند تا بتوانیم وارد مغازهمان شویم. اگر با آنها درگیر شویم تهدیدمان میکنند به آتش زدن مغازه یا سرقت. این محل سرویش بهداشتی عموی ندارد بخاطرهمین، همین محیط را آلوده کردهاند. هر بار که با پلیس تماس میگیریم میآیند و گشتی میزنند و میروند. از دست آنها هم کاری ساخته نیست. نه کیوست ثابت دارند و نه کسی برای حل این مشکل قدم بر میدارد.»
معبرها تنگ و تو در تو است که هر کدام به راستهای در بازار میرسد. گله به گله نشسته یا در حال پرسه زدن هستند. کافی است برای مدتی در جای خودت درنگ کنی. به سان ضربالمثل قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود جمع میشوند و اجتماع بزرگی را شکل میدهند. از محل که دور میشوی اما بوی تعفن، ادرار و افیون پر کرده فضا را.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
حسین فصیحی
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
جزییات به آتش کشیده شدن پویا اشکانی سرباز پلیس در کرج + عکس قاتل
پیام عاشقانه برای نوعروس که همسایه مرد فضول شده بود!
شوهر خاله ام مرا دوست داشت/ وقتی دختر 12 ساله بودم این را فهمیدم!
با ماندانا وقتی شوهر داشت ارتباط داشتم! / او را داخل سد کرج پرت کردم و ..!
وقتی زن شوهردار داخل ماشین به من دستور داد که کجا بروم..!
نسخه طلاق روانپزشک برای زوج عاشق!
عزرائیل در تهران دستگیر شد+ فیلم لحظه دستگیری
وحشتناک ترین تصادف ممکن اتفاق افتاد! / این مرد روی هوا جان داد + فیلم
سرنوشت شوم پسر یک زن وسواسی + عکس
ماجرای رفتار غیر اخلاقی 2 کارگر در کارگاه تولیدی پوشاک زنانه + عکس دادگاه تهران
مسئولان از روی فداکاری هانیه چندبار بنویسند + عکس
خانم دکتر برای ازدواج با یک جوان به دادگاه رفت
شهرداری که بساط دستفروشان رو با ضرب و شتم جمع میکند و آنها رو از نون خوردن میندازد . کاش کسی به فکر مردم باشد.
من هر موقع معتادها رو کنار خیابون می بینم یاد فیلم تاراج می افتم ....