قتل خانم منشی دکتر در اتاق تزریقات / میترا تنها بود که ...
رکنا: در یکی از روزهای پاییز سال در حال بررسی چند پرونده در پلیس آگاهی شهرستان هرسین در استان کرمانشاه بودم.
حوالی بعدازظهر یک روز پاییزی در سال 89 از مرکز فوریتهای پلیسی 110 به من گزارش شد که دختر جوانی که منشی مطب پزشکی بوده در محل کارش به قتل Murder رسیده است. وقتی به محل قتل رسیدم، افراد بسیاری مقابل در ورودی ساختمان جمع شده بودند و هر کدام درباره ماجرای قتل منشی روایتی داشتند. جسد منشی در بخش تزریقات افتاده بود. بررسی ها نشان میداد که دو ضربه چاقو به شکم و گردن این دختر جوان اصابت کرده است، اما این در حالی بود که آثار خراشیدگیهایی نیز بر روی مچ دستهای او دیده میشد . مطب را جستوجو کردیم که معلوم شد هیچ وسیلهای از آنجا سرقت Stealing نشده است. اولین فردی که در مظان اتهام قرارداشت پزشک مطب بود. او را برای تحقیقات به پلیس Police آگاهی احضار کردیم. او در جریان تحقیقات گفت: این منشی چند سالی بود که برایم کار میکرد. او با کسی اختلاف نداشت و من از کار او در مطب راضی بودم. میترا همیشه یکی دو ساعت زودتر از من به مطب میآمد تا آنجا را نظافت کند و اگر بیماری برای زدن آمپول میآمد تزریقات را انجام میداد. امروز که به مطب آمدم متوجه شدم در ورودی مطب نیمه باز است. سابقه نداشت او در را باز بگذارد. به ماجرا مشکوک شدم ، چند بار صدایش زدم، زمانی که پاسخ نداد بیشتر به ماجرا شک کردم. پا به مطب گذاشتم و دوباره صدایش زدم که جواب نداد. زمانی که سمت بخش تزریقات رفتم با جسد غرق در خون او روبهرو شدم. همسایه را خبر کرده و بعد به پلیس زنگ زدم. منشیام طلاهایی همراه داشت که متوجه شدم طلاهایش نیست. گمان میکنم هر فردی او را کشته، انگیزهاش سرقت بوده است.
دفتر ثبت مشخصات بیماران مراجعهکننده به مطب پزشک را بررسی کردیم، اما روز قتل نام بیماری ثبت نشده بود. همین باعث شد گمان کنیم فردی که وارد مطب شده باید نخستین بیماری باشد که در آن روز نام وی ثبت نشده بود.
زمانی که بررسیها در این شاخه بینتیجه ماند، به تحقیقات محلی دست زدیم و احتمال دادیم شاید فرد معتادی به عنوان بیمار به مطب آمده و به این جنایت Crime دست زده است. به چند گروه تقسیم شدیم و با شناسایی افراد معتاد Addicted محلههای اطراف مطب را جستوجو کردیم. سرانجام از یکی از معتادان محل شنیدیم، مردی معتاد مقداری طلا را که لکههای خون روی آن بوده به ساقی داده و از او موادمخدر گرفته است. همین سرنخ باعث شد اطمینان پیدا کنیم که عامل جنایت باید همان مرد معتاد باشد. او تحت تعقیب پلیس قرار گرفت تا اینکه چند روز بعد او شناسایی و بازداشت شد. زمانی که او برای تحقیقات به اداره جنایی پلیس آگاهی منتقل شد اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرد و مدعی شد که دست به جنایت نزده و مرد معتاد به دروغ درباره وی حرف زده و میخواسته با این کار وی را به دردسر بیندازد. ضد و نقیض حرف زدنهای این مرد ادامه داشت تا اینکه در بازرسی از خانه وی مقدار کمی از طلاهای سرقتی که لکههای خون روی آن بود همراه یک چاقوی آشپزخانه آغشته به خون پیدا شد. زمانی که آثار به جا مانده از این لکههای خون را با گروه خونی مقتول مطابقت دادیم معلوم شد گروه خونی هردو یکی بوده و متعلق به منشی مطب است. عامل جنایت زمانی که راز قتل را فاش شده دید، سکوت خود را شکست و به جنایت اعتراف کرد.
متهم به افسر تحقیق گفت : چند بار پیش از این جنایت، همراه همسر و فرزندم برای تزریق آمپول به مطب پزشک رفته بودیم. در آنجا متوجه شدم خانم منشی طلای زیادی همراه دارد. از آن روز برق طلاها وسوسهام کرد و باعث شد که نقشه قتل او را برای تصاحب طلاهایش بکشم.
از طرفی من اعتیاد داشتم و دچار مشکلات مالی بودم. چند روزی درصدد اجرای نقشه کشتن Killing خانم منشی بودم که فرصت مناسبی پیدا نکردم. سرانجام بعد از چند روز زیر نظر گرفتن رفت و آمدهای خانم منشی، روز مورد نظر متوجه شدم او زودتر به مطب آمده است و از همین فرصت استفاده کردم. چاقویی را که از خانه برداشته بودم در جیبم گذاشتم. آمپولی را که همراهم بود به دست گرفتم و وارد ساختمان شدم.
به سمت مطب رفتم و زنگ زدم. چند دقیقه بعد خانم منشی در را باز کرد. خواست که نیم ساعت دیگر بیایم، اما گفتم حالم بد است و نمیتوانم منتظر بمانم و باید آمپول بزنم. او زمانی که با اصرارهای من روبهرو شد اجازه داد وارد مطب شوم. برق طلاهای او یک لحظه از مقابل چشمانم دور نمیشد. من به اتاق تزریقات رفتم و منتظر شدم. همین که خانم منشی آمد چاقو را از جیبم بیرون آوردم و ضربههایی به او زدم. خیلی تقلا کرد تا از دستم فرار Escape کند اما نتوانست. بیرحمانه به جانش افتادم و با ضربههای چاقو جانش را گرفتم. النگوهای طلایش را به زور از دستش درآوردم و پیش از اینکه کسی متوجه ماجرا شود فرار کردم.
متهم پس از اعتراف به این جنایت روانه زندان Prison شد.بهترین قیمت های اجاره و فروش مسکن را اینجا ببینید / مشاوره رایگان
اخبار زیر را از دست ندهید:
با مسعود در میهمانی شبانه در باغ آشنا شدم و ...
اقدام زشت یک مرد با همسر چاق اش
زنم آرش را برای قلیان کشی به خانه دعوت کرد / آرش با سودابه ارتباط پنهانی داشت و من ...
سرنوشت تلخ زن شوهردار که عاشق مرد غریبه شد / فزراد خلافکار بود و ...
ازدواج شـوم خانـم معلم تهرانی!
ارسال نظر